به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، فریدون مجلسی در یادداشتی نوشت: رهبر کره شمالی بهخاطر قیافه شیرینش دوستداشتنی است و بهدلیل آنچه از بیرحمیهایش نقل میشود، رعبانگیز. پدربزرگش، کیم ایل سونگ، از نسل دوم رهبران کمونیست بود که راه استالین را در کشور خود ادامه داد و از آغاز پیروزی و رهبری مائوتسه تونگ در چین، او هم نخستوزیر و سپس رهبر کره شمالی شد؛ کشوری که در میان خون و آتشِ جنگی داخلی با حمایت استالین و مائو پدید آمد و همان شیوههای خشن را در پیش گرفت و تا پایان عمر ۸۲ سالهاش تغییری هم در آن نداد.
اما استالین و مائو هیچیک در این اندیشه نبودند که فرزندی را به جانشینی بگمارند؛ درواقع چنین کاری برخلاف مبانی و ادعاهای عدالتخواهانه و تراز نوین کمونیستی بود. اما کیم ایل سونگ هم آسیایی بود، از دورترین نقطه آسیا و میتوانست با این خصوصیت سلطنتی در کشور باستانی کره کنار بیاید. پس از سال ۱۹۹۴ پسرش کیم جونگ ایل جانشین او شد و در سال ۲۰۱۱ در ۶۹ سالگی درگذشت. بسیاری تصور نمیکردند حکومت کیم جونگ ایل چندان دوامی بیابد، زیرا کشور شوروی که ستون فقرات حاکمیت کمونیسم بود، در سال ۱۹۹۱، یعنی سه سال پیش از فرمانروایی کیم جونگ ایل، فروپاشیده بود.
کشورهای کمونیستی اروپای شرقی نیز یکی پس از دیگری پیش از آن فروپاشیده بودند. اما استبداد آسیایی پدرش پرده آهنین پیرامون کره شمالی را چنان تدارک دیده بود که نه از درون آن کسی از اخبار بیرون خبر داشت و نه از بیرون کسی از آنچه در درون آن کشور میگذشت، آگاه بود؛ درواقع همان آگاهیها نظامهای کمونیستی اروپای شرقی را شکست داد. هاوارد فاست، نویسنده شهیر آمریکایی که خودش زمانی عضو حزب کمونیست بود و در تصفیه مک کارتیسم، یعنی کمیته پارلمانی مبارزه با فعالیتهای ضدآمریکایی محکوم و زندانی هم شده بود،
سالها بعد در داستانی به نام «تماشاخانه»، در انتقاد از مفاسد آنگونه جوامع غیرشفاف، سالن سینمایی را مجسم میکند که ساکنانی دارد و آنان فقط میتوانند فیلمهای مورد نظر آپاراتچی را ببینند و آنچه را در فیلمها میبینند واقعیت میپندارند.
گشودن پنجرههای بسته تماشاخانه ممنوع است تا مبادا ساکنان از حقیقت و آنچه در بیرون سینما و در طبیعت میگذشت آگاه شوند؛ کره شمالی چنین جامعهای بود. زمانی که کیم ایل سونگ مرد و هزاران نفر با گریستن و شیون عزاداری کردند و پسرش، کیم جونگ ایل، جانشین او شد، سه سال از ماجرای فروپاشی شوروی میگذشت و با اینکه چین هم توانسته بود با اتکا به قدرت اقتصادی فزاینده خود بدون نگرانی پنجرهها را بگشاید، اوضاع قدرت در کره شمالی، برخلاف برخی پیشبینیهای مشابه اروپای شرقی، طوری انسجام یافته بود که کیم جونگ ایل ۵۲ ساله توانست بدون مزاحمت در جایگاه پدر مستقر شود. با مرگ ایل، پسرش، کیم جونگ اون، با حمایت عمه و شوهرعمهاش که از فرماندهان ارتش کره شمالی بود، بهراحتی جانشین او شد و از این مزیت برخوردار بود که به قول اروپاییها در بستر ارغوانی به دنیا آمده بود؛ یعنی از بدو تولد پدربزرگش و سپس پدرش فرمانروا بودند. اکنون جانشینی طراحیشده او، هم برای مردم امری متعارف تلقی میشد و هم برای خودش بسیار طبیعی بود.
نقطهضعفش این بود که هنگام مرگ پدر ۲۷ سال بیشتر نداشت و فاقد تجربه کاری بود. دو سال دبیرستان را در سوئیس تحصیل کرده و تا سه سال پیش از رهبری دوره دانشکده افسری کشورش را طی کرده بود. سن کم او میتوانست در مقابل ژنرالهای پیر قابل قبول نباشد؛ ژنرالهایی که گاهی وزن نشانهای نظامی نصبشده تا پایین کتهای بلند نظامی کمرشان را خم میکند. اما اونِ جوان آن مقام را گرفت.
شاید شوهرعمهای که در استقرار او در مسند حکومت کمک کرده بود، توقعاتی داشت، پس او را در جلسهای علنی متهم و اخراج کرد و اعدام شد. برادر بزرگتری داشت که دلش را به کارهای دیگری خوش کرده و به خارج سفر میکرد. در یکی از همین سفرها او را هم با افشانهای زهرآگین که دوربینهای مداربسته فرودگاه کوالالامپور نیز آن را ضبط کردند، کشت. به این ترتیب لابد بقیه حساب کار خودشان را میکردند. زمانی که کرونا در چین و سپس کره جنوبی و ژاپن شیوع یافت، گفته شد که نخستین بیمار را برای جلوگیری از شیوع بیماری با گلوله کشتند. معلوم نیست شوخی است یا جدی، زیرا موضوع با آن روش حذف صورتمسئله همخوانی دارد. اما او وارث بمب اتمی و موشک حمل کلاهک است. چرا؟ شاید از ترس اینکه مبادا کره جنوبی هوس کند آن کشور را ضمیم خود کند.
درواقع بعد از انضمام بسیار طبیعی آلمان شرقی در کشور متحد آلمان که هزینه بسیار گزافی روی دست بخش غربی گذاشت، حتی تصور نمیرود کسی خواهان انضمام جنگی کره شمالی به چنان بهای گزافی باشد. اما بههرحال آن سلاح هست و آمریکا هم تحریم و تهدید کرده است.
اما کره شمالی در آن کنج جهان تهدیدی جدی یا استراتژیک برای آمریکا و متحدانش به شمار نمیرود. با این حال، ملاقات اون و ترامپ واقعه تاریخی مهمی بود که امیدهایی را پدید آورد، اما یا اون زورش به مقامات داخلی نرسید یا خودش خواهان آزادشدن تحریمها همزمان با کاهش تسلیحات بود که تاکنون آن توافق اجرائی نشده است.
چندین روز بود که شایعه مرگ اون شنیده میشد. در این مدت، گاهی نامهای از او منتشر میشود، بدون تصویر، یکبار فیلمی تار از اسب سواری او در میان برف منتشر کردند که در این فصل سال حتی در کره شمالی بعید است؛ زمانی از سفرش با قطار «سلطنتی» سخن گفتند و زمانی از جانشینی خواهر جوانش یا از جانشینی عموی ناتنی ۶۵ ساله دیپلماتش سخن در میان بود که سالها در مقام سفارت در کشورهای اروپایی بوده و آنسوی پنجره را دیده است.
فعلا که او خود را نشان داده ولی اگر هم مسئله جدی باشد، گفته میشود روحیه مردسالاری رجال مانع از جانشینی خواهر اون شود و احتمال جانشینی عمویش بیشتر است. جانشینی عموی جهاندیده میتواند در کره جنوبی و ژاپن و غرب مایه امیدواری در تحول در سیاستهای آن کشور و گشودن پنجرههای بسته باشد. اما هنوز معلوم نیست اون واقعا بیمار است، زنده میماند یا نه؟ تصاویر اخیر منتشرشده از تلویزیون کره شمالی، فعلا مسئله را به تعویق انداخته است.