به گزارش همشهریآنلاین به نقل از فارس، یک فلشبَک کوتاه کافی است تا مهمانان خانه شهید ابوالفضل مومنی را یاد روزهای دلتنگی مادر بیندازد، مادری که حالا ۴۰ سال از جگرگوشهاش دور شده و تکیه کلامی که هر بار تکرار میشود این است «عاقبتبخیر شدی مادر، دست ما را هم بگیر» و اشکهایی که ریز ریز و بیصدا از گونههای مادر سرریز میشود «ابوالفضلجان جگرگوشه مادر؛ بیا و از مهمانان امروز خوب پذیرایی کن». مادر شهید برای همه مهمانان، مادری میکند و بسیار مهربانانه حواسش به همه هست؛ گفت باید قسمت باشد تا آمدن به خانه شهید، روزیات شود.
مستندی از مادر «شهید ابوالفضل مومنی» تهیه شده در اختیار خانواده قرار میگیرد، تا یک یادگاری ماندگار هر چند کوچک برای ادای دین به مقام شهید و خانواده معظم آنان باشد.
حکایت کمک مومنانه شهید مومنی | تلاش گروهک تروریستی برای انتقام از «ابوالفضل»
خدای مهربان هشت فرزند را به خانواده حاج علیاصغر مومنی بخشید، هفت پسر و یک دختر؛ ابوالفضل چهارمین فرزند این خانواده در سن ۲۱ سالگی به مقام شهادت میرسد و دو فرزند دیگر مدال جانبازی دریافت میکنند، برادر شهید مومنی خصلتهای خوب ابوالفضل را یکی یکی بازگو کرد؛ حکایت روزهایی که اردوهای جهادی وجود نداشت اما ابوالفضل و دوستانش در کار خیر پیشقدم میشدند، پولهایشان را روی هم میگذاشتند و خانه مستمندان را نونوار میکردند، ارزاق میخریدند و در اختیار نیازمندان قرار میدادند، کمکهای مومنانه مورد تاکید حضرت آقا آن روزها هم بصورت خودجوش جریان داشت و ابوالفضل همیشه سعی میکرد افراد نیازمند هیچ وقت مورد غفلت نباشند.
برادر شهید مومنی شرح اوقاتی را برایمان بازگو کرد که گفتن آن خالی از لطف نیست، مغازه پدرِ شهید ابتدای خیابان گرگان جدید، استان گلستان بود جایی که عدهای از جوانان به همراه ابوالفضل برای خانوادههای انقلابی ارزاق تهیه میکردند، ساواک یک شب این مغازه را به آتش کشید، پدرمان این مغازه را اجاره داده بود با بروز این حادثه اما فعالیتهای انقلابی پایان نیافت، اطرافمان اعضای سازمان مجاهدین خلق زیاد بودند.
ابوالفضل خیلی اهل مناظره بود، خیلی از هم سن و سالان برادرم گفتند ما آگاهی کافی نسبت به سازمان مجاهدین خلق نداشتیم و به سبب فعالیتها و حرفهای ابوالفضل گرایش به این سازمان پیدا نکردیم.
برادر شهید مومنی گفت: یک سال قبل از شهادت ابوالفضل یعنی سال ۱۳۶۰؛ ابوالفضل یک خانه تیمی را به همراه تعدادی از دوستانش محاصره کردند و تا دو روز آنجا زد و خورد بود، با آرپیجی ساختمان را زدند، بعد از آن قضیه اعضای سازمان مجاهدین خلق خیلی دنبال برادرم بودند تا او را از بین ببرند اما ابوالفضل جبهه رفت و شهید شد، یک خانمی که از اعضای سازمان بود و در همین کوچه زندگی میکرد میگفت که جزو توابین بوده و زندان هم رفته است گروهک مجاهدین خلق دنبال این جوان «ابوالفضل» بودند تا او را از پای درآورند اما بعد از شهادت، اسم برادرم از لیست مجاهدین خارج شد.
رسانهها الگوی شاخص محلات «شهدا» را به جامعه معرفی کنند
۶۷ سالی میشود که خانواده شهید مومنی در محله گرگان جدید سکونت دارند و خبرگزاری بنا دارد برای اینکه یاد شهدا در خاطرات باقی بماند رفرنسی از همرزمان شهید مومنی جمعآوری کرده تا خاطرات این شهید والامقام نگارش و در قالب کتاب روانه بازار شود تا مردم گرگان با ابعاد زندگی این شهید آشنا شوند، چراکه باور داریم الگوی شاخص محلات، همان شهدایی هستند که در عنفوان جوانی لباس رزم پوشیدند و شهادت برازنده قامتشان شد و حالا رسانهها باید آستین همت بالا بزنند و دردانههای معرفت را به جامعه معرفی کنند تا گلواژههای ایثار به شایستگی در بین نسل جوان و آحاد جامعه تکثیر شود.
راز صندوقچه «بابالحوائج» در خانه شهید مومنی
نزدیک مادر شهید مینشینم تا نفوذ کلام مادرانهاش در عمق جانم منزل بگیرد، مادر؛ اشاره به اتاقی میکند که عکسهای فرزند شهیدش دیوار را مزین به نام ابوالفضل کرده و اتفاقا در همان اتاق صندوقچهای است که به صندوق بابالحوائج قمر بنیهاشم(ع) لقب گرفته است هر کسی حاجتی دارد نذر علمدار کربلا میکند، مادر گفت: تاحالا ندیدم کسی دست خالی از خانه این شهید بیرون برود، ما نذورات این صندوق را هر سال در نیمهشعبان و ماه محرم خرج هیئت میکنیم، نیمهشعبان در این کوچه جشن ولادت گل نرگس «حضرت مهدی(عج)» را میگیریم و در ماه محرم برای هیئتهای عزاداری شاهرود خرج میدهیم.
حدود ۳۵ یا ۴۰ سالی میشود که این صندوق را به نیت بابالحوائج شکل دادیم پولی که از این صندوق درمیآید خرج مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان میشود، در بانک دفترچهای به نام بابالحوائج قمر بنیهاشم(ع) افتتاح کردیم، به فرزندانم وصیت کردم بعد از من هم این کار را ادامه دهند.
روایت زندگی شیرین از زبان مادر شهید
مادر شهید مانند فرزندانش با ما برخورد میکند و مدام قربان صدقهمان میرود، آنقدر لبریز محبت است که همه احساس مادرانهاش را در طبق اخلاص میگذارد و گفت هر کسی که مهمان خانه شهید میشود، جانِ من است، همه ما لاجرم باید روزی بار سفر ببندیم کاش تا پاک نشدیم خاک نشویم.
وقتی از مادر شهید میپرسم کدامیک از هشت فرزندت را بیشتر دوست داری؛ بدون لحظهای درنگ گفت: همه را به یک اندازه دوست دارم هر گل یک بویی دارد، به ناگاه یاد حرفهای ابوالفضل میافتد که میگفت «مامان جان؛ غم مخور، غصه مخور؛ این جهان و آن جهان یادت کنم» و بعد دست به دعا برمیدارد و زمزمه میکند الهی هیچ مادری داغ فرزند نبیند، الهی هیچ خانهای بیسروسامان نشود که خیلی دردآور است.
چند سالی میشود که پدر شهید مومنی آسمانی شده و مادر؛ مسئولیت پدرانه را هم به دوش میکشد، به همه ما این توصیه را میکند که قدر همسرانتان را بدانید، گفت: ما ۶۵ سال با هم زندگی کردیم و هیچ وقت در زندگی بیاحترامی از هم ندیدیم، حاج آقا سه سالی است که ما را تنها گذاشته؛ یادم است هر وقت مهمان خانهمان میآمد او پیش قدم در پذیرایی کردن بود، در زندگی به کم قناعت داشتیم اوایل ازدواج با پدر و مادرشوهرم زندگی میکردیم و زندگیمان شیرین بود، انشاءالله در زندگی همیشه صفا و صمیمت وجود داشته باشد، عزیزانم؛ اگر دنیا را داشته باشیم اما به همسر و خانواده اخم و درشتی کنیم اصلا به درد نمیخورد، و حالا تنها دعای این روزهایم این است که فرزندانم روز قیامت در پیشگاه خدا روسفید باشند.
۴۰ سال زندگی بدون ابوالفضل برای مادر شهید آسان نگذشته، اما حضور او را همیشه در خانه احساس میکند گاهی با ابوالفضل درددل میکند و روزهای بدون شهید را اینگونه میگذراند، چهار تسبیح هزار دانه دارد و همیشه دائمالذکر است اول برای سلامتی حضرت آقا و بعد برای تمامی شهدای مدافع حرم، اموات، بیماران، پرسنل بیمارستان نذر صلوات کرده است.
لذت زندگی با داشتن فرزندان زیاد شیرینتر میشود
خشت و گل این خانه به ذکر و روضه اهل بیت و ائمه اطهار(ع) عجین شده و خدا را شکر لیاقت داریم که هر ماه در این خانه مراسم معنوی به پا کنیم.
تاکید به تحقق توصیههای مقام معظم رهبری پیرامون سیاستهای جمعیتی به زوجهای جوان از زبان مادر شهیدی که ۱۲ فرزند به دنیا آورده که چهار فرزند حین تولد از دنیا رفتند و از هشت فرزند دیگر یکی به مقام شهادت رسیده جالب و شنیدنی است، باور کنید زندگی بدون امکانات خیلی سختتر از زندگی با تمام امکانات است، مشکلات اقتصادی همیشه وجود داشته اما باور کنیم هر آنکس که دندان دهد، نان دهد لذت زندگی با داشتن فرزندان زیاد شیرینتر میشود.
خدا روزی همه را مشخص کرده کسانی که برای مشکلات اقتصادی دست به قتل جنین میزنند اینها مسلمان نیستند، عظمت خدا را روی همین درخت نارنج هم میتوان دید تا خدا نخواهد برگ از درخت نمیافتد این شکوفههای نارنج امروز به عطر گل، آذین شدند و فردا به ثمره میوه زیباتر میشوند، فرزند هم شیرینی زندگی است.
توصیه مادرانه به مهمان کوچک خانه شهید مومنی
دختر گلم ان شاءالله عاقبت بخیر باشید در زندگی سعی کن به پدر و مادرت احترام بگذاری، خوب درس بخوانی و فرد مفیدی برای کشورت باشی، دوست دارم از طرف شهیدم هدیهای تقدیمت کنم که همیشه به یادمان باشی، قول بده دفعه بعد هم به دیدنم بیایی، مهمانان این خانه میآیند اما نمیدانم چرا زمان دیدار بعدیمان خیلی طولانی میشود.