«الکس برادبنت» استاد فلسفه در دانشگاه ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی است. حوزه پژوهشی او فلسفه علم (علیت، تبیین و پیش بینی) است و در فلسفه اپیدمیولوژی مرجعیت دارد. اپیدمیولوژی، علم مطالعه سلامت جمعیت با بهرهگیری از پژوهش های آماری- مقایسهای در گروههای مختلف است که در سیاستگذاری سلامت و پزشکی نقشی جدی ایفا میکند، اما به ندرت در گستره پژوهش ژرف فلسفی قرار گرفته است. برادبنت اولین کتاب در زمینه فلسفه اپیدمیولوژی را نوشته است. در همهگیری کرونا که اپیدمیولوژی به صدر اخبار راه یافته است همه از میزان ابتلا، شیوع و مرگ ومیر پرس وجو می کنند، تاملات یک فیلسوف اپیدمیولوژی خواندنی است:
- فلسفه در میانه بحران کرونا چه حرفی برای گفتن دارد؟
فلسفه در میانه بحران کرونا چه حرفی برای گفتن دارد؟ این سوالی است که ذهن بسیاری از فیلسوفان را این روزها مشغول کرده است. پاسخ به این سوال، دشوار است و البته این امر، دغدغهای است که درباره بسیاری از رشتههای دانشگاهی دیگر، حتی علوم سخت و رشتههای کاربردی همچون اقتصاد نیز وجود دارد. با آنکه از فیزیکدانان و اقتصاددانان چنین انتظاری نیست، از فیلسوفان انتظار میرود بتوانند به این پرسش پاسخ دهند، بااین حال، بسیاری از ما پاسخی که برای خودمان قانعکننده باشد، نداریم.
من در این دوره پاره ای از نظراتم را منتشر کرده و چند مصاحبه هم انجام دادهام. در جریانم که معدودی از فیلسوفان دیگر نیز چنین کردهاند، بااین حال، فیلسوفانی را میشناسم که در مواقعی بحرانی مثل همهگیری اخیر، از «بی فایده بودن» فلسفه دم میزنند. این روزها، نظر تخصصی یک دانشمند رایانه را دیدم [که در تلاش برای اظهارنظر درباره بحران کرونا] صرفا به توضیح ماهیت رشد نمایی (exponential growth) بسنده کرده بود؛ مفهومی که همه ما در آموزش ریاضیات پایه با آن آشنا شدهایم و هرکس علاقهمند به محاسبه نرخ سود مرکب باشد (به عنوان مثال در فرایند وام) با آن مواجه خواهد شد. در همهگیری اخیر، علوم رایانهای هنوز نتوانستهاند شکوه و اقتدار خود را به رخ بکشند و خبری از یادگیری ماشین (Machine learning) که در مقالات ادعا میشد ظرف چند هفته میتواند به مدلهای پیش بینی دست پیدا کند، نیست.
اینها در مجموع نظر من را تایید میکند: هنوز یادگیری ماشین و اپیدمیولوژی تعامل معناداری ندارند. پرسش اینجاست که چرا در مقایسه با فیلسوفان، دانشمندان علوم رایانه (منظورم همه آنها نیست، خیلی از آنها پا را از حوزه تخصصیشان فراتر نمیگذارند)، در مقام اظهارنظر فراتر از تخصص خود، چنین اعتمادبه نفس بالایی دارند.
- هیچ کس متخصص همه گیری کووید۱۹ نیست
همه گیری کووید۱۹ به تمامی در انحصار هیچ تخصصی نیست. این شرایطی نوظهور است. وقتی با مسائلی نو مواجه میشویم، تخصص ها دیگر چندان به کار نمیآیند؛ این امری بود که پژوهشهای اقتصادی در بحران سال ۲۰۰۸ و نیز نظرسنجیها در انتخابات سال ۲۰۱۶ آشکار کردند. البته وجوهی از همه گیری کرونا با تخصص های مختلف مرتبط است.
اپیدمیولوژیستهای بیماریهای واگیر می توانند الگوهای سرایت را پیشبینی کنند، اما ماجرا محتاج چیزی به مراتب بیشتر از اینهاست. به بیان دقیقتر، پیشبینی پیامدهای مداخلات با پیشبینی الگوهای سرایت بیماری فرق میکند. پیشبینی پیامدهای مداخلات مستلزم درک و مهارت استنباط علی است [که امری فراتر از تخصص اپیدمیولوژی است] همان طور که طرفداران «رویکرد پیامدهای ممکن» (potential outcomes approach) به درستی به آن توجه کردهاند.
در همین راستا، انتساب یک نتیجه، پس از وقوع آن، به یک مداخله خاص، تنها زمانی معنا خواهد داشت که بدانیم آن مداخله را با چه مداخله دیگری باید مقایسه کرد. اگر از این دست مقایسهها غفلت شود -که معمولا میشود- اثبات اینکه [اگر فلان مداخله انجام نمیشد] «مبتلایان می مردند» کار بسیار دشواری است. اپیدمیولوژیستهای بیماریهای غیرواگیر ممکن است درکی از چارچوب مفهومی، روششناسی، اصطلاحات و مشکلات موجود در پژوهش های همهگیری داشته باشند، اما آنها لزوما خبرگی افزونتری درباره موضوع [کرونا] نسبت به سایر متخصصان حوزه سلامت ندارند؛ چون تفطنی به مبانی [فلسفی] اپیدمیولوژی پیدا نکردهاند.
دانشمندان سایر رشته ها حتی ممکن است وضعیتی بدتر از مردم عادی داشته باشند؛ زیرا مانند آن دانشمند علوم رایانه که در بالا به آن اشاره شد، به اشتباه تصور میکنند تخصص آنها به موضوع مرتبط است و با انجام این کار [ربط دادن تخصص خود به کرونا] مسئله را تا حد کودکانهای ساده میکنند یا افاضات نابجا میفرمایند (به نظر من اپیدمیولوژی نزد دانشمندان سایر رشته ها عموما جایگاه شایستهای نیافته است).
حال به اقتصاد و سیاست نظر کنیم. اقتصاددانان تنها در صورتی می توانند پیامدهای همهگیری و عواقب مداخلات کنترل آن را پیش بینی کنند که پیشبینیهای اپیدمیولوژیستها را در اختیار داشته باشند؛ آنها [در اصل] در پی ارزیابی تاثیرات پیشبینیهای اپیدمیولوژیک هستند. البته از این نباید گذشت که اپیدمیولوژیستها و تا حدودی اقتصاددانان (گرچه اقتصاددانان معمولا از اپیدمیولوژی بیماریهای واگیر چندان اطلاعی ندارند) تاثیرات سلامت بر سیاستهای اقتصادی را مورد مطالعه قرار دادهاند.
- عرصه کار فلسفی
در این اوضاع، به باور من فیلسوفان میتوانند نقشی بسزا داشته باشند. من بیشتر به تحلیل هزینه/فایده در مداخلات سلامت عمومی علاقهمندم؛ به ویژه غفلت از تاثیراتی که مداخلات مقابله با ویروس کرونا بر سلامت [مردم] در جای جای این جهان متنوع میگذارد. بدیهی است که خلا مهمی وجود دارد که من را [به تامل فلسفی] ترغیب میکند.
در ژوهانسبورگ -جایی که عموم مردم کمتر مطالعه میکنند- من در آسایش به پژوهش مشغولم. آفریقا همیشه با قحطی نرد عشق باخته است (افرادی این را توهین می دانند، اما واقعیت همین است). [در آن سوی جهان نیز] «گلدمن ساکس» پیشبینی کرده است که تولید ناخالص ایالات متحده در سه ماه آینده ۲۴ درصد کاهش پیدا کند. اگر همهگیری کرونا جان کسی را در آفریقا نگیرد، عجیب و استثنائی خواهد بود.
در منطقه ای که فقط سه درصد جمعیت بیش از ۶۵ سال دارند، در صورت وقوع همه گیری، ممکن است مرگ ومیر حتی بیشتر از انتظار باشد (البته هیچ شواهدی نداریم که وضعیت همه گیری کرونا با اچ آی وی متفاوت باشد). از شروع همه گیری در آفریقای جنوبی هفتهها میگذرد و به تازگی دو مورد از مرگ ومیر گزارش شده است [در زمان ترجمه مقاله مرگ ومیر به بیش از ۵۰ نفر رسیده است].
بااین حال، جامعه اپیدمیولوژی (حداقل به شهادت آنچه در توییترم میبینم) توجهی به عواقب مداخلاتش بر سلامت مردم ندارد [و استدلال میکند که] همه گیری، بدون مداخلات سلامت عمومی هم بالاخره تاثیر اقتصادی خود را خواهد گذاشت. زمینه [اجتماعی-فرهنگی] هم عموما نادیده گرفته میشود. به نظر میرسد این رشته [اپیدمیولوژی] به واسطه تاکید مدام بر گزاره «هرچه تدابیر مقابله با همه گیری شدیدتر باشند، تحسین برانگیزترند» در جا زده است.
به طرز تناقضآمیزی، دیدگاهی که بر جنبههای اجتماعی [سلامت و بیماری] پافشاری میکرد، دیگر خریداری ندارد؛ درصورتی که هنوز زمان زیادی صرف دفاع از این ادعا میشود که فقر علت بیماری است و به اشتباه از آن غفلت شده است. آیا چنین مینماید که من از دانشی که به آن علاقهمند بوده ناامید شدهام و [قصد دارم مشکلم را] با فلسفه به مثابه رویکردی انتقادی در میان بگذارم؟ [ما به تاملاتی از این دست نیازمندیم] جهان با ویروسی مواجه است که می تواند در کشورهای ثروتمند با جمعیت مسن تلفات بیشتری بگیرد، اما تمهیداتی که این کشورها طراحی کردهاند [داعیه جهانی دارد] و توجهی به زمینههای محلی در آن دیده نمیشود. آیا این قابلتوجه نیست؟
حرف های دیگری برای گفتن و ایرادات بسیاری برای گرفتن وجود دارد؛ من می کوشم آنها را به زودی در متون آکادمیک بیاورم، اما در حال حاضر هر جا که فکر کنم موثر باشد، به اظهارنظرهای خود در همین قالب ادامه خواهم داد. در این شرایط، حرف من این است که پیش روی فیلسوفان مسائل متعددی برای تحلیل و مداقه در مفهوم همهگیری وجود دارد. دغدغه ام فقط این مورد خاص [کرونا] نیست، بلکه به تامل در مفهوم همه گیری نظر دارم.
نکات مورد اشاره لزوما به پیچیدگی شکافتن اتم نیست، بلکه می تواند به سادگی پیشنهاد برداشتن ممنوعیت فروش سیگار باشد. بااین حال، آنچه برای ما مفید است، کاربست مهارتهای تفکر انتقادی در مسائلی است که با آنها مواجهیم. گرفتار شدن در دام دستهبندی های جناحی نه تنها چیز خاصی به ما نمیافزاید، بلکه آنچه را که در دانشکده های فلسفه به آن میبالیدیم نیز میستاند. ما در وضعیتی قرار داریم که آمار و اطلاعاتی که بر مبنای آنها تصمیمگیری میشود، در دسترس عموم است و در انحصار یک رشته واحد نیست.
در این گیرودار، تفکر عقلانی نیز در سایه ترس از کرونا، پریشان شده است. از طرفی تحلیل فنی کارشناسان نیز به راحتی در دسترس است. این شرایط برای کسی که در پی آن است که توان تحلیلگریاش را خارج از قیدوبند رشتهها به کار بندد، ایدئال است. از این رو این چند عنوان به نظرم شایان تامل است:
یکم. چگونه وقتی تدابیری [برای مقابله با همه گیری کرونا] طرح ریزی میکنیم، میتوان پیامدها و عواقب آن را محدود و مدیریت کرد؛ [به ویژه] مواردی که در آنها منافعی داریم (این موضوعی اخلاقی است که من به آن علاقهمندم).
دوم. ماهیت پیشبینیهای بجا و حسابشده (من در زمینه سلامت عمومی روی این موضوع کار می کنم، اما حرف های بیشتری برای گفتن هست).
سوم. معرفتشناسی شواهد [یا وثاقت اعتماد به شواهد علمی و نظر متخصصان] در زمانی که اطلاعات حداقلی [درباره موضوع] در دسترس است.
چهارم. وزندهی [و اولویتبندی] حقوق گروه های مختلف [در دریافت خدمات پزشکی] با لحاظ اینکه [همواره] ترجیح دادن چیزی به بهای از دست رفتن چیز دیگری است [مثلا انتخاب میان] مرگ جوانان و سالمندان [وقتی منابع درمانی محدود است] (البته کووید۱۹ کودکان را نمیکشد، آنها در کشورهای فقیر دسته دسته از قحطی میمیرند).
سایر متخصصان میتوانند عناوین دیگری پیشنهاد دهند، اما باید مراقب بود که این نظرورزیها مبتنی بر تفکر انتقادی باشد، نه جلب موافقت مردم [به هر قیمتی]. من بسیار امید دارم که شاهد کاربردی سازی سطحی و سردستی چنین عناوینی نباشیم: خطر استقرا (inductive risk) و ویروس کرونا، تعریف سلامت و ویروس کرونا؛ حقوق انسانی و ویروس کرونا و نظایر آن.
روشن بگویم، حرف من این نیست که چون کرونا درمانی ندارد باید به این مسائل پرداخت، بلکه این موضوعات را حتی زمانی که درمان کرونا کشف شود نیز شایسته بررسی می دانم. شعار من در مطالعاتم در فلسفه اپیدمیولوژی این است: رویکردی فلسفی به موضوعات اپیدمیولوژیک؛ یا فلسفه ورزی درباره اپیدمیولوژی. [این امر] مباحث فلسفی جدیدی را پیش میآورد، اما این هدف اصلی نیست. هدف و طرح [اصلی] شناسایی مسائل جدید است، نه ایضاح و فهم مسائل قدیمی در قالبی نو که اصلا موضوعیتی ندارد. دیگر بار تاکید میکنم، بازفهم مسائل قدیمی در قالبی نو صرفا از رهگذر شناسایی مسائل جدید ممکن خواهد بود.
- فراخوانی لشکر فیلسوفان
مهارت فیلسوفان و ارزش فلسفه، در مباحث کلاسیک آن خلاصه نمیشود. توانایی و قابلیت فلسفه در تفکر اثربخش درباره [مسائل] غریب، نوپدید، آزاردهنده، چالشبرانگیز و حتی شرمآور عیان خواهد شد. همهگیری کرونا واجد تمامی این ویژگیهاست. بیایید دست به کار شویم.
:http://dailynous.com
مترجمان: دکتر علیرضا منجمی و دکتر حمیدرضا نمازی
منبع: روزنامه شرق