«اگر «خانه پدری» کیانوش عیاری اکران می‌شد و پدر رومینا آن را می‌دید، شاید امروز دخترک زنده بود.» با این پیش‌فرض و از آنجا که فیلم‌های اصغر فرهادی و سعید روستایی را بسیاری از مردم ایران دیده‌اند، قاعدتا امروز دیگر نباید اثری از آثار دروغ و اعتیاد در جامعه مانده باشد.

همشهری آنلاین - مهدی فروتن: خبر قتل دردناک دختر ۱۳ ساله تالشی به دست پدرش که منتشر شد، ذهن سینمادوستان بلادرنگ رفت سراغ «خانه پدری»؛ فیلمی که عیاری آن را چند سال پیش ساخت و پس از نمایش در جشنواره به بایگانی سپرده شد تا سال گذشته. مقام‌های مسئول با اکران محدود آن موافقت کردند و وقتی معلوم شد نسخه تاییدشده با آنچه در سینماها به نمایش درآمده تفاوت دارد، همان فرصت دیده شدن «خانه پدری» هم از دست رفت.

یک سال پس از اکران کوتاه و ناکام فیلم عیاری و در شرایطی که جامعه بار دیگر با مرگ رومینا یاد آن افتاده، برخی می‌کوشند پرونده «خانه پدری» را باز کنند و با مطرح کردن ادعاهایی عجیب توقیف فیلم را به این قتل فجیع ربط بدهند. از زبان فیلمساز نقل شده است که «اگر فیلم اکران گسترده می‌شد، شاید پدر رومینا آن را می‌دید و هرگز دست به قتل دخترش نمی‌زد.» طبعا یکی باید از جناب عیاری بپرسد اگر «خانه پدری» حتی در تالش هم اکران می‌شد، چقدر احتمال داشت آقای اشرفی به تماشای آن برود و اگر می‌دید، چقدر احتمال داشت آن شب از کشتن دخترش منصرف شود؟

در این میان، کسی نیست به این پرسش پاسخ بدهد که اساسا شباهت میان «خانه پدری» و ماجرای دردناک رومینا جز همان دخترکشی چیست؟ در فیلم دختر با شمشیر تعزیه به قتل می‌رسد، با همکاری پدر و پسر و در حیاط خانه پدری دفن می‌شود تا برای همیشه یک راز سر به مهر بماند. بخشی از مخالفت مسئولان با اکران «خانه پدری» هم به صحنه بسیار خشن قتل دختر مربوط می‌شود و البته استفاده از نمادهای دینی برای نشان دادن خشونت نهفته در ذات و فکر یک خانواده مذهبی.

می‌گویند و شاید راست هم بگویند اگر پدر رومینا فیلم عیاری را می‌دید، برای کشتن فرزندش دست به داس نمی‌برد. فرض محال که محال نیست. فرض می‌کنیم پدر رومینا «خانه پدری» را می‌دید؛ با زخم‌زبان احتمالی مردم درباره دوستی و ازدواج دخترش با یک فرد ۲۹ ساله چه می‌کرد؟ برای کنار آمدن با آن بهتر بود کدام فیلم را ببیند؟ برای ندادن عنان و اختیار خود دست یک خشم کور و آنی فیلم کدام فیلمساز را پیشنهاد کنیم؟ برای فریب نخوردن دخترک کدام فیلم و برای درمان شهوت و نفس سرکش یک جوان ۳۰ ساله کدام فیلم؟

کاش «خانه پدری» اکران گسترده می‌شد و آقای اشرفی آن را می‌دید و رومینا امروز زنده بود و نفس می‌کشید. زنده ماندن یک انسان بسان زنده ماندن تمام مردم است؛ و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا. حالا اما رومینا زیر خاک سرد آرمیده و داستانش سر زبان‌ها افتاده است. کاش زندگی را می‌شد با همین کاش‌ها و اگرها از نو بنا کرد اما حیف که زندگی واقعی فرسنگ‌ها از دنیای فیلم و سینما فاصله دارد و غم رومینا با یا بدون فیلم آقای عیاری یک ملت را داغدار کرده است.

برخی منتقدان و کارشناسان که برای التیام یافتن درد جامعه اکران «خانه پدری» را تجویز می‌کنند، کاش یک آمار هم بدهند تا مردم بدانند پس از اکران گسترده «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» سعید روستایی اعتیاد در کدام مناطق تهران و ایران ریشه‌کن شده یا آمار آن پایین آمده است؟ کاش بگویند با تماشاگران میلیونی فیلم‌های اصغر فرهادی در مذمت دروغ و ریا و پنهانکاری، شهروندان جامعه چند درصد و چند درجه با یکدیگر راست‌کردارتر و صادق‌تر برخورد می‌کنند؟

در یک نگاه بدبینانه، پیش کشیدن بحث اکران «خانه پدری» در زمانه خدشه‌دار شدن احساس مردم با مرگ دردناک رومینا بیشتر ماهی گرفتن از آب گل‌آلود به نظر می‌رسد. می‌توان در یک فرصت مناسب دلایل توقف زودهنگام اکران فیلم آقای عیاری را با حضور خود ایشان و مسئولان سازمان سینمایی و معاونت فرهنگی قوه قضاییه به بحث نشست و برای تکرار نشدن این ماجرا چاره‌جویی کرد اما کشتن رومینا با داس آن هم به دست پدر بحثی است فراتر از یک فیلم و لزوم توجه کردن به گلایه‌های یک فیلمساز.

***

چند ماه پیش که کرونا تازه در حال تسخیر کردن دنیا بود، همه جا مدام نام یک فیلم تکرار می‌شد؛ «شیوع» استیون سودربرگ محصول ۲۰۱۱. چه خوب که فیلم اکران شده بود و همه آن را دیده بودند. آنها هم که ندیده بودند، در همان روزهای اول آمدن کرونا دیدند. در تمام این روزها «شیوع» در حد یک فیلم باقی ماند و کرونا هم بدون توجه به دنیای سینما، در واقعیت راه خود را رفت. فکر و ذکر دانشمندان و پزشکان هم یافتن واکسن و دارو برای درمان بیماری شد نه غوطه‌ور شدن در دنیای خیال و اگر و کاش.

کاش خلبانان و ماموران برج‌های مراقبت را در همه فرودگاه‌های دنیا مجبور می‌کردند هر روز دست‌کم چند فیلم با موضوع سقوط هواپیما ببینند تا آمار سقوط سمت صفر میل کند. می‌توان از این مثال‌ها بسیار اینجا ردیف کرد اما آیا واقعا دردها هم با اکران فیلم‌ها از بین می‌روند؟ فیلمساز را نمی‌توان برای استفاده کردن از کوچک‌ترین فرصت‌ها برای روشن شدن تکلیف فیلم خود سرزنش کرد، رسانه‌ها و منتقدان و کارشناسان سینمایی را چطور؟ آنها هم نمی‌توانستند در یک فرصت بهتر سرنوشت «خانه پدری» را پیگیری کنند؟