بهنظر این انیماتور، کارگردان و نویسنده، نوجوانی سن جالبی است؛ چرا؟ چون درون درخشی پسربچهای با نشاط است که کلی حرف برای زدن دارد. اما او میگوید نوجوانان نمیتوانند با ما ارتباط بگیرند و ما هم نمیتوانیم. بهنظر کارگردان مجموعهی «دیریندیرین» نوجوانهایی که با کارهای او ارتباط میگیرند، نوجوانهای درگیر کارهای هنری هستند، اما کارگردان مجموعهی «حیاتوحش» (انقراض) دوست دارد با بیشتر نوجوانان ارتباط بگیرد و از عدم این ارتباط ناراحت است. چرا؟ زیرا سازندهی مجموعهی «کووید ۱۹ثانیه» معتقد است که این مشکل از آدم بزرگهاست؛ آینده را نوجوانان میسازند و اگر او بتواند نوجوانان را جذب کند، یعنی حرف نویی دارد و از همه مهمتر، نشانهی جوانبودن ذهن خودش است. بههمین دلیل طراح مجموعهی کارتونهای «کتابهایی که فقط جلدند» قول داده که همواره با نشریههای نوجوانان ارتباط خوبی داشته باشد؛ چرا که او در گذشته با نشریات نوجوانان همکارهایی داشته؛ از جمله هفتهنامهی دوچرخه.
- سؤالی که معمولاً برای مخاطبان نوجوان در مواجهه با طنزپردازان پیش میآید، این است که از چهموقع متوجه این ویژگی خودشان میشوند؟
دربارهی بقیه نمیدانم، اما دربارهی خودم باید بگویم که در نوجوانی بیمزه بودم و حتی یک جوک هم نمیتوانستم تعریف بکنم!
- بیمزه بودید یا جدی؟
بیمزه بودم. هیچوقت جدی نبودم و همیشه به شوخیها میخندیدم، ولی بیشتر شنونده بودم. گاهی هم کاریکاتور میکشیدم و گاهی هم بانمک بودم، ولی بههرحال تا دوران نوجوانی آدم بینمکی بودم و کمکم یاد گرفتم. روی نسلهای گذشتهی طنز و کاریکاتور دقیق شدم؛ یعنی شروع کردم به زیاد دیدن کارهایشان. البته شاید بخشیاش ژنتیکی هم هست که این بلا سرم آمد.
- به ژن اشاره کردید و البته به تمرین و دیدن کارهای نسل گذشته. کدام بیشتر روی شما نقش داشت؟
فکر کنم هر دو. برای من دیدن کارهای کمدی و طنز، فراتر از سرگرمی بوده و هست. حتی الآن هم که کارهای «وودی آلن» را میخوانم، بسیار میآموزم؛ یعنی نمیخوانم که بخندم بلکه از هنر و طنزش شگفتزده میشوم.
- از کجا متوجه شدید که هنر تصویرسازی هم در شما وجود دارد؟
بیشتر از متن، من به تصویرسازی علاقهمند بودم. از کودکی عاشق نقاشیکردن بودم. از وقتی چشم باز کردم، یعنی در کودکی خودم را نقاش میدانستم. سنم که بیشتر شد خودم را کارتونیست دانستم. هیچوقت فکر نمیکردم که متن بخواهد نقش مهمی در کارم داشته باشد، ولی هرچه جلو آمدم و کار کردم، علاقهام را به متن بیشتر احساس کردم. و الآن هردو را بسیار دوست دارم. هرچند ذاتاً کارتونیست هستم و گاهی هم تصویرگر و خودم را خیلی نویسنده نمیدانم.
- به نوجوانی شما برمیگردم، آدمها را چهطور میدیدید؟
آن دورهها خیلی مجلههای کاریکاتور را میخواندم و از آنها خیلی تأثیر میگرفتم. در واقع سعی میکردم جامعه را به شکلی ببنیم که کارتونیستهای آن دوره میدیدند.کارهای «جواد علیزاده»، «بهمن عبدی» و دیگرکارتونیستهای ایرانی و خارجی را میدیدم و از آنها یاد میگرفتم که چهطور باید جامعه و افراد را دید. بنابراین همهچیز را کارتونی میدیدم و الآن هم فکر میکنم دنیای کارتونی خیلی قشنگتر از دنیایی است که الآن داریم.
- با این حرف شما موافقم. چهطور این دنیای فانتزی و رنگی را با توجه به شرایط امروز و بزرگشدنتان حفظ میکنید.
این عالم با من میآید و حتی قویتر میشود. اگر بخواهم خیلی خلاصه و راحت بگویم، باید بگویم اگر بخواهم مثل الآن کار نکنم زندگی برایم سخت است. من در خیالاتم اینطوری فکر میکنم و برای همین، تحمل این دنیا برایم چندان دشوار نیست. پس برایم بدیهی است که این شکلی فکر و کار کنم. الآن ۴۴سالم است و به کارهای قدیمیام که نگاه میکنم، احساس میکنم الآن بهتر و فانتزیتر از گذشته فکر میکنم و احساس رضایت میکنم. شاید یکی از دلایلش این است که کودکی درست و درمانی نداشتم؛ درست مثل خیلی از همنسلیهایم. شاید هم یکی از دلایلش این است که داریم نیمی از آن کودکی را با خودمان میآوریم. دقیق نمیدانم و خیلی هم درگیر آن نمیشوم. با خودم میگویم من همینی که هستم، هستم! و محصول ژنهایی که به ارث بردم. همینی است که هست! [میخندد.]
- به کارهایتان که نگاه میکنم، میبینم کارهای شما طنزی سالم، خلاق و پویاست. معمولاً طنز با لودگی و بیادبی قاطی میشود. چهطور به این طنز رسیدید؟
دو نکته بگویم؛ اول اینکه من به شخصه همهی انواع طنز را دوست دارم و به آن میخندم و دومین نکته اینکه من هم گاهی ممکن است از این دایره خارج شده باشم. اما درکل درست گفتید و خوشحالم که به این نکته اشاره کردید. چون نشان میدهد که من در کارهایم برای خودم خطوط قرمزی دارم. البته این خطوط قرمز، به خطوط قرمز رایج مرتبط نیست. راستش این را یکجور چالش برای خودم میدانم، چرا که من طنز را، کاری جدی و پر از چالش میدانم و تلاش میکنم از راههای سادهخنداندن برحذر باشم. سعی میکنم جوری مخاطب را بخندانم که غافلگیر شود. شغل و تخصص من طنز است و گاهی هم حرفهای عمیقتر دربارهی طنز.
من باید نسبت به کسی که مثلاً میخواهد همکارهایش را سرکار خوشحال کند و جوک تعریف میکند، جنس شوخیهای متفاوتی داشته باشم. خیلی از شوخیها با حرفهایی که تابو شده... راحتتر میشود و خنداندن به این روش کار خیلی سادهتری است. من راه پیچیده را ترجیح میدهم و آن را خیلی هنرمندانهتر میدانم.
اینکه برای شما وودی آلن را مثال زدم، به همین دلیل بود. تا جایی که از او که نابغهی معاصر است خواندهام، او هم همینطور است. روش خندان، این شکلی نیست که بهسراغ موارد راحتی برود که مردم را میخنداند.
شاید همهی انواع طنز نیاز باشد، اما جنس برخی از طنزها این است که باهم بخندیم و نه به هم. از طرفی باعث میشود که سطح سلیقهی مخاطب بالا برود. برای همین تلاش میکنم که همه با هم بخندیم، چرا که خودم هم در زندگی خودم در جایی قرار گرفتهام که هم پسربچهام و هم مرد؛ گاهی مثل یک پسربچه رفتار میکنم و گاهی هم مثل یک مرد بزرگ. طنز برایم چالشی لذتبخش است که راههای میانبر و فرعی را کنار بگذارم و از راه درست، مخاطبم را درگیر کنم.
- شما مجموعههای گوناگونی ساختهاید، اما مجموعهی انیمیشن «دیرین دیرین»، از همه محبوبتر است. هم بهدلیل تداومی که دارد و هم بهدلیل پخش آن در فضای مجازی. از اسمش شروع کنیم. اسم دیرین دیرین از کجا به ذهنتان رسید؟
راستش خیلی برای اسم این مجموعه فکر کردم، اما به هیچکجا نرسیدم! این اسم را «پدارم ابراهیمی» عزیز پیشنهاد داد و خیلی اسم قشنگی است.
- موسیقی تیتراژ از کجا آمد؟
من یک ملودی ساده با دهنم برای آهنگساز زدم و گفتم که چیزی ساده، بدوی و زمخت مثل این را میخواهم. «هوتن پورزکی» خلاق هم، همین نتهای خام را برداشت و تبدیل به موسیقیای کرد که حالا همه آن را شنیدهاند.
- شخصیتهای زیادی در این مجموعه بودند، اما حالا تبدیل به چند شخصیت محبوب شدهاند. شخصیتها چگونه شکل گرفتند؟
آنهایی را که پختهتر شدند حفظ کردیم و البته یکسری شخصیتهای جدید هم به این مجموعه اضافه خواهند شد.
البته در واقع شخصیتهای این مجموعه، سیالاند و ما نمیتوانیم با همان قالب اول جلو برویم. چون بهخاطر شبکههای اجتماعی، هرچندماه یکبار سلیقهی مردم عوض میشود. از طرفی هم رقابت وجود دارد. گروههای دیگری هم مثل ما کار میکنند و به همین دلیل باید سعی کنیم یکی دو قدم از مخاطب و چندین قدم ازکارهای مشابه جلوتر باشیم. برای همین، تغییر در نوشتن، کار و شخصیتها لازم است.
- لطفاً شخصیت «وِی» را حفظ کنید!
وی که شخصیت دلبری است و حتماً ماندگار است.
- سهم کودکان و نوجوانان و خانمها در کارهایتان کم است.
بله، اما شروع کردهایم. در بحث نوجوان که کار سختی است؛ چون دنیای ذهنی سختی دارند و حرفزدن از زبان آنها کار دشواری است. جلسههای متعددی داشتیم که بتوانیم این قشر سنی را جذب کنیم. در کشور ما عملاً برای نوجوانان چیزی تولید نمیشود. برنامههای مناسب تلویزیون و محصولات فرهنگی برای این قشر سنی نداریم و این جای تأسف دارد.
- کارتونهای «کتابهایی که فقط جلدند» از کجا شروع شد؟
دیریندیرین، مخاطب عام و پخش گسترده و یک تیم بزرگ تولید دارد که این از فضای شخصی من دور است. لازم بود جاهایی بهخودم برگردم و از این فرصت قرنطینه استفاده کردم. به کارهای شخصی خودم رسیدم، فضای مجازی را رصد و تحقیق کردم و متوجه شدم که مخاطب امروز بهشکل جدیدی در این رسانهها نیاز دارد و به این فرم رسیدم؛ فرمی که خیلی ساده بتواند حرف بزند و برای آن رسانه مناسب باشد.