به گزارش همشهری آنلاین، حسین علائی، نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بخشی از گفتگوی خود با برنامه تلویزیونی دستخط گفت: بحرین پایگاه امریکایی ها بود. اوج اضافه کردن ناو از آخر سال ۶۵ شروع شد که شال ۶۶ به اوج رسید که ناوهای خودشان و ناوهایی که از اروپایی ها و بقیه بردند نزدیک به ۱۰۰ فروند ناو جنگی در خلیج فارس بود و ناو مینرو و مینیاب بود. ولی هیچگاه آن زمان ناو هواپیمابر نیاورند. سپاه از ابتدا فکر کرده بود در دریا چه کنیم؟ قبل از این که امام حکم دهند یگان دریایی در سپاه درست شده بود. آقای رسول یاحقی، آقای اکبر تیموری بودند و در واقع نیروی دریایی سپاه قبل از اینکه امام حکم دهند تشکیل شده بود، ولیکن با حکم امام رسمیت یافت. ما در آن زمان به این نتیجه رسیدیم که امریکایی ها و قدرت های بزرگ ناوهایی دارند که با این ناوها در جنگ عادی و درگیری نمی توانیم مقابله کنیم. باید یک جنگ دیگری طراحی کنیم.
وی اضافه کرد: به این خاطر به ذهن ما رسید قایق هایی را پیدا کنیم که سرعت آنها از ناو بیشتر باشد. این قایق ها در اختیار قاچاقچی ها در خلیج فارس بود. بچه ها چند نفر از قاچاقچی های کالا را اتفاقی گرفتند و دیدند قایق های خوبی دارند. اسم اینها را قایق های تندرو گذاشتیم و با کمک دادستانی که اینها مصادره شد و گفتیم نفروشید. چون دادستانی میفروخت و قاچاقچی ها بعضا این را می خریدند. گفتیم این را به ما بفروشید. همین اتفاق افتاد و اسم این قایق ها تندرو شد و دیدیم اگر جنگی طراحی کنیم که در نقاط ضعف آنها کار کنیم موفق خواهیم شد.
علایی ادامه داد: جنگی که آنجا طراحی کردیم به اسم «جنگ نامتقارن» شد. اولین بار که ادبیات جنگ نامتقارن در دنیا مرسوم شد و امریکایی ها نوشتند. برای دوره جنگ است که امریکایی ها خود را آماده می کردند با قایق ها سپاه درگیر شوند. کاری کردیم امریکایی ها روی ناوها خود کیسه شن چیدند و دوشکا پست کیسه شن گذاشتند. موشک های هارپون و موشک های خوب داشتند ولی موشک نمی توانست قایق بزند. خیلی در این زمینه موفق بودیم. در دوره جنگ امریکایی ها هم ناو روی مین رفت و هم ناو آنها موشک خورد و از وسط دو نیم شد. هم کشتی که اسکورت می کردند برای کویتی ها یعنی همان نفت کش روی مین رفت. امریکایی ها هیچ کاری نتوانستند انجام دهند، نه میدان مین را کشف کردند و نه جلوی این را توانستند بگیرند و آن زمان اینها را روی رادار نگاه می کردم و می دیدم ناوهای امریکایی ها در پناه نفتکش بریشتون می آمدند. از ترس این کار را می کردند.
نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه در واکنش به این سئوال که چطور به سکوهای نفتی ما حمله کردند؟ آن را پیش بینی می کردید؟ گفت: فکر نمی کردیم سکوهای نفتی را با آن سرعت بزنند، ولیکن آنها در هر درگیری یک کاری انجام می دادند. یک کشتی تدارکاتی برای نیروی دریایی ارتش بود به نام ایران اجر. این را امریکایی ها گرفتند که سمت شمال بحرین بود. بین بحرین و امارت بود و کشتی ما را منهدم کردند. آن و اتفاقات دیگر را بهانه کردند و به سکوهای نفتی ما حمله کردند.
وی اضافه کرد: در جزیره فارسی هیچ کسی نبود و می ترسیدیم عراقی ها جزیره را اشغال کنند. مساحت آن جزیره به اندازه زمین فوتبال بود. آنجا پایگاه زدیم و بچه ها را مستقر کردیم. قایق های تندرو را آنجا گذاشتیم. قبل از اینکه اینها را مستقر کنیم دنبال این بودم که موشک ضدهلی کوپتر پیدا کنیم که راحت و سبک باشد و بتواند هلی کوپترهای امریکایی را اگر حمله کردند، بزنیم. تا اینکه متوجه شدیم در بلوچستان گروهی از افغانستانی هایی که امریکا علیه شوروی تجهیزشان کرده بود، به اینها موشک های استینگر داده بودند که مدرن ترین موشک دوش پرتاب بود. بچه هایی که آنجا بودند از این موشک ها میخرند. یکی از اینها را به تیمی دادیم که آنجا تشکیل شده بود. گفتیم اگر هلی کوپتر امریکایی یا غیرامریکایی آمد و به شما حمله کردند مجاز هستید بزنید. یکباره می بینند هلی کوپتر آپاچی آمد که خیلی صدا نداشت. هلی کوپتر به اینها شلیک کرد. یکی از بچهها که موشک استینگر داشت زد و هلی کوپتر ساقط شد و دو خلبان کشته شدند و هلی کوپتر هم قعر دریا رفت. البته امریکایی ها بچه های ما آنهایی که زنده بودند را با قایق بردند. حدود یک هفته بیشتر نکشید که از طریق عمان به ما تحویل دادند.