همشهری آنلاین-مریم ورشوئی: چشمهایم را میبندم و در زمان سفر میکنم. خودم را در لباس محلی زنان کاشانی میبینم که پشت یک دار قالی نشستهام. ترانه میخوانم و تار و پود فرش را بههم گره میزنم.
چشمهایم را باز میکنم و دوباره میبندم این بار کودکی هفت سالهام. کنار مادرم نشستهام تا سوزندوزی را از او بیاموزم. با دقت به دستهایش نگاه میکنم که با نخهای رنگی سرآستینهای پیراهن تازهام را نقش میزند.
جایم در خیالاتم مدام عوض میشود. حالا دختری شمالی در قاسمآباد هستم؛ میخواهم برای کمرپیچ زنان گیلانی چادرشب ببافم و در چهارخانههای زیبایش گم شوم.
پلکهایم مدام باز و بسته میشوند و نقشهایم مدام عوض. این بار دختری کرد هستم که در کرند کرمانشاه زندگی میکنم. برای پدرم که در حال چاقوسازی است چای میبرم و کمی کنارش مینشینم و لذت میبرم از زور بازوانش.
اما باید برگردم به واقعیت و سر جای اولم. به جایگاه خودم؛ خبرنگاری که باید درباره ۱۰ ژوئن روز جهانی صنایع دستی بنویسد.
طبق تعریف، صنایع دستی نوعی کار است که در آن لوازم تزئینی و کاربردی فقط با استفاده از دست یا ابزار ساده ساخته میشود. در واقع لوازمی که با ماشینآلات مختلف ساخته میشوند و به تولید انبوه میرسند، جزو صنایع دستی نیستند. بیشک ایران جزو کشورهایی است که صنایع دستی آن از تنوع بسیاری برخوردار است؛ گلیم، فرش، گبه، قلمزنی، شیشهگری، منبّتکاری، مینا کاری، سفال، چوب، خاتمکاری، ملیلهدوزی وسوزندوزی، ساخت زیورآلات، سبدبافی و بسیاری دیگر بخشی از صنایع دستی ایران است، اما این روزها با وجود این تنوع حال صنایع دستی کشور ما خوب نیست.
در گذشته مردم با توجه به لوازم اولیه قابل دسترسشان و جغرافیایی که در آن اقامت داشتند، بیشتر لوازم مورد نیاز زندگی را خود میساختند و در برخی نقاط نیز از ساخت لوازم دستی بهره مالی میبردند. اما با گذشت زمان و رونق گردشگری، صنعتگران بهجز فراهمکردن برخی لوازم زندگی بیشتر بهدنبال بازاریابی در این زمینه هستند تا درآمدی از این زمینه کسب کنند. زیرا رشد اقتصادی بسیاری از مناطق بهویژه روستاها به گردشگری و صنایع دستی آن پیوند خورده است. از طرفی صادرات کالا و ارزآوری، اشتغالزایی، جذب گردشگر خارجی و داخلی، بالا بردن سطح تولید ملی و معرفی فرهنگ ایرانی به جهانیان جزو اهداف اصلی توسعه صنایعدستی است که این اهداف جز با ایجاد اشتغال پایدار و به تبع درآمدزایی ممکن نمیشود. این در حالی است که بسیاری از صنعتگران امیدی به اشتغال پایدار در این زمینه به دلایل مختلف ندارند. همین موضوع سبب فراموشی برخی از صنایع دستی یا کمرنگ شدن آنها شده است. بهعنوان نمونه لاکتراشی یکی از صنایع دستی مازندران محسوب میشود که چندان بین گردشگران شناخته شدهنیست، چون تعداد فعالانی که در این زمینه کار میکنند، کم شده است. در حالی که محال است کسی مسگری زنجان را نشناسد، چون بازاریابی مناسبتری برای مس زنجان انجام شدهاست.
نمیتوان نقش تبلیغات را برای افزایش رشد اقتصادی در زمینه صنایع دستی نادیده گرفت. تا همین چندسال اخیر سوزندوزی بلوچستان بهعنوان منبع درآمدی برای خانوادههای بلوچستانی مطرح نبود. با تبلیغات گسترده بهویژه در فضاهای مجازی این روزها بسیاری از زنان بلوچی از راه سوزندوزی کسب درآمد میکنند که این جای خوشحالی دارد، زیرا این هنر زیبا نهتنها رو به فراموشی نمیرود، بلکه باعث درآمدزایی و اشتغال نیز شده است.
همچنین یکی از اساسیترین و ریشهایترین مشکلات در صنایع دستی ایران نبود برندسازی است. برندسازی سبب میشود که صنایع دستی چه در سطح داخلی و چه خارجی هویت پیدا کند. در واقع یک برند و نام تجاری در کنار کیفیت کالا برای همیشه در ذهن مشتری حک میشود. مثلا فرش ایران در سطح جهانی شناخته شده است. این در حالی است که برای دیگر صنایع دستی ما چنین اتفاقی نیفتاده است. البته نباید فراموش کنیم که برندسازی فقط انتخاب یک نام تجاری مناسب و تبلیغات نیست، زیرا اگر خدمات و کیفیت محصولات با آنچه معرفی میکنیم تطابق نداشته باشد، باید فاتحه آن صنعت دستی را خواند، چراکه مشتریان خود را در بازار از دست میدهد.
بازاریابی، نوآوری، کیفیت، بستهبندی و حفظ اصالت تولید همگی در کنار هم میتوانند گرهای از مشکلات صنعتگران ما را باز کنند. با توجه به اینکه این روزها فضاهای مجازی هم تا حدی به داد صنعتگران صنایع دستی رسیده است، بنابراین شناسایی سلیقه مشتریان، فروش در حوزههای مجازی و غیرمجازی، شناسایی کانالهای توزیع، عرضه محصولات در فروشگاهها و شهرهای بزرگی که گردشگری در آنها رونق دارد میتواند صنعتگران را تشویق به ادامه کار کند و از همه مهمتر از مهاجرت روستاییان به شهرها جلوگیری کند.
از سویی دیگر برای ایجاد اشتغال پایدار و احیای صنایع دستی بهعنوان صنعتی پاک، فعالان این حوزه باید بیمه شوند؛ این در حالی است که بسیاری از آنها نداشتن بیمه را دلیلی بر کاهش انگیزه خود برای خلق آثار دستی عنوان میکنند.
باید دید در ایران چند روستا قابلیت تبدیل شدن به روستای ویژه صنایع دستی را دارند. آیا در این زمینه آمار و ارقامی وجود دارد و پژوهش درخوری انجام شده است یا خیر؟ مستندات نشان میدهد با وجود حجم بالای فعالیتها در حوزه صنایع دستی در ایران، طبق گفته علی اصغر مونسان، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی تعداد شهرها و روستاهای جهانی صنایعدستی ایران ۱۴ تاست.
صنایعدستی شیراز از استان فارس بهعنوان شهر جهانی صنایعدستی، زنجان بهعنوان شهر جهانی ملیله، ملایر از همدان بهعنوان شهر جهانی مبلمان منبت، روستای قاسمآباد از گیلان بهعنوان روستای جهانی چادرشببافی، تبریز برای فرش، اصفهان برای صنایعدستی خلاق، مشهد برای گوهرسنگها، لالجین همدان برای سفال، مریوان کردستان برای کلاشبافی(گیوه)، سیرجان کرمان برای گلیم شیریکی پیچ، آباده در حوزه منبت، میبد یزد در رشته زیلوبافی و روستاهای خراشاد خراسان جنوبی در حوزه حولهبافی و کلپورگان سیستان و بلوچستان برای سفالگری ۷ هزار ساله در فهرست شورای جهانی صنایعدستی بهثبت رسیدهاند.
همچنین تاکنون شهر بروجرد بهعنوان شهر ملی ورشوسازی، بندر لنگه بهعنوان شهر گلابتوندوزی، بایگ در خراسان رضوی بهعنوان شهر ملی ابریشمکشی، خوسف در خراسان جنوبی بهعنوان شهر ملی ملهبافی، شیراز بهعنوان شهر صنایعدستی، اهواز به عنوان شهر مینای صبی، دزفول بهعنوان شهر کپوبافی، هرسین بهعنوان شهر گلیم و تویسرکان بهعنوان شهر ملی منبت گلریز، روستای بحیری از استان بوشهر بهعنوان روستای عبابافی، تنگهسرحه از سیستان و بلوچستان بهعنوان روستای حصیربافی و روستای مهرگرد اصفهان بهعنوان روستای "بافتههای داری" ثبت ملی شدهاند.
حال سوال اینجاست که آیا این آمارها تاکنون توانسته است توان مالی و امید به فردای فعالان عرصه صنایع دستی کشور را بالا ببرد؟ آیا ثبت ملی یا جهانی یک صنعت دستی بهتنهایی کفاف نیازهای اساسی صنعتگران این حوزه و احیای صنایع دستی را میدهد؟ اگر پاسخ مثبت باشد پس چرا زنان و مردان هنرمند کشور ما امیدی ندارند و نتیجهای دلخواه از زحمات خود نمیبینند.
در نهایت باید فکری به حال نمایشگاههای صنایع دستی نیز شود. شکل و نحوه برپایی بازارچههای صنایع دستی بهگونهای است که اغلب افراد رغبتی برای خرید محصول از آن پیدا نمیکنند. عرضه صنایع دستی ما باید بهگونهای شود که در این بازارچهها دوباره در زمان سفر و خودمان را در گذشته غرق کنیم.