فقدان ایشان مصداق بارز از همان ثلمه و خلأهایی است که در روایات معتبر جبرانناشدنی معرفی شده است. مرحوم یثربی، دانشمند وارستهای بود که با خوشرویی تمام پذیرای دردمندان و گرفتارانی بود که به دفتر محقر و ساده او پناه میآوردند. با امام و پدر شهر خویش بدون تکلف به گفتوگو میپرداختند و او نیز متواضعانه و مودبانه برای حل مشکلات آنان تلاش میکرد، همان خصوصیاتی که از یک عالم دینی انتظار میرود و صدافسوس که البته کمیاب نیز هست.
اکنون که او پس از عمری با برکت در جوار رحمت خدا آرمیده است، بازگو کردن خاطرهای زیبا از ایشان میتواند نوعی سپاس و قدردانی از مقام والای او باشد و همچنین درسی برای ما. پانزدهم بهمن ماه سال 1381 بود که برای چند سخنرانی به کاشان رفته بودم و با اغتنام فرصت به دیدار ایشان هم موفق شدم. آن روزها درگیریهای بیدلیل، بیحاصل و رنجآور سیاسی به اوج خود رسیده بود و ازجمله حملات و گاه اهانتهای شدیدی حتی از تریبون مجلس (ششم) علیه شورای نگهبان صورت میگرفت، حتی دامنه بیحرمتیها و پردهدریها گهگاه به برخی ارکان نظام هم میرسید. آیتالله یثربی ضمن اشاره به آن اوضاع بر این نکته تأکید میکردند که صبر و تحمل برای خدا تا چه اندازه انسانساز و دارای پاداش اخروی است. در این بین منقلب شدند و برای نمونه با حالی خوش جریان جالبی را نقل کردند.
ایشان فرمودند: دوشنبه هفته قبل مصادف با 23 ذیالقعده بود که بنا بر روایتی روز شهادت حضرت امام رضا(ع) است. با اینکه مشهور علمای شیعه شهادت آن حضرت را در روز آخر ماه صفر میدانند و تقویمهای کشور نیز همان روز را قبول و تعطیل رسمی اعلام کردهاند، من به قصد تعظیم مقام امامت در نماز جمعه آن هفته از مردم خواستم تا از بزرگداشت و عزاداری برای امام هشتم در این روز نیز کوتاهی نکنند. خودم هم روز دوشنبه درسهای حوزوی را تعطیل کرده و شخصا در جمع طلاب به منبر رفتم. محور سخنرانی من این آیه شریفه بود که «ولکم فی رسول الله اسوه حسنه...» و پس از ذکر مناقب پیامبر خدا و ائمه اطهار – سلام الله علیهم اجمعین – ذکر مصیبت هم کردم و خواستم تا حداقل به این اندازه به تکلیف خویش عمل کرده باشم.
آن عالم ربانی سپس افزودند: چند روز بعد درمیان نامههای مردمی نامه فردی از اهالی قهدریجان توجه مرا به خود جلب کرد. آن فرد که برای من ناشناس است نوشته بود که شب سهشنبه هفته پیش خواب عجیبی دیدهام که برای شما نقل میکنم. آن مرد نوشته بود در خواب دیده است که همراه با برادرش از بازار عبور میکرده است. ناگهان شخصی فریاد میزند: خدا را شکر که آیتالله یثربی موفق شدند! قدری جلوتر میروند و میبینند جمعیت زیادی در میدانی وسیع ازدحام کرده و شخصی هم سخنرانی میکند. نویسنده نامه ادامه داده بود: من این جملات را به گوش خود از آن سخنران شنیدم که میفرمود «من که پیغمبر خدا هستم، به خودم قسم این درک را درباره آقای یثربی دارم که شایسته(گی) این سمت را دارد.»
مرحوم آیتالله سیدمهدی یثربی در حالتی آمیخته از شور و شوق میفرمود وقتی دقت کردم دیدم این رویا شامگاه همان روزی واقع شده که من برای بزرگداشت مقام امام رضا علیهالسلام آن اقدام را کرده بودم. ایشان افزودند: وقتی یک کار کوچک من از نظر پیامبر خدا دور نیست و اینگونه محبت میکنند، تکلیف آنان که کارهای بزرگ انجام میدهند روشن است. از من خواستند تا به همکاران سلام برسانم و ضمن اظهار لطف آرزو کردند تا این جریان برای مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای گفته شود، چراکه برای حفظ اسلام و انقلاب خیلی اذیت میبینند.
تصویر نامه آن مرد و اجمال این جریان به خط مرحوم یثربی را از آن روز نزد خود دارم و اینک که او در میان ما نیست یادآوری آن میتواند مفید باشد. باید بار دیگر فقدان ایشان را به مردم عزیز، رهبر بزرگوار و حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنافداه تسلیت گفت، «سرخم می سلامت شکند اگر سبویی».