تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۴:۰۳

ترجمه - زهرا صدری: چند سالی است که آسیا به پشتوانه چین و هند نام خود را به‌عنوان قدرتی جدید در دنیا مطرح کرده‌است.

آمار و ارقام اقتصادی این 2 کشور شتاب کم‌سابقه‌ای دارد و بازارهای آمریکا و اروپا را تهدید کرده‌است. اضافه شدن این بازیگران جدید، صحنه بازی را در جهان امروز تغییر می‌دهد. دنیای امروز نقشه جدیدی می‌طلبد که روایت و پیش‌فرض‌های سنتی درباره روابط و ترکیب قدرت در آن جایی ندارد.

کیشور محبوبانی، نویسنده هندی در سال  جدیدمیلادی در کتاب انتقادی و جنجال برانگیز خود که در رابطه با بهبود وضعیت آسیا نوشته شده به لزوم برخی اقدامات جدید اشاره می‌کند. او در این کتاب تاکید می‌کند که دیگر زمان آن فرا رسیده که به دیدگاه سنتی و قدیمی درخصوص روابط بین شرق و غرب، پایان دهیم.

چگونه برتری آسیا تثبیت خواهد شد؟ و واکنش دنیای غرب نسبت به آن چگونه خواهد بود؟ اینها سؤالاتی است که کیشور محبوبانی در کتاب خود با نام « نیم کره آسیای جدید: تغییر سریع قدرت جهانی به سمت شرق » مطرح کرده و به بحث در مورد آن می‌پردازد. او با اشاره به دیدگاه‌های جاهلانه و متکبرانه غرب نسبت به آسیا، ایجاد تحولات اساسی را ضروری دانسته و در کتاب خود توضیحاتی درخصوص آن ارائه می‌کند.

محبوبانی معتقد است که گرایش به غرب در مسائل اقتصادی و سیاسی نسبت به گذشته بیشتر و سریع‌تر شده و اغلب سیاستگذاران غربی نیز درصدد بهره برداری کامل از این شرایط هستند. غرب به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی کشورهای آسیایی خواهان به چالش کشاندن نظام سرمایه داری هستند.

در حالی که واقعیت این است که بسیاری از این کشورها ضمن موافقت، تمایل دارند که به این نظام بپیوندند. به‌نظر می‌رسد که به سادگی نمی‌توان از نگرانی‌های محبوبانی گذشت و یا با آن به مخالفت پرداخت. مخصوصا در شرایط فعلی که سیاست‌های سلطه طلبانه آمریکا روز به روز در حال افزایش است.

نویسنده در کتاب خود، غرب را به‌دلیل رفتار نامناسب مورد انتقاد قرار می‌دهد، اما این نکته نباید نادیده گرفته شود که آسیا باید مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده بگیرد و از تکرار آنها جلوگیری کند. او کشور چین را به‌دلیل دیپلماسی برجسته اش در شرق آسیا مورد ستایش قرار می‌دهد.

غرب معتقد است که این کشور حقوق بشر را به‌طور کامل رعایت نمی‌کند، محدودیت‌های زیادی در جامعه وضع کرده است (از جمله کنترل یا محدودیت در رسانه) و با حکومت‌های طرد شده‌ای نظیر سودان و برمه همکاری می‌کند. پیشنهاد او درخصوص گسترش همکاری شورای امنیت سازمان ملل متحد با ژاپن و هند عاقلانه به‌نظر می‌رسد.

محبوبانی با این پیش فرض که مجمع عمومی سازمان ملل یک نهاد جهانی دمکراتیک بوده و قابلیت رسیدگی به بسیاری از مشکلات و مسائل مهم جهان را دارد، این مسئله را مطرح می‌کند.

نویسنده کتاب، آمریکا و اروپا را با هم متحد می‌داند و معتقد است که کشورهایی نظیر هند، چین و ژاپن دنیا را در یک شرایط مساوی و برابر در نظر می‌گیرند. اما مطمئنا تجارت، جریان‌های مالی، انتقال فناوری، مهاجرت، مسائل زیست محیطی و مبادلات فرهنگی، مرز بین شرق و غرب را از بین می‌برد و ما برای بهبود این وضعیت نیاز به یک دیدگاه و طرز فکر جدید داریم.

محبوبانی دستیابی به چنین دیدگاهی را مستلزم پیشبرد دیدگاه سازمان ملل می‌داند.
آیا فشار بازار و یا سیاستگذاران عامل اصلی این تغییر خواهد بود؟ محبوبانی بر این عقیده است که این دولت‌های شرقی هستند که باید برای توسعه و گسترش اتحاد و پیوستگی اقدام کنند.

اما در حال حاضر مشارکت کامل آسیا درنظام اقتصاد جهانی بیشتر از طریق بازار میسر می‌شود. میلیون‌ها سرمایه‌گذار، محصولات جدید و خدمات خود را به آن سوی مرزها صادر می‌کنند. تجارت خود یک عرضه جهانی و توزیع زنجیره‌ای را به وجود می‌آورد. پیشرفت‌های فناوری موجب می‌شود که همه افراد به طرز باورنکردنی به هم مرتبط شوند.

با وجود چنین جریان‌ها و اقداماتی، محبوبانی پیش‌بینی می‌کند که چگونه آسیای شرقی به سرعت به اقتصاد جهانی خواهد پیوست.تا چه اندازه رابطه شرق و غرب توسط آمریکا و چین تعریف شده است؟ در حالی که محبوبانی دیدگاه‌های زیاد و متفاوتی نسبت به 2 کشور دارد اما او جایگاه ویژه‌ای را برای این موضوع که چطور این2 کشور نظام جهانی را تغییر خواهند داد، قائل نشده است.

دولت آمریکا در کنار مسائل و مشکلات داخلی، با کسری بودجه دست و پنجه نرم می‌کند و کشور چین نیز با مازاد کالاهای تولیدی خود مواجه است. پکن و واشنگتن هر 2 دارای ظرفیت‌های زیادی برای تجارت جهانی هستند.

در شرایط فعلی این سؤال مطرح می‌شود که آیا چین و آمریکا می‌توانند در کنار هم و با یکدیگر همکاری کنند؟ همچنین پرسش دیگری نیز وجود دارد و آن این است که آیا اروپا و هند می‌توانند به تحقق این امر کمک کنند؟ محبوبانی کشور هند را  پل ارتباطی بین شرق و غرب می داند و نقش این کشور را از این نظر مهم ارزیابی می کند.

آیا آمریکا در پیشی گرفتن از چین، موفق خواهد بود؟ محبوبانی معتقد است که پایان دوران سلطه آمریکا فرا رسیده و قدرت این کشور سیری نزولی دارد. آیا این کشور می‌تواند با سیاست‌های داخلی و بین‌المللی جدید، سازگار شود؟ آیا جهت تقویت سازمان‌ها و هم پیمانان بین‌المللی خود، تلاش مضاعفی خواهد کرد؟ در این سناریو آمریکا می‌تواند رهبری بازی را بر عهده بگیرد که سال‌ها ادامه خواهد داشت.

newsweek.com
-20 آوریل 2008