به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، در پی انتشار گفت وگوی فضلالله صلواتی درباره اتفاقات تابستان ۶۰ و مجلس اول، مسیح مهاجری متن زیر را ارسال کرده است. وی در این متن خاطره جالب را هم نقل کرده که در ادامه اصلاحیه و خاطره را میخوانید.
شب بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی چه گذشت؟ | موضوع جلسه؛ آشتیکنان آیتالله بهشتی و محمد منتظری
بسماللهالرحمنالرحیم، جناب آقای رحمانیان، مدیرمسئول محترم روزنامه شرق
با سلام و تحیت، در روزنامه شرق سهشنبه ۹۹/۴/۱۰ مصاحبهای از جناب آقای دکتر صلواتی خواندم که درباره وقایع تیرماه ۱۳۶۰ اشتباهاتی دارد. یک اشتباه در مورد تاریخ ترور آیتالله خامنهای است که آقای صلواتی آن را یک هفته قبل از واقعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی دانستهاند؛ درحالیکه این ترور در روز ششم تیر، یعنی روز قبل از انفجار هفتم تیر صورت گرفت.
دوم اینکه آقای محمد منتظری یک هفته قبل از هفتم تیر به دفتر آیتالله بهشتی که آن زمان رئیس قوه قضائیه بود، رفته و از ایشان عذرخواهی کرده و در همانجا آشتی صورت گرفته بود ولی آقای صلواتی گفتهاند این آشتی در هفتم تیر و جلسهای که منفجر شد، صورت گرفته است. این ماجرا را اینجانب اخیرا در مصاحبه با خبرآنلاین توضیح دادهام که در روزنامه جمهوری اسلامی ۹۹/۴/۹ به چاپ رسیده است. مراتب جهت اطلاع و جلوگیری از تحریف تاریخ ارسال میشود.
مسیح مهاجری
***
حیف است که این خاطره گفته نشود، آقای محمد منتظری هم در هفتم تیر شهید شد. محمد منتظری از اول تشکیل حزب، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بود و تا اواخر سال ۵۷ که به دلیلی هم خودش رفت و هم اخراج شد و آن دلیل این بود که بهشدت علیه آقای بهشتی تبلیغات میکرد، اعلامیه پخش میکرد و روزنامهای منتشر میکرد و تعبیری که بسیار تعبیر بدی بود، علیه آقای بهشتی به کار میبرد که آن تعبیر «راسپوتین» بود. این عبارت خیلی توهینآمیز بود و واقعا غیرمنصفانه درباره ایشان مینوشت، میگفت و تبلیغ میکرد. این ماجرا تا چند روز مانده به هفت تیر ۱۳۶۰ طول کشید. ما و همه اعضا در دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی نشسته بودیم و آقای بهشتی هم که خیلی منظم بودند (نظم و وقتشناسی ایشان زبانزد بود)، آن روز برای اولین بار ایشان با تأخیر به جلسه آمدند. در ابتدای ورودشان گفتند سلامعلیکم، عذر میخواهم! ایشان با یک قیافه بشاش و خوشحال به ما گفتند که محمدآقای منتظری آمده بود، همه با تعجب گفتیم چطور؟ او که با شما دشمن بود! گفتند من آماده شده بودم که حرکت کنم و اینجا بیایم که به من خبر دادند محمدآقای منتظری آمده است و میخواهد شما را ببیند. من دیدیم که اگر با او به صحبت بنشینم، اینجا خلف وعده میشود و این بد است، اگر او را رد کنم، فکر میکند که به خاطر اهانتهایی که به من کرده است، دارم به او بیاعتنایی میکنم و این هم بد است اما من فکر کردم بین این دو تا دومی را انتخاب کنم و او را بپذیرم و بعدا از شما عذرخواهی کنم. برای ما جالب بود که محمدآقا برای چه نزد ایشان رفته بود؟
و ایشان به ما گفتند زمانی که محمدآقا را دیدم، بغل باز کردم و او را در آغوش گرفتم و گفتم محمدآقا خوشآمدی! محمدآقا به من گفت آقای بهشتی من آمدهام از شما عذرخواهی کنم، من اشتباه کردم و آمدهام شما من را ببخشید. من هم گفتم محمدآقا من از اول شما را بخشیده بودم و چیزی در دل ندارم و بعد از مدتی که باهم خوشوبش کردیم من از محمدآقا عذرخواهی کردم و گفتم جلسهای دارم و باید بروم.
ایشان بعدا به مسئولان جلسه یکشنبههای حزب دستور دادند آقای محمد منتظری را هم دعوت کنند و او هفته بعد در آن جلسه شرکت کرد و در همان جلسه هم شهید شد.