محله قنات کوثر تا سال ۱۳۵۶ بیابانی بود که فقط چند قنات داشت و توسط مالک آن «جمشید مهربانی» یکی از اربابان زرتشتی قطعه‌بندی و به مردم فروخته شد تا کم‌کم محله قنات کوثر فعلی ساخته شد.

همشهری آنلاین_ پریسا نوری:‌ خیلی‌ها شمال شرق پایتخت را به نام محله تهرانپارس می‌شناسند، اما در این محدوده که جزئی از منطقه ۴ شهرداری تهران است، حداقل۵ محله وجود دارد که داستان شکل‌گیری هرکدام از آنها به نوبه خود جذاب و خواندنی است. یکی از این محله‌های خوش آب و هوا که در غرب بزرگراه بابایی قرار دارد، «قنات کوثر» است. این محله که به واسطه داشتن قنات‌های فراوان از قدیم به این نام خوانده می‌شد، تا سال ۱۳۵۶ بیابانی بود که فقط چند قنات داشت و توسط مالک آن «جمشید مهربانی» یکی از اربابان زرتشتی قطعه‌بندی و به مردم فروخته شد تا کم‌کم محله قنات کوثر فعلی ساخته شد. برای شنیدن روایت شکل‌گیری «قنات کوثر» با حاج «رمضان اصلاحچی» پیرمرد ۸۲ ساله‌ای که از نخستین ساکنان این محله است همراه شدیم.  
آقا رمضان از دهه ۵۰ ساکن تهرانپارس شده اما از ۱۵ سال قبل به واسطه شغلش که بنایی بوده به تهرانپارس رفت‌وآمد داشته است. به هرحال آن زمان محله تهرانپارس در حال شکل‌گیری بوده و مردم برای ساخت خانه بیشتر از هر چیز به بنا احتیاج داشتند. بنای جوان هم هر روز با موتور گازی‌اش از چهارراه لشکر تا تهرانپارس می‌آمد که اتفاقاً در یکی از این رفت و آمدها صاحب خانه و مغازه شد. خود می‌گوید: «آن زمان تهرانپارس فقط یک بنگاه املاک داشت. یک روز صبح که برای بنایی به تهرانپارس آمده بودم دیدم جلو بنگاهی خیلی شلوغ است. از موتور پیاده شدم و رفتم داخل دیدم یک نقشه بزرگی به دیوار زده‌اند که رویش پر از خط است و هرکسی می‌رود نگاهی به نقشه می‌کند و یک ضربدر می‌کشد و می‌آید با صاحب بنگاه حرف می‌زند. فهمیدم زمین می‌خرند. من هم که به تازگی خانه‌ام را در مجیدیه فروخته بودم و پول داشتم رفتم جلو و گفتم من هم زمین می‌خواهم. صاحب بنگاه که بعدها فهمیدم مباشر و نماینده ارباب جمشید مهربانی است و به درخواست ارباب زمین‌ها را به کوچه‌های عریض ۱۰ متری و قطعات ۳۰۰ تا ۱۲۰۰ متری تفکیک کرده بود تا بفروشد از لهجه اصفهانی‌ام خوشش آمد و گفت تو همشهری مادرم هستی و من چون مادرم را خیلی دوست دارم یکی از بهترین قواره‌های زمین را به تو می‌دهم. خلاصه یک زمین ۳۰۰ متری را به قیمت ۱۲۰ هزار تومان برایم در نظر گرفت و همان روز ۱۰ هزار تومان بیعانه دادم و قرار شد بقیه پول را در محضر بدهم.»

  •  ساخت خانه و راه‌اندازی نخستین بنگاه قنات کوثر

آن زمان ارباب جمشید که بیشتر در آمریکا ساکن بود برای فروش زمین‌هایش به ایران آمده بود و کار فروش زمین و انتقال سند به ساکنان اولیه قنات کوثرکه بیشترشان از اهالی نارمک، مجیدیه و اطراف تهران و اقوام صاحب بنگاه در اصفهان و کاشان بودند، در عرض چند روز و بدون دردسر انجام شد. حاج رمضان در این‌باره می‌گوید: «فردای آن روزی که در بنگاه بیعانه داده بودم، به محضر رفتیم و آن زمین را که ۳۰۰‌متر بود خریدم ۱۲۰ هزار تومن. یعنی متری ۴۰۰ تومن و ارباب جمشید سند را به نامم زد و چون خودم بنا بودم با کمک چند کارگر بلافاصله شروع کردم به ساخت خانه. با توجه به اینکه عیالوار بودم و ۵ تا بچه داشتم دلم می‌خواست خانه دو طبقه بسازم اما از شانس بد، شرایط تغییر کرد. مصالح‌گیر نمی‌آمد و اگر هم بود خیلی گران شده بود. به هر زحمتی بود توانستم یک طبقه بسازم و زن و بچه‌ام را به اینجا بیاورم. اما حالا خانه داشتم و کار نداشتم. چون وقتی مصالح نباشد بنا بیکار می‌شود. با همفکری برادر خانمم که او هم بیکار بود فکرهایمان را روی هم گذاشتیم و تصمیم گرفتیم دو تا میز و صندلی بگذاریم در یکی از اتاق‌های خانه و کار بنگاه املاک را انجام دهیم. مدتی بعد هم جواز کسب گرفتیم و این شد که نخستین بنگاه محله قنات کوثر را راه انداختیم.»

عنوان
  •  آب و برق نداشتیم

در دهه ۳۰ و ۴۰، برق بخشی از خانه‌ها و خیابان‌های محدوده شمال شرق تهران توسط کارخانه برق شخصی که برای ارباب‌های زرتشتی بود تأمین می‌شد، اما خانه‌های نوساز برق نداشتند، آب لوله‌کشی هم هنوز به خانه‌ها نرسیده بود، پس اهالی قدیم تهرانپارس چه می‌کردند؟ حرف‌ها که به اینجا می‌رسد حاج رمضان با خنده می‌گوید: «خانه‌مان وسط بیابان بود، نه برق داشتیم و نه آب، اما خیابان برق داشت، لوله آب اصلی هم از خیابان می‌گذشت، ولی سیم‌کشی و لوله‌کشی در کار نبود. اوضاع خوب نبود و ما هم انتظار نداشتیم به این زودی آب و برق به ما بدهند. پس خودمان دست به کار شدیم و برق و آب را از خیابان آوردیم تا خانه‌ها. یعنی به کسی پول دادیم که سیم برق را از تیر خیابان به خانه برساند و از لوله آب اصلی هم که در محدوده بزرگراه باقری فعلی می‌گذشت، تا جلو خانه لوله‌کشیدیم. البته کمی که گذشت برایمان هم لوله‌کشی کردند و هم سیم‌کشی برق.»

  • وقتی تلفن گران‌تر از خانه بود

ماجرای تلفن‌دار شدن نخستین بنگاه محله هم که پیرمرد خوش‌صحبت با ته لهجه شیرین اصفهانی‌اش برایمان تعریف می‌کند بسیار شنیدنی و البته کمی عجیب است. او می‌گوید: «بنگاه را که با برادر خانمم راه انداختیم گفتیم «ای وای حالا تلفن نداریم. بنگاه بی‌تلفن به چه درد می‌خورد؟» آن زمان مخابرات هم فیش نمی‌فروخت. رفتم سراغ یک نفر در فلکه چهارم که می‌دانستم چند تا فیش تلفن دارد. گفتم «تلفن‌داری بده به ما.» گفت «برای‌چی می‌خوای؟» گفتم «بیکار شدیم ۲ تا خانواده بنگاه زدیم تلفن لازم داریم.»
گفت: «من یک فیش تلفن دارم می‌فروشم ۵۰۰ هزار تومان، پولت آماده است؟» 
گفتم: «خیلی زیاد است.»
 خلاصه با هزار بدبختی و کلی چک و چانه با ۴۰۰ هزار تومان راضی شد تلفن را به ما بدهد. شما فکر کن ۳۰۰‌متر زمین را ۱۲۰ هزار تومان خریده بودم و یک خط تلفن را ۴۰۰ هزار تومان خریدم. آن زمان تلفن خیلی کم بود و برای همین خیلی گران بود. من هم شماره تلفن را به شیشه زدم و دردسرم شروع شد. 
همه اهالی محله از دور و نزدیک صف می‌کشیدند و می‌خواستند تلفن بزنند. یکی می‌گفت به بچه‌ام که سرباز است زنگ بزنم. یکی می‌گفت بچه‌ام خارج است. خلاصه هرکسی یک خواسته داشت. من هم رویم نمی‌شد بگویم نه. به پیشنهاد برادر خانمم برای اینکه از این دردسر خلاص شویم یک تلفن قلکی گرفتیم و هرکسی می‌خواست زنگ بزند باید ۵ ریال در قلک می‌انداخت. ولی باز هم سرمان خلوت نشد. رفتیم و یک تلفن قلکی یک تومنی گرفتیم. آن زمان یک تومان خیلی بود فکر می‌کردیم با این کار کسی سراغمان نمی‌آید ولی باز هم برای همین تلفن یک تومانی صف می‌کشیدند و تا سال‌ها بعد که مخابرات تلفن واگذار کرد و خیلی‌ها صاحب تلفن شدند همنیطور سرمان شلوغ بود. البته بعدش هم در بنگاه علاوه بر معامله زمین، خط تلفن هم معامله می‌کردیم.»

  • پرآب‌ترین قنات

محدوده قنات کوثر به دلیل داشتن قنات‌های فراوان به این نام خوانده می‌شد، یکی از پرآب‌ترین این قنات‌ها که برخلاف بقیه هنوز هم خشک نشده و در حال حاضر فضای سبز بخش شمالی محله (شهرک امید) را سیراب می‌کند، درست از جلو خانه حاج رمضان (بلوار کوثر فعلی) می‌گذشت و به پایین دست سرازیر می‌شد. به گفته حاج رمضان، مردم در گذشته به مطهر بودن این آب اعتقاد خاصی داشتند: «مردم این قنات را بهشتی و آب آن را محترم می‌دانستند و از ده‌های اطراف مثل قاسم‌آباد و ده نارمک و روستاهای دورتر برای آشامیدن و بردن آب این قنات به اینجا می‌آمدند.»