همشهری آنلاین - مهدی تهرانی: جامعه ایرانی در ۲۰ سال اخیر نسبت به چهرههای فرهنگی، هنری، سیاسی، ورزشی و علمی توجه بیشتری بیشتری داشته است. همین توجه در ۲۰ سال اول انقلاب عمدتا مربوط به چهره های نظامی و فرهنگی و سیاسی اعمال می شد. یک وجه تفاوت این دو مقطع تاریخی، وضعیت سیاسی کشور و همچنین توزیع رسانه و جایگاه آن در ایران است.
سلبریتی (Celebrity) درجا به شهرت و چهره ترجمه میشود. منظور از چهره این است که از راه مثبت آن بازیگر، بازیکن فوتبال، آهنگساز یا سردار و امیر نظامی و ... بقدری در رسانه از وی گفته شده که چهره او و نام او برای عمده جامعه ایرانی و حتی غیرایرانی شناخته شده است. در واقع چنین شخصی به ویژه در میان جوانان چهرهاش و نامش بسیار تاثیر گذار بوده است.
چهرهها در رسانه و آگهیها حضور دارند. این رسانه میتواند شنیداری، دیداری، گفتاری، مکتوب، ایستگاهی و ... باشد. مخاطبان آنها را در تلویزیون میتوانند ببینند. در رادیو از آنها بشنوند و در مطبوعات از آنها بخوانند. عرصه اینترنت که دیگر اصلیترین جولانگاه سلبریتیها شده است. پر واضح است که قرار نیست یک چهره یا یک سلبریتی میزان و عیار باشد. اما باید پذیرفت وقتی یک چهره، دارای تریبون و رسانه باشد هرچه میگوید به اطلاع مخاطبان میرسد. این چهره ممکن است در باره هر مسئله ای از هوا و فضا تا حمایت از حقوق حیوانات یا مسائل سیاسی اظهار نظر کند. علاقمندان وی، او را تشویق میکنند و منطقیترها ممکن است یا سکوت کنند و یا در جواب به آنها بگویند که در زمینه تخصصی خودشان سخن بگویند. در این گیرودار اپلیکیشنهای اجتماعی مانند اینستاگرام که امکانات زیادی برای ارتباط مستقیم چهرهها با مخاطبان برقرار میکند، به نوعی تحول شگرف در اوضاع و احوال و تعریف چهره و یا سلبریتی برای تمام ملتها و فرهنگها به همراه داشته است.
فرض کنید عموی کهنسال ۸۰ ساله شما یک نوازنده زبردست کمانچه است ونزد اهالی این ساز خبره و پیشکسوت برشمرده می شود. وی سال هاست که تدریس دارد و شاگردان فراوانی پرورش داده که چندتایی از آنان صاحب چهره هم شدند. با این حساب آیا عموی شما یک چهره محسوب می شود؟ جواب خیر است. چون عموی شما در یک جامعه بسیار کوچک قابل شناسایی است. اما ممکن است یک جوان ۲۰ ساله بدون تجربه که کمانچه مینوازد با اجرای زنده در اینستاگرام مخاطب فراوان پیدا کند و مدتی بعد سر از گزوههای معروف موسیقی در بیاورد. تفاوت عموی کهنسال شما که سلبریتی محسوب نمیشود با جوان مثال ما که در آسنانه چهره شدن است در چیست؟ تفاوت در تعداد مخاطب و در دیده شدن است. در واقع عموی بزرگوار شما اگر ۶۰ سال باشد که کمانچه می نوازد هنوز مخاطب عام ندارد اما آن جوان ۲۰ ساله صاحب مخاطب است. طرفه اینکه لفب استاد برای عموی شما محرز است و برای آن جوان فعلا دستیافتنی نیست. روایتی دیگر بگویم، اگر عموی شما به سینما یا یک تالار هنری برود چند نفر اورا می شناسند؟ مع الاسف چقدر از خبرنگاران حوزه فرهنگ و هنر این استاد کمانچه را بهجا می آورند؟ حال آن جوان جویای نام اوضاعش فرق میکند. او کم کم با جمع شدن مخاطب عام و پخش چهرهاش عمدتا به حوزه مربوطه اش اگر برود سیل تقاضای امضا برای او از سوی مخاطبانش روان میشود.
چهره شدن و صاحب شهرت شدن میزان شخصیت اصلی صاحب چهره را تضمین نمی کند. در واقع چهره بودن به معنای قدیمی دانای کل نیست. البته طبیعی است که چهرهها در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی بسیار سخن میگویند. اما اینکه چقدر درست میگویند و چقدر حرفشان محل اثر، همیشه محل تردید است. از سوی دیگر چهره بودن فقط به جنبه مثبت یک شخص بر نمی گردد. بدیگر سخن از راههای منفی نیز یک شخص منفور به لحاظ اجتماعی نیز یک سلبریتی محسوب می شود. یک قاتل زنجیره ای یک سیاستمدار فاسد یک ورزشکار بدنام نیز صاحب شهرت هستند و سلبریتی به شمار می آیند. و البته به مانند هر مقوله ای شهرت نیز فانی است. مگر اینکه صاحب چهره در حرفه خود مهارت های فراوان و شاخص بنیاد کرده باشد. چنین صاحب شهرتی میتواند تا قرنها چهره بماند اگرچه عمدتا عمر سلبریتیهای ایران کوتاه است.