تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ - ۱۴:۲۶

ترجمه احمدرضا تقاء: کارل روو را در آمریکا به عنوان مغز متفکر و مرد پشت صحنه دولت جورج بوش می‌شناسند.

پیروزی‌های یک دهه گذشته جمهوریخواهان در انتخابات کنگره و ۲ دوره انتخابات ریاست‌جمهوری مدیون روو و سیاست‌های گاه پلید و زیرکانه او در رقابت انتخاباتی است.

در دولت بوش او سمت مشاور ارشد را داشت تا سال گذشته که به‌دلیل رسوایی که در دفتر دیک چنی بر سر فاش شدن نام یک مامور سیا در رسانه‌ها به وجود آمد، از این سمت کناره گرفت.

چندی پیش او در نشریه آمریکایی نیوزویک یادداشتی خطاب به باراک اوباما نامزد پیشروی دمکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری نوشت و توصیه‌هایی به او کرد.

سناتور اوبامای عزیز! چندی پیش در آیووا دنیای سیاست را غافلگیر کردی. رسانه‌ها آرام و قرار نداشتند و کلامت را فاخر و پیروزی‌ات را پیامی به جهانیان می‌خواندند. دوران‌ساز بودی و مردم آمریکا می‌توانستند در برهه‌ای شگفت بر خویش ببالند.  ولی در همیشه بر یک پاشنه نمی‌چرخد.

۶ هفته‌ منتهی به انتخابات مقدماتی در پنسیلوانیا روزهای سختی بود. در جلب کمک‌های مالی و کسب تایید پیشتاز بودی اما با بروز مشکلات بزرگ، ضعیف و ضعیف‌تر شدی.

مشکلات را ابتدا باید درک کرد تا بتوان بر آنها چیره شد. در پنسیلوانیا تنها رای ۳۰ درصد از کاتولیک‌ها و ۲۹ درصد از رای‌دهندگان طبقه کارگر را از آن خود کردی. همین ضعف‌هاست که به پیروزی جمهوریخواهان می‌انجامد.

حتی مفسران لیبرالی که تحسینت می‌کنند هشدار دادند که با ائتلافی «مک‌گاورنی» از قشر دانشجو و جناح چپ حزب، نمی‌توانی پیروز شوی. این گفته که رای‌دهندگان شهرستانی به خاطر شرایط اقتصادی، به سلاح و ایمان و بیگانه‌هراسی پناه می‌آورند وجهه‌ات را خدشه‌دار کرد و به این احساس روزافزون دامن زد که اعتقادی به ارزش‌های طبقه متوسط نداری.

همین‌طور است میهن‌پرست «واقعی» بودن آمریکایی‌هایی را که سنجاق پرچم آمریکا را به یقه کتشان می‌زنند زیر سؤال بردن، رفتارِ (به تعبیر رئیس گروه سیاستگذارانت) «دوستانه» با یک عنصر تندرو خشونت‌گرای توبه‌نکرده دهه شصتی و داشتن روابط نزدیک با کشیشی آتشین‌‌مزاج که سخنانی ضدآمریکایی را بر زبان راند.

استدلال می‌کنی که فرزند یک مادر شاغل بی‌شوهر نمی‌تواند نخبه‌گرا باشد. اما این نقطه شروع تو در زندگی نیست بلکه نقطه‌ای است که سر از آن در آوردی. پس از تحصیل در یک آموزشگاه پیش‌دانشگاهی معتبر، کلمبیا و هاروارد، سر از ارزش‌های کیمبریج، سان‌فرانسیسکو و هایدپارک در آوردی.

پس عملکردت در اسکرانتون و یانگزتاون و ایری - نقاطی که مردم عادی آمریکا در آنها زندگی می‌کنند- خوب نیست. حال برای ادامه مسیر چند پیشنهاد برایت دارم:

۱. نطق‌های انتخاباتی‌ات بوی کهنگی می‌دهد و مردم با آنها ارتباط نمی‌گیرند. اشتباه کردی که وقتی در پنسیلوانیا شکست خوردی چیز تازه‌ای برای عرضه به مطبوعات (و رای‌دهندگان) ملول نداشتی. چیز تازه‌ای رو‌کن که تمرکزش بر انتخابات عمومی باشد. به همان لحن خوش‌بینانه اوایل‌ات بازگرد و از این حالت خسته، عبوس و آشفته‌ای که به‌خود گرفته‌ای بیرون بیا.

۲. وقتی به دردسر می‌افتی یک توضیح ساده را بگیر و به همان بچسب. مثلا همین قضیه عالی‌جناب جرمیا رایت جونیورِ کشیش را در نظر بگیر. اولش گفتی وقتی او آن سخنان درشت را بر زبان آورد در کلیسا نبودی. ۲ روز بعد از او پوزش خواستی و گفتی اظهارات وی «تصویرجامعی» از او به دست نمی‌دهد. ۲ روز بعد سخنانش را محکوم کردی و گفتی آن سخنان «نه‌فقط نادرست بلکه تفرقه‌انگیز» است اما اگر حرف‌های مادربزرگت را بتوانی رد کنی حرف‌های او را هم می‌توانی. ۱۰ روز بعد تلویحا گفتی اگر رایت بازنشسته نشده بود ممکن بود دیگر به آن کلیسا نروی. بهتر بود از همان ابتدا می‌گفتی سخنان رایت نادرست و توهین‌آمیز است و زودتر از اینها آن سخنان را محکوم می‌کردی. در آن صورت تشویق حضار گوش فلک را کر می‌کرد.

۳. فقدان سابقه به موضوعات اصلی که مد نظر داری لطمه می‌زند. این گفته که «آمریکا ایالات قرمز یا ایالات آبی نیست بلکه ایالات متحده است» بسیار پرطنین است. اما مشکل اینجاست که در سنا در روابط‌ات با حزب رقیب سابقه زیادی نداری. پس از این لحاظ برای خودت سابقه‌ای دست‌وپا کن.

در ماه‌های پیش رو بگو که از جمهوریخواهان در کابینه‌ات بهره می‌گیری و چندنفری پیدا کن که بگویند حاضر به خدمت در کابینه‌ات هستند. بر طرح‌هایی که جمهوریخواهان بتوانند با آنها موافقت کنند انگشت بگذار. از همه مهم‌تر، یک مسئله موردتوجه هر دو حزب را در کنگره پیش ببر.

۴. از «اهمیت شدید زمان حال» سخن می‌گویی که رهبران را به رویارویی با چالش‌های مهم فرا می‌خواند. بدک نیست، ولی مردم می‌پرسند کدام مسائل فوری استعدادهای شگرفت را به سوی خود می‌خواند؟ شاید دور از عقل بنماید ولی وقتت را بیش از آنکه صرف رقابت‌های انتخاباتی کنی صرف فعالیت در سنا کن.

مسئله بزرگی را بگیر و از جان و دل برای پیش بردنش مایه بگذار. با این کار چه ببری و چه ببازی به استدلالت قدرت بخشیده‌ای.

۵. از حمله کردن به رقیب دست بردار. حمله کردن باعث می‌شود ادعایت مبنی بر اتخاذ یک سیاست جدید پساحزبی خدشه‌دار شود. آن‌گاه که فراتر از عالم سیاست می‌نمودی در اوج بودی اما وقتی همان کارهایی را انجام دادی که به آنها انتقاد داشتی به زیر آمدی. حمله کردن موقتا رضایت‌بخش است اما در نهایت جاذبه‌ات را می‌فرساید.

۶. برای پاسخ دادن به پرسش‌های روزافزونی که درخصوص تجربه‌ات مطرح می‌شود مردم باید به شکلی ملموس و مطمئن بدانند که از تو به‌عنوان رئیس‌جمهوری چه انتظاراتی می‌توانند داشته باشند.

این موضوعی است که هم‌اکنون جایش خالی است. خیال هم نکن که آن موضع‌نامه‌هایی که افراد دانشگاهی برایت می‌نویسند و در اینترنت قرار می‌دهند از این لحاظ کاری از پیش می‌برد. آنها بیشتر شبیه پرسش‌نامه‌اند.

مردم آمریکا می‌خواهند شوق و تعهد تو را نسبت به چیزهایی که برایشان مهم است ببینند، آن هم به‌صورتی که اطمینان یابند که مرد این میدان هستی. آنها خیلی خوب ترفند انتخاباتی را از کلام صادقانه باز می‌شناسند. به علاوه، دیگر نمی‌توانی مثل جریان
«دیدار با مطبوعات» در اکتبر ۲۰۰۶ بلوف بزنی.

(آن موقع هنوز رسما نامزدی‌ات را اعلام نکرده بودی ولی آن ماجرا همچنان حاوی نکاتی گویاست.) تیم راسرت به بخشی از مقاله «تهور امید» اشاره کرد که در آن نوشته بودی «بخش عمده‌ای از برنامه‌های دولت آنگونه که تبلیغ شده ثمربخش نبوده است» و خواست مثالی بزنی.

تو بیمه مستمندان و بیمه سالمندان را مثال زدی و گفتی «به‌نظر من شکی نیست که می‌توانیم کارآمدی این نظام‌ها را افزایش دهیم. مثال ساده‌اش این است که ما از نظام پرداخت الکترونیک برای شرکت‌های ارائه‌دهنده این ۲ بیمه استفاده نمی‌کنیم. هیچ تشکیلات دیگری وجود ندارد که همچنان مردم را وادار به پر کردن فرم‌های کاغذی برای پرداخت قبوض کند، به‌خصوص برای نظامی با این عظمت. ما می‌توانیم هزینه‌های این نظام‌ها را تا حد بسیار زیادی کاهش دهیم.»

تنها مسئله‌ای که هست این است که دولت بوش به پشتوانه عملکرد مثبت دولت کلینتون قانونی را در سال ۲۰۰۳ برای پرداخت الکترونیک این دو بیمه به‌مرحله اجرا گذاشت و از آن زمان به جز معدودی، مابقی همه به سامانه الکترونیک کار می‌کنند. دیگر با بلوف کاری از پیش نمی‌بری. هم باید تکلیفت را انجام دهی و هم گاه‌گداری کاری که برای تو (واکثر سیاستمداران دیگر) مشکل است، و آن اعتراف به ندانستن است.

تو هوش و استعداد خوبی داری و در اوایل رقابت‌های انتخاباتی قوی ظاهر شدی. اما رقابت برای کسب کرسی ریاست‌جمهوری با همه کارهایی که تاکنون کردی فرق دارد. با اشتباهاتی که می‌کنی باعث می‌شوی مردم نگران شوند که مبادا نخبه‌گرا باشی. به همین دلیل گرچه نامزدی‌ات از سوی حزب تقریبا قطعی است اما دمکرات‌ها سخت نگران شکست هستند و دلایل این نگرانی را هم خودت به آنها داده‌ای.

newsweek.com
۸ می‌ ۲۰۰۸