تاریخ انتشار: ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۰۶:۵۸

رودریگ ترمبلای - ترجمه نیلوفر قدیری: آیا آلن گرین‌اسپن - رئیس بانک مرکزی آمریکا - که در جریان بحران مسکن این کشور، کندذهن نشان داده واقعا همین‌قدر کندذهن است؟

آیا موضوعی به این آسانی که پیش‌بینی آن برای کارشناسان ممکن بود، برای مقامات اقتصادی آمریکا ممکن نبود و باید به اینجا می‌رسید که اکنون نظام مالی دنیا را تهدید کند؟ یا شاید همه اینها عمدی بوده‌است؟ و اگر عمدی بوده، چرا؟
ابتدا باید به شخصیت آمریکایی بازگردیم که معمولا نظریه‌پردازان توطئه برای هر موضوعی به آن اشاره می‌کنند. این شخصیت کسی نیست غیر از دیوید راکفلر، مولتی‌میلیاردر 92ساله و پدرخوانده نخبگان مالی جهان.

در مقاله‌ای بسیار طولانی که در دایره‌المعارف ویکی‌پدیا درباره راکفلر آمده است این سخن از او در یک سخنرانی در کنفرانس بادن‌بادن آلمان در ژوئن سال 1991 نقل شده‌‌است:
« ما از واشنگتن‌پست، نیویورک‌تایمز، مجله تایم و دیگر نشریات بزرگ ممنونیم که مدیران آنها در این نشست شرکت کردند و وعده‌های همراهی آنها را در این 40سال می‌ستاییم.

اگر این نشریات در این سال‌ها نبودند ما نمی‌توانستیم نقشه‌مان را برای دنیا اجرا کنیم اما دنیا اکنون رشد بیشتری پیدا کرده و به سوی دولت جهانی می‌رود که دیگر هرگز جنگ را نمی‌شناسد بلکه صلح و موفقیت را برای همه بشریت طلب می‌کند.

استقلال فراملی یک نخبه متفکر یا بانکدار جهانی مطمئنا بر تصمیم‌گیری‌های ملی که در قرن‌های گذشته اجرا می‌شد، ارجحیت دارد».

این سخنرانی 17سال پیش ایراد شد. آن زمان آغاز کار دولت بیل کلینتون بود. راکفلر از «ما» صحبت کرد؛ «ما»یی که به گفته او 40سال است جلسه تشکیل می‌دهد. اگر 17سالی که از این سخنرانی می‌گذرد را به آن 40سال اضافه کنیم می‌شود 57سال پیش، یعنی 2نسل قبل.

این «ما» نه‌تنها نقشه‌ای برای دنیا طراحی کرده بلکه تلاش او برای طراحی این نقشه آشکارا موفقیت‌آمیز بوده است و دست‌کم راکفلر این‌طور فکر می‌کرده. هدف نهایی این «ما» ایجاد حاکمیت فراملی برای نخبگان و بانکداران جهان بوده است.

به گفته‌ او این مسیر به یک دولت جهانی منتهی می‌شود که دیگر هیچ‌گاه جنگ را نمی‌شناسد.

به عنوان یکی از کارهای نخبگان بیایید فرض کنیم که دیوید راکفلر آن‌طور که خودش فکر می‌کند، فردی قدرتمند و مهم بوده‌است. فرض کنیم که او و «ما» به درجه‌ای از موفقیت رسیده‌اند. این به آن معنی است که تصمیمات مهم و وقایعی که از زمان سخنرانی راکفلر در سال1991 روی داده هم بخشی از برنامه بوده‌ است.

بنابراین با بررسی این تصمیمات و وقایع می‌توانیم مشخص کنیم که آیا در حقیقت راکفلر در ارزیابی خود درباره اتوپیای درون ذهنش صادق بوده یا نه. بعضی از این وقایع و تصمیمات به این شرح هستند:
اجرای توافق‌نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی توسط دولت‌های بیل کلینتون و جورج بوش، به حذف میلیون‌ها شغل تولیدی در آمریکا و همچنین تخریب کشاورزی خانوادگی به نفع تجارت کشاورزی در جهان منجر شده‌ است.

توافق‌نامه‌های مشابه تجارت آزاد از جمله آنهایی که تحت نظارت سازمان تجارت جهانی انجام می‌شود به صادرات میلیون‌ها شغل تولیدی دیگر به چین و نقاط دیگر جهان منجر شده ‌است.

درآمد متوسط خانواده‌ها در آمریکا کمتر شده در حالی که سهمی که از ثروت ملت در جیب طبقه ثروتمند قرار دارد، بالا رفته‌است.

 بعضی مدیران صندوق‌های مشترک سرمایه‌گذاری در وال‌استریت، در سال یک میلیارد دلار درآمد دارند در حالی‌که شمار بی‌خانمان‌ها که در میان آنها کهنه‌سربازان جنگ هم هستند به میلیون رسیده ‌است.

حباب مسکن باعث ایجاد تورمی عظیم در قیمت مسکن در آمریکا شده و میلیون‌ها خانه در این کشور از طریق حراج به دست بانکداران افتاده ‌است.

هزینه زمین و اجاره مسکن هم باعث تضعیف بیشتر کشاورزی خانواده و تجارت شده‌است. افزایش رو به‌ رشد مالیات مسکن باعث شده تا میلیون‌ها خانواده طبقه پایین و متوسط، خانه‌های خود را از دست بدهند.

این حقیقت که بانکداران اکنون نظام‌های پولی ملی را به طور کامل در کنترل و اختیار دارند و قوانینی را به اجرا می‌گذارند که تنها از طریق وام‌گیری با بهره در اختیار گذاشته می‌شود، هرم بدهی عظیمی را پدید آورده که در آستانه سقوط است.

این نظام پولی را کارشناسان اقتصادی مورد حمایت خانواده راکفلر برای اولین بار در دانشگاه شیکاگو پایه‌گذاری کردند.

استدلال پایه‌گذاران این نظام این است که وقتی این هرم فروریخت و همه دچار ورشکستگی شدند، بانک‌‌هایی که از هوا پول درست کرده‌اند دارایی خواهند داشت.

مجموع بار مالیاتی آمریکایی‌ها از ناحیه مالیات فدرال، ایالتی و محلی اکنون از 40درصد درآمد آنها فراتر رفته و در حال افزایش است. امروز هم با شروع دوران رکود، کنگره تحت کنترل دموکرات‌ها در عین حمایت از برنامه محرک اقتصادی، از افزایش بیشتر مالیات‌ حتی برای طبقه متوسط حمایت می‌کند.

قیمت بنزین حتی در شرایطی که شرکت‌های بزرگی مانند اگزان موبیل سود رکوردآوری را ثبت می‌کنند، همچنان در حال افزایش است.

قیمت دیگر کالاها هم رفته‌رفته افزایش می‌یابد که از آن جمله می‌توان به قیمت مواد غذایی هم اشاره کرد.

بعضی کشورها این روزها شرایطی نزدیک به گرسنگی و قحطی را تجربه می‌کنند. در آمریکا 40 میلیون نفر رسما از نظر غذایی در ناامنی به‌سر می‌برند.

کنترل بنگاه‌های بزرگ بر منابع معدنی و آب، دسترسی عمومی به این اقلام را محدود کرده ‌است. قیمت برق در بسیاری از نقاط جهان به‌طور سرسام‌آوری افزایش یافته‌است.

تخریب و نابودی کشاورزی خانوادگی در آمریکا توسط نفتا در سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی در قبال بسیاری از کشورها هم بازتاب یافته‌است.

در کشور‌هایی در سراسر جهان به دلیل فشار واشنگتن و هم‌پیمانانش خودکفایی بومی غذایی جای خود را به کشت با هدف صادرات داده ‌است.

مهاجرت کشاورزان و خالی‌ماندن زمین‌های زراعی آنها بسیاری را در این کشورها گرسنه گذاشته است.

از دهه 1980 تاکنون آمریکا در سراسر جهان در چندین جنگ حضور داشته ‌است که بعضی مستقیم بوده و بعضی غیرمستقیم. یوگسلاوی سابق از عضویت ناتو کنار گذاشته ‌شد.

به بهانه 11سپتامبر آمریکا اکنون به فتوحات نظامی دست می‌زند و در فکر اشغال نظامی دائمی خاورمیانه است. نیروهای ناتو و آمریکا همچنان به محاصره روسیه و چین ادامه می‌دهند و تلاشی جدید برای نظامی کردن فضا هم آغاز شده‌است. قدرت‌های غربی آشکارا برای احتمال وقوع یک جنگ جهانی دیگر آماده می‌شوند.

توسعه امپراتوری نظامی آمریکا در خارج با ایجاد یک نظام اقتدارگرایانه بازرسی و تعقیب در داخل همراه شده که در آن فعالیت‌های شهروندان توسط ابزار‌های فناوری روز ثبت و ضبط می‌شود.

همه‌ اینها در چهارچوب جنگ با ترور صورت می‌گیرد. مجموعه نظامی صنعتی با ده‌ها هزار برنامه‌ریز آشکار و پنهانش برای تخریب دشمن خارجی و داخلی، این روزها به بزرگ‌ترین و موفق‌ترین صنعت آمریکا تبدیل شده ‌است.

در همین حال آمریکا بیشترین جمعیت زندانی را در کل کره زمین دارد. زندگی مردم عادی هم با بروکراسی سنگین و بارمالی کمرشکن همراه است و بالاخره اینکه، وضعیت رو به وخامت زندگی روزانه به بروز بیماری‌های ناشی از استرس و همچنین اعتیاد به الکل و موادمخدر منجر شده‌است.

دولت‌‌هایی در سراسر دنیا هستند که خود در قاچاق موادمخدر دست دارند. در کل دنیا به جای درمان و ریشه‌کنی علل بیماری همه به دنبال التیام درد بیماری هستند.این فهرست باید دست‌کم ما را به پرسیدن یک پرسش دشوار هدایت کند.

با فرض اینکه همه این مسائل بخشی از برنامه نخبه‌گرایانه راکفلر و دوستانش باشد، آیا کمی عجیب نیست که ابزار‌هایی که برای دستیابی به صلح و آرامش کل بشریت انتخاب شده همگی با خشونت، فریب، سرکوب، سوءاستفاده، سرقت و رشوه همراه است؟
به نظر می‌رسد آنچه راکفلر از آن به‌عنوان «برنامه ما برای دنیا» نام برده مبتنی بر نسل‌کشی، جنگ جهانی، کنترل پلیسی مردم و تصرف منابع دنیا توسط طبقه نخبه مالی و سیاستمداران دست‌نشانده آنها و نیروی نظامی‌شان است.

آیا در دنیا راه بهتری برای تحقق این برنامه جز تلاش برای از بین بردن توان کشورها در تولید غذای خودشان وجود نداشت؟ به هر حال نسل‌کشی از طریق گرسنگی ممکن است آرام صورت بگیرد اما بسیار مؤثر است؛ به ویژه اگر در این راه نیروهای بازار مقصر
 شناخته شوند.

آیا می‌توان گفت که این «ما»یی که این کارها را انجام می‌دهند و از جمله خود راکفلر، تنها تبهکارانی هستند که بر کرسی قدرت نشسته‌اند؟ اگر چنین است، این تبهکاران، نظام آموزشی و رسانه‌ها را هم با خود همراه کرده و از آن بهره می‌گیرند.

در این میان یک نکته روشن است و آن اینکه رای‌دهندگان آمریکایی با هیچ‌کدام از اینها موافق نیستند

Globlresearch.com