ادبیات فارسی با تاریخ هزار و صد ساله به دو گونه شعر و نثر فارسی است. در اشعار فارسی موضوعاتی مثل حماسه، روایات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان و داستان های عاشقانه و اخلاقی جایگاه ویژهای دارند.
شعر فارسی دارای قالبهای متفاوتی است. قالبهایی که از نظر طول مصرع و چیدمان و تعداد ابیات و قافیهآرایی و ... میتوانند متفاوت باشند. اشعار فارسی میتوانند داری قالبهایی مثل مثنوی، قصیده، غزل، مسمط، رباعی، قطعه و ... باشند. اشعار فارسی میتوانند به سبکهایی مثل عراقی، هندی و خراسانی و ... نیز دستهبندی میشوند.
در ادامه چند نمونه از مشهورترین اشعار شاعران ایرانی که تا کنون سروده شدهاند را آوردهایم.
1- اشعار عاشقانه و عارفانه مولانا
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا از مشهورترین شاعران پارسی زبان است. نام کامل وی «محمدابن محمدابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده است. مولانا در سال 604 هجری قمری در بلخ زاده شد. وی در عرفان و سلوک سابقه درخشان داشت.
شهرت و نفوذ مولانا فراتر از مرزها و قومیتها است. اشعار مولانا به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و مورد استقبال همگان قرار گرفته است. مثنوی معنوی یکی از بهترین و عالیترین اشعار به زبان فارسی است.
مولانا و اشعارش در دنیا طرفداران زیادی دارد. شمش، نوری بود که به زندگی مولانا تابید و آن را روشن کرد. حضور شمس در زندگی مولانا زندگی او را متحول کرد و مکتب فکری مولانا را به شور و وجد درآورد.
در زیر یکی از مشهورترین سرودههای مولانا را خواهید دید که همگان با این ابیات آشنا خواهند بود.
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون مـن نجست اسرار من
سر من از نالهی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست…
2- شهریار
سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در سال 1285 در تبریز متولد شده است. شهریار از دوران کودکی علاقه خاصی به شعر و ادب فارسی داشت و در سن چهار سالگی اولین شعر خود را به زبان ترکی آذربایجانی سرود. اشعار شهریار محل خوبی برای بیان اندیشهها و پندهای آموزنده و اندرزهای اخلاقی برای او بود و این نکات را در قالبهای شعری گوناگونی مثل قطعه، رباعی و دوبیتیها بیان میکرده است. مخاطب او در بیان این نکات کل بشر و انسانها بودهاند.
استاد شهریار در سال 1330 اثر مشهور خود به نام حیدربابایه سلام را میسراید که از محبوبترین آثار او به زبان آذری است.
در سرودههای شهریار میتوان رنگ و بوی عشق و علاقهی او به ائمه اطهار را مشاهده کرد. با توجه به آنچه در زندگینامه سید محمدحسین شهریار آمده است، وی از روح حساسی برخوردار بود میتوان در اشعارش غمهای بشریت را لمس کرد و اشعار شهریار را تجلی دردهای بشری دانست.
در زیر یکی از زیباترین و مشهورترین سرودههای شهریار را خواهید دیر که تا حتما تا به امروز آنرا بارها و بارها شنیده و از آن لذت بردهاید.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی, حالا چرا؟
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خوابآلود لالا چرا؟
آسمان چون شمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمیپاشد زهم دنیا چرا؟
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر
این سفر راه قیامت میروی تنها چرا؟
3- حافظ شیرازی
خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی در سال 727 هجری قمری زاده شد. شمسالدین از دوران کودکی به مکتب رفت و نزد علما و فضلای بزرگی به یادگیری علوم پرداخت. خواجه در دوران جوانی به تمامی علوم مذهبی و ادبی روزگارش تسلط داشت و به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدیل شد. شمس الدین علاوه بر دانستههای علمی و ادبی، قرآن را نیز از بر داشت و به همین دلیل به نام حافظ تخلص گرفت.
اکثر سرودههای حافظ به صورت غزل است و او از مهمترین تاثیرگذاران بر شاعران پس از خود است. بیشتر صاحب نظران بر این نظرند که حافظ غرل فارسی را به اوج خود رسانده است که هرگز تکرار نخواهد شد.
از نظر محققان ویژگی بارز غزلیات حافظ پریشانی است و همچنین بر این نظرند که حافظ در سرودههای خود از 25 شاعر دیگر اثر پذیرفته است. البته که در تاثیرپذیری او از قرآن هم تردیدی نیست. همچنین تاثیر حافظ بر صنایع ادبی دیگر کشورها قابل لمس است. تاثیری که شاعران و ادیبان دیگر سعی میکنند از مضامین عاشقانه و عارفانه او کسب کنند و بهره ببرند.
در زیر ابیاتی زیبا از حافظ شیرازی را خواهید دید که به دلیل شهرت این ابیات برای همگان آشنا و قابل لمس خواهد بود.
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید حافظ
4- شاعر و نقاش معاصر، سهراب سپهری
سهراب سپهری در سال 1307 در کاشان زاده شد. سهراب از همان سالهای کودکی و نوجوانی به هنر و ادب علاقهای وافر داشت. در ابتدای سالهای جوانیاش وقتی در دانشکده هنرهای زیبای تهران مشغول به تحصیل بود اولین دفتر شهرهای خود را به چاپ رساند استاد مشفق کاشانی با دیدن ذوق هنری و مهارت سهراب آیندهی درخشان و سرشار از آثار ارزشمند را برای او پیشبینی کرده بود.
اولین کتاب سهراب به نام "مرگ رنگها" به سبک نیمایی سروده شده بود که در تهران منتشر شد (برای آشنایی بیشتر با شعر نیمایی به این لینک مراجعه نمایید). در همین سالها بود که او در بسیاری از نمایشگاههای نقاشی تهران شرکت مینمود و دومین مجموعه شعر خود را نیز به چاپ رساند.
سهراب به شعر کهن سایر زبانها علاقهی بسیاری داشت، به همین دلیل به بسیاری از کشورهای هند، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین سفر کرد و حتی مدتی در ژاپن اقامت داشت و به فراگیری شعر کهن آنها پرداخت و ترجمههایی در این حوزه انجام داد.
اشعار سهراب به سبک نیمایی است و از طریق آشنایی بیشتر با سهراب سپهری و کتاب هایش میتوان دیدگاههای انسان مدارانه را که از فلسفه ذن سرچشمه میگیرد را دید. مجموعه حجم سبز میتواند تکامل یافته ی این شیوه و سبک باشد. سرودههای سهراب سپری سرشار از تصاویر و لحظات بکر و ناب است که با زبانی نرم و لطیف تصویرسازی شده است.
در زیر یکی از معروفترین ابیات او را برای شما آوریدهایم که بی شک تا به حال آن را بارها شنیده و لذت بردهاید.
قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب…
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری مینگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف
خاک، موسیقی احساس تو را میشنود
و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد
پشت دریا شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنیاند.
پشت دریاها شهری ست
قایقی باید ساخت