به گزارش همشهری آنلاین به نقل از مهر، متن زیر چکیده سخنرانی خسرو باقری در نشست هفته آموزش با عنوان «مثلث دوار من-تو-آن: نگرشهای تربیتی کرونایی» است که در ادامه میخوانید؛
پدیده کرونا هر روز دامنه تاثیرش را بلندتر میکند. سخن گفتن از تأثیر آن بر قلمرو تعلیم و تربیت، خود، در حوزههای مختلفی چون روشهای یادگیری مجازی، ارتباطهای اجتماعی مجازی دانش آموزان و نظایر آن قابل بررسی است. آنچه در این نوشتار مورد نظر است، تأثیر این پدیده بر نگرشهای تربیتی است. نگرش، تا حدی متفاوت با دانش و دانش ورزی است. نگرش هم از حیث کل نگری، وسیعتر از دانش است و هم از حیث آمیزهها و عناصری که در آن حضور دارند، پیچیدهتر است. نگرش چشم انداختن و دانش چشم دوختن است؛ نگرش با چشم انداز بیکران افق سروکار دارد، در حالی که دانش در کران سرزمینی معین به ژرف کاوی میپردازد. از حیث آمیزهها نیز نگرش، مزاجی امتزاجی دارد و عناصر مختلفی چون شناخت، عاطفه، و روابط اجتماعی را در خویش گرد میآورد، در حالی که دانش، حتی در شکل بین رشتهای آن، از چنین تنوع و تکثری برخوردار نیست. به هر روی، در پی آنیم که تأثیر کرونا بر قلمرو تعلیم و تربیت را با تمرکز بر نگرشهای تربیتی بررسی کنیم.
به نظر میرسد، کرونا نگرش نوینی را در تعلیم و تربیت فراهم میآورد و این کار را با به هم آوردن سه ضلع یک مثلث به انجام میرساند؛ سه ضلعی که گرایش به دور شدن از هم داشتهاند. ضلع نخست، من فردی، ضلع دوم، دیگری و ضلع سوم، طبیعت یا جهان است که از آنها با عناوین «من»، «تو»، و «آن» یاد میکنیم. تباعد این سه ضلع، با گرایش آنها به دوری از یکدیگر، به شرح زیر است.
«من» در درجه نخست، دو ضلع دیگر را همتای خود نمی بیند، بلکه رابطه ارباب و رعیتی با آنها برقرار میسازد: «تو» تا جایی که در خدمت «من» است، قابل تحمل است و «آن» تا جایی که منبع تغذیه کننده «من» است، در نظر میآید. بر این اساس، «تو» به منزله «دیگری» همواره در اندیشه انتقام گرفتن از منیت «من» بوده است و نیز در کار حیله آوردن برای بیرون کشیدن «آن» از چنگ وی. تاریخچه "دیگری "های تحقیر شده، انباشته از سر گذشت این نبردهاست. سرانجام، «آن» نیز که طعمه «من» و «تو» بوده، همواره فرصت جویی کرده تا بر این دو شریک ناسازگار بشورد و علیه آنان طغیان کند و چون چارپایی که بیش از طاقت بر او بار کردهاند، از سواران خود تن بزند و آنان را به زمین بزند.
نگرشی که کرونا فراهم میآورد، از طریق کنار هم چیدن این سه ضلع فرّار و دورانی کردن مثلث حاصله از آنها است. نخست، باید این سه ضلع، همتا شوند و باور کنیم که سهم هر یک در شکل دادن به مثلث، برابر است.
نه «من» بدون «تو» معنا و حیاتی دارد و نه لازم است که «تو» یا دیگری، در تلاشی واکنشی، حق تقدم را از «من» برباید و از آن خویش کند، چنان که اندیشمندان معاصری چون لویناس و دریدا بر آن کوشیدهاند تا «دیگری» را بر تارک بنشانند و «من» را به تبعیت بکشانند. از سوی دیگر، «من» و «تو» بی «آن» چه توانند کرد، جز آنکه سر بر بالین گرسنگی بگذارند و بمیرند؟ طبیعت مامی است که این دو طفل را با دو پستان خویش شیر داده است و میدهد. به این سان، باید همتایی این سه ضلع در برساختن مثلثی هماهنگ را باور کرد و فراهم آورد. اما حرکت دورانی این مثلث برای آن است که هیچ دو ضلعی برای ریاست تبانی نکنند؛ مثلث دوار، رأس ثابتی بر فراز ندارد.
کرونا نشان داد که باید میان «من» و «تو» اصلاح ذات البین صورت گیرد. هنوز البته این نگرش به خوبی آموخته نشده است و دیده میشود افراد و ملتها در فکر ربودن فرصت و امکانات از یکدیگر برای بقای خویشند. اما کرونا با همه گیری بی نظیری که از خود نشان داده، اثبات کرده است که بقای همگان به همگان وابسته است. باید روزی فرا برسد که آدمیان باور کنند بدون دیگران، در وحشت تنهایی به سر خواهند برد و باید باور کنند که نیاز «من» به «تو» از نوع نیاز ارباب به برده، در تصویر هگلی آن، نیست، بلکه نوعی همتایی و هماوایی است. به راستی، تا کی باید آدمی در این توحش به سر برد که زندگی «من» (خواه فردی یا ملی) با دریدن «تو» (خواه فردی یا ملی) فراهم میآید؟ چه زمانی قرار است آدمیان بفهمند که تنها با هم زندهاند و اگر تنها بمانند، بازندهاند؟ اکنون آن زمان فرارسیده است و باید پای درس خودشناسی و اجتماعی کرونا این نگرش را نیک نیوشید.
اما حکایت «آن» نیز در کرونا بس شنیدنی است. از این منظر، کرونا فریاد کرکننده طبیعت است؛ انتقامی است که «آن» از «من» و «تو» میستاند. طبیعت به آدمی میآموزاند که خطاشکیبی «آن» حدی دارد و تحمیل بیش از حد آدمی را تحمل نخواهد کرد. آدمی باید حریم طبیعت را پاس دارد و گرنه حیات را بر او حرام خواهد کرد. با کرونا طبیعت، نفسی تازه کرده است: والصبح إذا تنفس. جلوههای گشایش تنگ نفس طبیعت، اینجا و آنجا هویداست؛ در پاکیزگی هوا، در رهایی حیوانات، در ترمیم لایه اوزون و نظایر آنها. کرونا به ما آموخت که بسیاری از کارهای ما بیهوده بوده و بدون انجام آنها، نه تنها آسیبی به کسی با جایی نمیخورد، بلکه آسیبهایی نیز چاره میشوند. «کار» باید اکنون باز تعریف و از شبه کار تفکیک شود؛ هم باید مشخص شود که شبه کار چقدر از ارزش کار دور است و هم ارزش دورکاری به خوبی درک شود.
اکنون بایسته است که از دریچه نگرشهای انسانی، اجتماعی و طبیعی حاصل از کرونا به تعلیم و تربیت نگاه کنیم و در این چشم انداز وسیع به دانش آموزان خود چیزی بیاموزانیم. ما نیاز داریم که مقدار خود را بشناسیم، قدر دیگران را بازیابیم و قدرت خویش را به رخ طبیعت نکشیم. در متن این نگرشها، دانش نیز در جایگاه مناسب خود خواهد آرمید.