به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، احمد عظیمیبلوریان . استاد پیشین مریلند در یادداشتی نوشت:
ویروس کرونا در دو، سه ماه اخیر دامان جهان را در بر گرفته و افزون بر کشتار سریع، موجب بیکاری و هرجومرج اقتصادی در سراسر جهان شده و مردم را از پای درآورده است. رفتار دولتها نیز در سراسر جهان ترکیبی است از اقدامات گسترده، از تلاش برای جلوگیری از همهگیری و یافتن پادزهر تا پنهانکاری و ارائه گزارشهای غیرواقعی برای فرار از مسئولیت و نیز همراه نشاندادن رفتار خود با جامعه. راههای مبارزه با ویروس کرونا هیچیک ناشی از کشف تازه نیست بلکه انتقال تجربه چندهزارساله بشر در مبارزه با بیماریهای واگیردار مانند آنفلوانزا، وبا، سرخک، سل، ایدز و... است.
از شناختهشدهترین این روشها شستوشوی دستها، فاصلهگیری اجتماعی، نکشیدن دست به صورت و بهکاربردن ماسک است. اینها همه از تجربیات گذشته به دست آمدهاند. درعینحال، همه دولتها تلاش دارند که پادزهر ویروس کرونا را هرچه زودتر بیابند تا از شر آن خلاص شوند. دراینباره میان کشورهای جهان هم همکاری وجود دارد و هم رقابت و تهمتزنی و افترا؛ چیزی که این روزها میان سران آمریکا و چین مبادله میشود. از سوی دیگر، به دلیل امکان سوددهی تولید و فروش پادزهر این ویروس، همه کشورها در صدد یافتن پادزهر و تولید انبوه و تجارت آن هستند.
تردیدی نیست که این تلاش به نتیجه خواهد رسید، اما در مسیر این حرکت، کشورهای رقیب نهتنها از حربه جاسوسی و تهمتزدن به یکدیگر دست بر نخواهند داشت بلکه در رقابت بازار فروش از هیچ تلاشی خودداری نخواهند کرد. این تا اینجای قضیه. اما آنچه پابهپای گسترش ویروس کرونا در جهان پیش میرود، گسترش ویروس رقابت و دشمنی سیاسی است که از دید همگان پنهان مانده است یا تاکنون جدی تلقی نشده است. البته این داستان به سهسالواندی پیش و انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا برمیگردد اما منحصر به آن نیست. در گذشتههای دور بهویژه از چندین هزار سال پیش که تاریخ مدون آن نگاشته شده و در دروس دبیرستان و دانشگاهی تدریس میشود، همواره دشمنی و رقابت و دوستی میان قدرتهای ملی و منطقهای و بینالمللی وجود داشته است. در نتیجه هجوم قدرتهای برتر به ملل ضعیفتر، همه عوارض مشابهی که امروز در گسترش کرونا دیده میشود - مانند تخریب ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، بروز بیکاری و گرسنگی، کشتار دستهجمعی، بروز و گسترش بیماریهای عفونی به دلیل از میان رفتن نظام پزشکی و افزایش مرگومیر - به شدیدترین وجه در اجتماعات ملل مغلوب بروز کرد. آخرین نمونه آن در اشغال ایران از سوی قوای متفقین در جنگ جهانی دوم و حتی در جنگ عراق علیه ایران دیده شد.
جنگهای جهانی اول و دوم هرچه بودند، سرانجام موجب تفاهم میان ملل جهان شدند. برای نخستین بار در تاریخ بشر سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و مشتقات آن مانند سازمانهای نظامی برای کنترل سلاحهای اتمی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، بانک جهانی و سازمان بهداشت جهانی تشکیل شدند. بنای این سازمانها بر این بود که با برخورداری از تجربیات ناشی از تکروی کشورها و کمبودهای به دلیل از تفرقهافکنی سنتی در جهان که تبعات آن بر مردم بیچاره اثرات منفی میگذاشت، از راه تفاهم و همکاری بینالمللی دستبهدست هم بدهند تا عقبماندگیهای ناشی از تکروی کشورها جبران شود. نزدیک به هفتادوچندسال که از جنگ جهانی دوم میگذرد، این همکاریها کم یا زیاد صورت گرفت؛ اگرچه در این میان تکروی کشورها سرعت و مؤثربودن آن را کاهش داد. پس از جنگ جهانی دوم، ساختار جهانی تاکنون دچار دگرگونیهای فراوان شده است. برخی از کشورها مانند چین و هندوستان از حالت مستعمره خارج شده و در مقیاسی باورنکردنی رشد کردهاند. کشورهای استعمارگر اروپایی مستعمرات خود را از دست دادند. سهم بریتانیا دستکم استقلال همین دو کشور چین و هندوستان و آزادی بیشتر کانادا استرالیا و زلاندنو است. فروپاشی اتحاد شوروی موجب استقلال کشورهای اطراف دریای خزر شد، اما روسیه خود باز هم فوران کرد. اروپاییهای دیگر مانند فرانسه مستعمرات خود را مانند ویتنام و الجزایر از دست دادند. نفوذ آمریکا در خاورمیانه موجب سلطه آن در منطقه و تقویت امارات متحده عربی شد، اتحادیهای که قبلا توسط بریتانیا شکل گرفته بود. این تقویت بازتاب خود را نسبت به وجود یک ایران بزرگ بهخوبی نشان میدهد.
جزایر خشکوخالی امارات کنونی را پیمانکاران غربی با درآمد نفتی امارات بهصورت کلکسیون برجهای عجیبوغریبی درآوردند که ساکنان طبقات بالا را غربیها، سکنه زیرزمین را نظافتچیها و عمله و کارگر آن را مردمان بومی و مهاجران گرسنه از کشورهای آسیای جنوبی و شرقی تشکیل میدهند. گسترش نفوذ ایران در منطقه در 40 سال اخیر شاید یک دلیل عمده در شکلگیری ساختار کنونی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امارات باشد. اما آنچه مهمتر از این رویدادهاست و به گمان نویسنده از دید مسئولان ایران دور مانده، تغییر فرهنگی و سیاسی در نظامهای حکومتی غرب بهویژه ایالات متحده آمریکاست.
این تغییرات کلا مفهوم همکاریهای بینالمللی را دگرگون کرده و حالتی را به وجود آورده که با وضع اروپا پیش از جنگ جهانی شباهتهایی دارد. دگرگونی به رهبری ایالات متحده آمریکا پس از انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری صورت گرفته و روزبهروز شدیدتر میشود. رشد سوسیالیسم ملیگرا در آلمان توسط هیتلر و یاران او در پاسخ به سرکوفتهای فراوانی بود که پس از جنگ جهانی اول به آلمان وارد شده بود. هیتلر با ابداع و تقویت ایده آریاییبودن مردم آلمان و برتری آنها به مردم کشورهای پیرامون، تصویری ایدئال از آینده آلمان ترسیم کرد و ایده سوسیالیسم ملیگرا را برای پیادهکردن سیمای آینده آلمان برگزید. گزینش سوسیالیسم به دلیل محبوبیت آن در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. مدل عمل هیتلر مانند امپراتورهای پیشین آلمان و روم و دنیای مشرقزمین بود.
در جنگ خونینی که به راه انداخت، هرگز تصور نمیکرد که آمریکا و بریتانیا با آلمان رویارو شوند. تصور هیتلر ایجاد جامعهای نسبتا مرفه و توانمند به لحاظ اقتصادی و ارزشهای مردمی و فرهنگی (سوسیالیستی) و تکنولوژیکی بود. سالهای اول زمامداری او توأم با موفقیت نسبی بود. حتی کشوری دوردست چون ژاپن را برای شراکت در این مدل پذیرفته بود. ایرانِ دوره پهلوی اول را هم که از تجاوزات روسیه تزاری و انگلیسها به عذاب درآمده بود، عاشق خود کرده بود. هیتلر در آغاز جنگ جهانی دوم خود را پیروز مطلق میدانست و شکی نداشت که شوروی را هم بهراحتی میبلعد. هیتلر، هیملر و حلقه نزدیکان آنها هرگز تصور مقابله با آمریکا و بریتانیا را نداشتند.
شکست آلمان و خسارات جبرانناپذیر جنگ جهانی دوم موجب شد که سران کشورهای قدرتمند جهان ایده همکاری میان ملل را به جنگهای خانمانسوز ترجیح دهند. سازمان ملل متحد به همین منظور تشکیل شد. بنای مرکزی این سازمان در نیویورک ساخته و از بیشترین کمکهای مالی و عملیاتی آمریکا برخوردار شد. دیگر سازمانها هم همه برای ایجاد همکاری میان کشورهای جهان تشکیل شدند. ایران هم در بیشتر سازمانهای بینالمللی که با کمک آمریکا تشکیل شده بودند، عضوی فعال بود. کرونای سیاسی کنونی ناشی از ساختار ذهنی دونالد ترامپ برای ارتقای آمریکا به قویترین کشور جهان است. افکار ترامپ همسانی زیادی با افکار هیتلر دارد، با این تفاوت که ترامپ یک سرمایهدار نیمهموفق و مخالف سوسیالیسم است. شاید واژه «سرمایهداری ملیگرا» گویای روحیه او باشد. امروز آمریکا همه علایق همکاری بینالمللی خود را کنار گذاشته مگر اینکه همه کشورهای جهان رهبری بدون قیدوشرط آمریکا را بپذیرند. بنابراین توسل دولت ایران به فلان مصوبه فلان سازمان بینالمللی اعتبار خود را از دست داده است.
راههای مقابله با این مبارزهطلبی - مانند راههای شناختهشده برای رویارویی با کرونا - برای رهبران کشورهای جهان ناشناخته نیست اما آنها باید کرونای سیاسی را بپذیرند. این وضعیت تا انتخابات آمریکا یعنی تا شش، هفت ماه دیگر ادامه خواهد داشت. در این دوره هیچ انتظاری برای همکاری بینالمللی وجود نخواهد داشت. ترامپ تاکنون پیمانهای همکاری ناتو و نفتا را به هم ریخته است. اگر ترامپ انتخابات را ببازد، کرونای سیاسی تا حدی مهار خواهد شد.
اگر ترامپ برنده شود، ایران هم باید مانند دیگر کشورهای خاورمیانه در مبادلات خود با همسایگان ماسک بزند، از آنها فاصله بگیرد و از گردهمایی برای همکاری منطقهای بپرهیزد. اگر ترامپ در انتخابات بازنده شود، وضع تا حدودی به همکاری بیشتر خواهد انجامید. نکته مسلم این است که فاتحه همکاری بینالمللی خوانده شده و راه برای جنگ جهانی سوم بازتر شده است.