مشروط به آنکه این حرکت، زمینه ساز حرکتهایی اساسیتر شود که همان اعتلای تئاتر و موجودیت تئاتر کشور است. اما وقتی موجودیتی به اسم تئاتر حرفهای نداریم، حرکتهای انجام شده در حد کارهای سمبلیک و نمادین خواهد ماند.
زمانی تئاتر برای ما حرفهای میشود که سالنهای زیادی برای تئاترهایمان داشته باشیم. استفاده از سالن تئاتر شهر بهعنوان تنها سالن برای همه تئاترهای شهر تهران بسیار بد است و این معنا را میدهد که ما اساساً تئاتری نداریم.
با این حساب، برگزاری مراسمی مثل روز جهانی تئاتر هم کاری از پیش نخواهد برد. متأسفانه امروز فقط خود اهالی تئاتر در مورد آن اظهار نظر میکنند ولی اگر قرار باشد تئاتر ما پیشرفت کند و تئاتری ملی و حرفهای داشته باشیم، باید مدیران و مردم راجع به آن صحبت کنند و آنها هم در سرنوشت تئاتر سهیم باشند؛ در غیراین صورت هر کاری انجام شود در یک دور تسلسل خواهد ماند.
البته من در میان دوستان و مراسم مرتبط با روز جهانی تئاتر نبودهام اما معتقدم که اینچنین مراسم، بیشتر با حال و هوای تعارف برگزار میشود؛ سابقه تاریخی تئاتر هم در مراسم مختلف، این موضوع را نشان میدهد.
وقتی قرار نیست کاری اساسی برای تئاتر کشور انجام شود یا حرکت سازندهای در این راستا به چشمآید چرا مرتب حرف و سخنهای بیعمل در مورد آن انجام شود؟ ما در وهله اول باید تئاتری داشته باشیم تا در مورد خوب و بد آن سخن بگوییم؛ در شرایطی که تئاتری نداریم چگونه میتوان راجع به آن صحبت کرد؟
اگر قرار است کاری انجام شود، باید سالن تئاتر ساخت و مردم را ترغیب کرد تا به دیدن تئاتر بیایند؛ تا زمانی که کار به این مرحله نرسد، در مورد تئاتر گفتن بیهوده است.آمار ارائه شده سال پیش مبنی بر حضور 120 هزار نفر تماشاچی تئاترهای شهر تهران به منزله این نیست که این افراد همگی بلیت تهیه کردهاند.
بسیاری از آنان بلیت نیم بها تهیه کرده یا دعوت شده بودند. شاید این آمار برای ما که یک مجموعه تئاتری در کشور داریم، آمار بدی نباشد. ولی به هر حال هر ظرفی، مظروف خودش و هر مظروفی، ظرف خودش را میخواهد.
دوستان پیشکسوت ما میگویند که ما در دوران خودمان با عشق کار میکردیم و به جوانترها هم توصیه میکنند که شما هم با عشق، ادامه دهید. من با احترامی که برای این عزیزان قائل هستم به اعتراض میگویم که مگر بچههای امروزی تئاتر با عشق کار نمیکنند؟ چرا من و پیشکسوتان من میگویند با عشق کار کنید.
به هر حال در آن زمان امکانات کمتر بود ولی امروز شرایط عوض شده و امکانات بیشتری در اختیار نسل جوان ما قرار دارد تا آنها بتوانند به بهترین شکل، کارشان را به منصه ظهور برسانند. ما که قرار نیست برای اقوام و دوستان، کار تئاتر انجام بدهیم که فقط عاشق تئاتر باشیم. ما قرار است در سطح کشور تئاتر کار کنیم و در چنین شرایطی باید عشق به تئاتر در یک سالن مناسب به نتیجه برسد.
جدای از سالن، ما به آدمهای توانا و مدیر برای نظارت بر تئاتر و سیاست خصوصیسازی در بخش تئاتر نیاز دائم داریم ؛ یعنی تئاتر به دست افراد حقوقی و حقیقی با تجربه و کارآمد سپرد تا آنها تئاتر را با دلسوزی اداره کنند.
به این ترتیب رقابت سازندهای برای پر کردن سالنهای تئاتر ایجاد میشود.در چنین حالتی شاهد تولد تئاتر حرفهای در گام اول خواهیم بود. غیراز این، با نوشتن چند نمایشنامه و در یافت جوایز ریزو درشت، تئاتر مملکت ما به سرانجام نمیرسد.
ما امروز میخواهیم چیزی را تعریف کنیم که اساساً و جود ندارد و تجربه آن را نداریم. باید یک حرکت جمعی صورت پذیرد و سالنهای تئاتر هم باید بهصورت مجموعه درآیند تا رقابتی سالم و سازنده ایجاد شود.
* کارگردان و بازیگر تئاتر