به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه ایران، چندی قبل زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و گفت: پدر و مادرم پزشک بازنشسته هستند و در خانه ویلایی زندگی میکنند. من هر روز عصر با مادرم تماس میگیرم و دو بار در هفته هم به دیدن آنها میروم. دیروز عصر هرچه به مادرم زنگ زدم جواب نداد. شب هم تلفن هایم بیجواب ماند تا اینکه خودم را به خانه آنها رساندم. با کلید یدکی که داشتم، وارد خانه شدم اما داخل حیاط با صحنهای رو به رو شدم که خشکم زد.
زن جوان ادامه داد: دیدم دیوار خانه تخریب و تونلی به داخل خانه حفر شده است. فوراً وارد ساختمان شدم و با بدن نیمه جان مادر و پدرم مواجه شدم. تنها کاری که کردم، این بود که به اورژانس زنگ بزنم. امدادگران گفتند اگر آنها کمی دیرتر به بیمارستان منتقل میشدند، جان میباختند. از داخل خانه سرقت شده است و از طلاها و وسایل داخل خانه هم خبری نیست.
زوج کهنسال که به کما فرو رفته بودند، در بیمارستان تحت درمان قرار گرفتند و چند روز بعد با تلاش کادر درمان از کما بیرون آمدند. با شکایت زن جوان تحقیقات پلیس آغاز شد. در بررسیهای اولیه به نظر رسید که تونل حفرشده تنها برای تغییر مسیر تحقیقات بوده و هیچ رفت و آمدی توسط سارق یا سارقان احتمالی از تونل صورت نگرفته است. بلکه سرقت از درِ ورودی صورت گرفته که در ورودی هم سالم بود.
این احتمال مطرح شد که سارق یا سارقان با صاحب خانه آشنا بودهاند. خانواده زوج پزشک در تحقیقات عنوان کردند: پدر و مادرمان پیر بودند و با توجه به شیوع کرونا، کسی به خانه آنها رفت و آمد نداشت. از طرفی اقوام و آشنایان ما افرادی مطمئن هستند. البته مدتی است که پرستاری برای پدر و مادرمان گرفتهایم که کارهای آنها را انجام میدهد. زن میانسالی که میگفت مجرد است و از تهران به کرمان آمده است. چون کارش خوب بود، تصمیم گرفتیم بهصورت ثابت استخدامش کنیم.
با این احتمال که ممکن است پروانه، پرستار خانه مادری در این سرقت نقش داشته باشد، تحقیقات روی این شاخه متمرکز شد. در ادامه بررسیها مشخص شد که پروانه همزمان با سرقت ناپدید شده است.در ادامه بررسیها، کارآگاهان پلیس کرمان دریافتند که پروانه برای ملاقات خانوادهاش راهی تهران شده است.
ماموران پلیس کرمان با هماهنگیهای قضایی راهی پایتخت شده و زن میانسال را دستگیر کردند. او که ابتدا منکر سرقت بود، زمانی که با مدارک پلیس مواجه شد، به سرقتهای سریالی از خانه زوج ثروتمند اعتراف کرد. او گفت: چند ماه بعد از استخدام در خانه خانم دکتر با کیوان آشنا شدم. او به من پیشنهاد ازدواج داد و به عقد موقتش درآمدم. اما از این ماجرا به خانم دکتر و همسرش حرفی نزدم. در صحبت هایم با کیوان از وضعیت مالی خانم دکتر میگفتم و او بود که وسوسه سرقت را به جانم انداخت.
پروانه ادامه داد: نقشه از این قرار بود که من هر بار داخل آبمیوه و غذای آنها داروی بیهوشی میریختم و مقداری از طلاها و پولهایشان را سرقت میکردم. سرقتهای سریالی ما بدون آنکه خانم دکتر و همسرش متوجه شوند، ادامه داشت. تا اینکه کیوان پیشنهاد سرقت وسایل ارزشمند خانه را داد. در این مدت پول خوبی از سرقتها گیرم آمده بود و به خاطر همین او موافقت کردم. این بار داخل غذا داروی بیهوشی ریختم اما مقدار دارو را نسبت به قبل خیلی بیشتر کرده بودم. به محض اینکه خانم دکتر و همسرش خوابشان برد، در را برای کیوان باز کردم و وسایل باارزش خانه را بیرون بردیم.
او گفت: حفر تونل نقشه کیوان بود، میگفت اینطوری پلیس فکر میکند سرقت کار یک غریبه بوده است. بعد از سرقت، من برای دیدن خانوادهام به تهران آمدم و قرار شد کیوان هم چند روز بعد پیش من بیاید.
با اعتراف پرستار به سرقتهای سریالی از خانه ویلایی، کیوان نیز بازداشت شد و به جرم خود اعتراف کرد.