تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۴:۵۹

منصوره مصطفی‌زاده: قصه همه آنهایی که خودکشی کرده‏اند، یکی است؛ آنها فکر می کردند به آخر خط رسیده‏اند در حالی که نمی‏دانستند چه چیزی در انتظارشان است.

در همین چند هفته ابتدای سال، 3 جوان ایرانی به فاصله کمی از هم خودکشی کردند؛ یکی دانشجوی دکترا بوده، یکی دانشجوی ترم4 و یکی هم دانش‏آموز پیش‏دانشگاهی. به نظر می‏رسد نه بی‏سوادی و بی‏فرهنگی‌ای در کار بوده و نه بدبختی و فلاکتی. دلایل این جوان‏ها برای خودکشی آن‏قدر ساده و پیش پا افتاده به نظر می‏آیند که مسئله را زیر سؤال می‏برند؛ چرا این جوان‏ها چنین تصمیمی گرفته‏اند؟ این همان چیزی است که قرار است در این گزارش بفهمیم.

***

« من، ساناز، دانش‏آموز  مدرسه فرزانگان امین اصفهان - در دانشگاه شریف تهران قبول می‏شوم...» این احتمالا آخرین آرزوی ساناز بوده؛ همان آرزویی که او را به کشتن داده. ساناز زودتر از 2 جوان دیگر خودکشی کرده بود اما خبرش از همه دیرتر به روزنامه‏ها رسید. علت تاخیر هم تلاش یک مؤسسه آموزشی برای پاک‌کردن رد پایش از ماجرا بود.

 ساناز روز هفتم فروردین در کنکور آزمایشی شرکت می‏کند و فردای آن روز با نتیجه نه چندان خوبی مواجه می‏شود و آرزوی بزرگش را نقش بر آب می‏بیند. بعد از این اتفاق لابد ساناز به این نتیجه می‏رسد که با کارنامه نه‌چندان خوب کنکور آزمایشی، زندگی دیگر ارزش ندارد و تصمیم به خودکشی می‏گیرد. روز حادثه، ساناز خودش را یک دانشجوی معماری جا می‏زند و به این بهانه که می‏خواهد از ساختمان‏ها عکاسی کند، نگهبان ساختمان روبه‌روی مؤسسه آموزشی را راضی می‏کند که در پشت بام را برایش باز کند. چند دقیقه بعد، ساناز از بالای ساختمان خودش را پرت می‏کند و تمام.

خودکشی به‌خاطر نتیجه کنکور آزمایشی به نظر کمی مسخره می‏رسد، اما واقعیت پیدا کرده. مشکلی به‌وجود آمده و شخص خودش را در حل آن ناتوان می‏بیند، پس راحت‏ترین راه، یعنی خودکشی را انتخاب می‏کند. مسئله به این سادگی، برای یک دانش‏آموز پیش‏دانشگاهی به سرعت تبدیل به یک بحران روحی شده و او را تا مرز خودکشی پیش برده.

 دکتر نوربالا ، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران  و رئیس کارگروه خودکشی همایش «اسلام و آسیب‏های اجتماعی»  سازمان بهزیستی می‏گوید: «خودکشی بیماری نیست، علامت بیماری است؛ مثل تب که می‏تواند علامت بیماری‏های مختلفی باشد. حالا این بیماری ممکن است یک سرماخوردگی معمولی باشد یا یک تومور سرطانی». در مورد خودکشی هم همین‏طور است؛ خودکشی ممکن است به خاطر یک مشکل پیش پا افتاده مضحک باشد یا مثلا به‌خاطر یک بیماری لاعلاج اما تقریبا تمام کسانی که خودکشی کرده‏اند دچار مشکلات روانی بوده‏اند.

دکتر نوربالا هم این عقیده را تایید می‌کند: «بیش از 90درصد از کسانی که خودکشی می‏کنند، از بیماری‏های روانی رنج می‏برند. افسردگی مهم‏ترین این بیماری‏هاست. وقتی کسی افسرده می‏شود، نسبت به زندگی بدبین می‏شود، ناامید می‏شود و احساس پوچی می‏کند. در اکثر موارد هم این بیماری با نشانه‏هایی بروز می‏کند. تغییرات خلقی، کم‏حرفی، کم‏اشتهایی و حرف‏های ناامیدانه معمولا چند روز قبل از خودکشی دیده می‏شوند». در مورد ساناز هم این علائم  در حد زیاد بروز کرده‌اند اما متاسفانه اطرافیان‌اش متوجه وضعیت روحی او نشده‏اند.

ساناز شب قبل از حادثه از مادرش پرسیده بود که آیا خدا کسانی را که خودکشی بکنند، می‏بخشد یا نه؟ حتی چند ساعت قبل از حادثه هم ساناز از مشاورش در مؤسسه در مورد رفتن به پشت‌بام ساختمان سؤال کرده بود  اما نه مادرش و نه مشاور، متوجه چیزی نمی‏شوند و همه چیز تمام می‏شود.

دانشجوی ساکت
برخلاف ساناز که چند روز در مورد این موضوع فکر کرده بود  و تغییرات روحی‏اش در رفتارش مشهود بود، شهروز - دانشجوی دکترای شیمی دانشگاه شهید بهشتی تهران - به صورت کاملا ناگهانی تصمیم به خودکشی گرفته. کسانی که شهروز را می‏شناختند، حتی تصور  نمی‏کردند که او چنین کاری کرده باشد.

شهروز چند سالی بود که با دانشگاه و به‌خصوص با یک استاد دچار مشکل شده بود. پذیرش او در مقطع دکترا  به‌خاطر گیر دادن‏های استاد در مصاحبه آزمون، چند سال به تاخیر افتاده بود. روز حادثه، شهروز پیش استاد می‏رود و اظهار می‏کند که به‌خاطر نداشتن توانایی مالی نمی‏تواند رساله دکترای خود را در موعد مقرر تمام کند. استاد در حضور دانشجویان دیگر او را مسخره می‏کند و می‏گوید: «تو با این اوضاع اصلا برای چه زنده‏ای؟!». شهروز هم جواب می‏دهد: «پس خودم را می‏کشم که خیال شما راحت شود».

هیچ‏کس فکرش را نمی‏کرد که شهروز این حرف را جدی گفته باشد. به نظر می‏رسید این یک کل‏کل ساده بین استاد و دانشجو بوده اما شهروز بلافاصله به آزمایشگاه می‏رود، سیانور درست می‏کند و می‏خورد. شهروز در حیاط دانشکده خون بالا می‏آورد و جلوی چشم بقیه دانشجوها می‏میرد. مرگ شهروز برای کسانی که شاهد آن بودند، ضربه بزرگی بود. خیلی از دانشجویانی که در حیاط مرکزی دانشکده بودند، تا مدت‏ها نتوانستند در کلاس‏ها حاضر شوند. از همه عجیب‏تر این بود که شهروز را همه به آرامی و بردباری می‏شناختند.

دکتر نوربالا در مورد این اتفاق می‏گوید: «افسردگی شایع‏تری دگی شایع‏ترین بیماری منجر به خودکشی است. آدم‏های افسرده هم معمولا با ل این مورد دست به یک کار ناگهانی می‏زنند. دیگران خبر نداشته‏اند اما این شخص حتما مدت‏ها با مسائل روحی دست به گریبان بوده و به خودکشی فکر کرده بوده». نتیجه یک افکارسنجی توسط سازمان ملی جوانان نشان می‌دهد که بیش از 75درصد جوان‏ها به خودکشی فکر کرده‏اند. آمار وحشتناکی است؟ نه، چون از این همه، فقط عده بسیار کمی فکرشان را تبدیل به تصمیم می‏کنند که تعداد آن هم دقیقا معلوم نیست.

اعضای کارگروه خودکشی این همایش همگی معتقدند در این زمینه آمار درستی وجود ندارد. دلیلش هم این است که این موضوع متولی ندارد. «ازدواج و طلاق آمار دقیقی دارند چون بالاخره گذر همه‏شان به دفتر ثبت می‏افتد. ایدز و وبا را هم مراکز درمانی موظف به گزارش هستند اما خودکشی هیچ جا ثبت نمی‏شود. آمار پزشک قانونی هم که فقط خودکشی‏های موفق را دارد. در تهران هم آنهایی را که قرص می‏خورند، می‏برند لقمان اما بقیه‏اش چی؟». با این حال وزارت کشور، هر سال آماری در مورد خودکشی به تفکیک استان‏های کشور اعلام می‏کند که فعلا تنها آمار قابل استناد است.

 آمار اقدام به خودکشی با آمار خودکشی‏های موفق (یعنی منجر به مرگ) خیلی متفاوت است. از بین تمام کسانی که اقدام به خودکشی می‏کنند، فقط 2درصد می‏میرند. این موضوع در مورد دخترها و پسرها هم متفاوت است. میزان اقدام به خودکشی در دخترها بیشتر از پسرهاست اما پسرها بیشتر می‏میرند. دلیل این اختلاف، هم به انگیزه‏های خودکشی برمی‏گردد و هم به روش‏های آن.

خودکشی در دخترها معمولا نمایشی است و برای جلب توجه اطرافیان صورت می‏گیرد اما پسرها واقعا برای تمام کردن زندگی، خودشان را می‏کشند.جوان دانشجوی دیگری که در همدان خودش را کشته، از اسلحه استفاده کرده. کسی نمی‏داند این دانشجو اسلحه گرم را از کجا آورده. او تا ترم چهارم در دانشگاه تربیت معلم درس خوانده بود و تا این زمان در آزمون گزینش برای تدریس ناکام مانده بود. او می‏توانست فعلا به تحصیلش در دانشگاه ادامه دهد اما گویا بیش از این صبر نداشته.

آن روز، او دقایقی قبل از شروع کلاس در میان محوطه با اسلحه اقدام به خودکشی می‏کند اما حتی در این کار هم ناکام می‏ماند. او به اغما می‏رود و به بیمارستان منتقل می‏شود و تا حالا هم خبری از به هوش آمدن یا مردن او منتشر نشده. این دانشجوی همدانی، تنها 20 سال داشته است؛ سنی که به نظر می‏رسد جزو بهترین سال‏های زندگی است اما خودکشی این تصور را به‌هم می‌ریزد. در تمام دنیا، بیشترین آمار خودکشی مربوط به جوان‏ها (18 تا 34 سال) و سالمندان (بالای 60 سال) است.

خودکشی سالمندان به قضیه تنهایی و بیماری و بی‏کسی و این طور چیزها برمی‏گردد که در مملکت ما -لااقل هنوز- آمار پایینی دارد اما در رده سنی جوان همگام با همه دنیا هستیم. حدود 70 درصد کل خودکشی‏ها در ایران مربوط به رده سنی جوان است. جوان‏ها معمولا فوری احساساتی و هیجانی می‏شوند و در مقابل کوچک‏ترین بالا و پایینی تعادل‏شان را از دست می‏دهند؛ نمونه‏اش همین 3جوانی هستند که سر مسائل ساده‏ای ناگهان احساس کرده‏اند دنیا تمام شده و خودشان را به کشتن داده‏اند.

آخرین گناه
روان‌شناس‏ها یک اصل کلی برای پیشگیری از چنین اتفاقاتی دارند؛ بردباری، توکل و امیدواری. ایمان قوی هم عامل مهمی در کنترل چنین آسیب‏هایی به حساب می‏آید. اسلام در مورد خودکشی نظر قاطعی دارد و این نظر را در برخی آیات و روایات می‏شود دید.

حجت‏الاسلام خطیب، یکی از اعضای کارگروه خودکشی است که روی مسئله خودکشی از منظر اسلام کار می‏کند؛ «منابع اسلامی در مورد خودکشی خیلی محدودند. این محدودیت، هم به این خاطر است که آن موقع خودکشی رایج نبوده و هم اینکه حتی در منابع اسلامی سعی می‏شده در مورد این موضوع با احتیاط و محدود صحبت شود».

در قرآن در چند آیه به خودکشی اشاره شده؛ مثل آیه29 سوره نساء که می‏گوید: «با دست خودتان، خودتان را به هلاکت نیندازید». با تکیه بر همین آیه‏ها، خودکشی عملی حرام است.نکته‏ای که حجت‏الاسلام خطیب به آن اشاره می‏کنند، این است که پیامبر(ص) در مواجهه با خبر خودکشی  شخصی، بسیار پرس و جو کردند که مبادا خبر اشتباه بوده باشد.

این عکس‏العمل نشان می‏دهد که اسلام در این مورد نمی‏خواهد آبروی کسی پایمال شود. حجت‏الاسلام خطیب می‏گوید: «آدم‏هایی که خودشان را می‏کشند، برای رهایی از رنج و ناامیدی دست به این کار می‏زنند، در حالی که در روایات بسیاری آمده است که خودکشی پایان رنج نیست بلکه اول عذاب شماست». 

سقوط از ارتفاع آرزوها 
واقعیت  این است که علت اصلی خودکشی، ناامید شدن از آینده و بدبینی به گذشته است. این ناامیدی ممکن است فقط برای چند لحظه بوده باشد اما آخر و عاقبت یک نفر و خانواده‏اش را می‏تواند عوض کند. خیلی از خانواده‏هایی که فرزندان‌شان خودکشی کرده‏اند، ناچار می‏شوند از ترس آبرو بگویند که آنها تصادفی فوت کرده‏اند.

 آمار سازمان ملی جوانان، دلایل اصلی خودکشی در بین جوانان ایرانی را این چند مورد دانسته: عوامل اقتصادی- اجتماعی، شکست‏های تحصیلی، اختلالات روانی، گرفتاری‏های خانوادگی، شکست در عشق، مرگ نزدیکان و برخورد ناشایست اجتماعی. این دلایل همه می‏توانند علتی برای ناراحتی باشند اما کدام یک از اینها به بر باد دادن آرزوهای یک نفر و نزدیکان‌اش می‏ارزد؟