به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه شرق، مرد جوانی یک سال قبل به پلیس شکایت کرد و مدعی شد که توسط دو مرد و یک زن جوان دزدیده شده است. او که در بیمارستان بستری بود، گفت: مدتی قبل عاشق دختر جوانی شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. وقتی به خواستگاری رفتیم، بحثی بین مادر من و خانواده دختر پیش آمد و باعث شد مراسم خواستگاری بههم بخورد و میترا پاسخ منفی به من داد. من نتوانستم میترا را فراموش و بدون او زندگی کنم. تا اینکه تصمیم گرفتم خودم سراغ خانواده میترا بروم و با آنها صحبت کنم.
مرد جوان ادامه داد: به میترا گفتم میخواهم با تو ازدواج کنم و موضوع مادرم را هم خودم حل میکنم اما قبول نکرد و بعد هم گفت با کسی نامزد کرده است. او راست میگفت. من دیدم مردی جوان به نام سینا در خانهشان نشسته است. برادر میترا هم در خانه بود. من از میترا گلهمند شدم اما درنهایت کاری از دستم بر نمیآمد و به خانه برگشتم. حال روحی خوبی نداشتم. تا اینکه یک روز همینطور که داشتم در خیابان قدم میزدم، میترا و برادرش و نامزدش سینا من را به زور سوار ماشین کردند و به شدت کتکم زدند. من خیلی حالم بد بود و چندروزی در بیمارستان بستری شدم که مدارک آن را هم در پرونده قرار میدهم. به همین دلیل هم با تأخیر شکایت کردم.
با شکایت این جوان، میترا، نامزد و برادرش بازداشت شدند. آنها به ضرب و جرح مرد جوان اعتراف کردند اما گفتند ربودنی در کار نبوده است. میترا گفت: وقتی سهراب به خواستگاری من آمد، مادرش آنقدر بدرفتاری و توهین کرد که خود سهراب هم ناراحت شد. او از من عذرخواهی کرد. با توجه به رفتاری که از مادرش دیدم، متوجه شدم که ما نمی توانیم زندگی مشترک خوبی با هم داشته باشیم. برای همین به خواستگاری سهراب پاسخ منفی دادم و بعد هم با یکی دیگر از خواستگارانم ازدواج کردم اما سهراب ناراحت شد و دوباره سراغ من آمد. او گفت مرا دوست دارد. من هم گفتم با سینا نامزد کردهام و دیگر نمیخواهم او را ببینم اما سهراب عصبانی شد. او به برادرم و نامزدم حمله کرد و من را هم کتک زد و ما هم برای اینکه او را از خانه بیرون کنیم، مجبور شدیم کتکش بزنیم. اما او را ندزدیدیم. این تهمت است.
درحالیکه سه متهم با قرار وثیقه آزاد شده بودند، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران شعبه ۱۲ ارسال شد. متهمان پای میز محاکمه رفتند و شاکی نیز حاضر شد. او گفت: قبول دارم مادرم در جلسه خواستگاری رفتار بدی داشت و میترا هم پاسخ منفی داد اما این موضوع دیگر ربطی به اینکه من را بربایند و کتک بزنند، نداشت. آنها بیدلیل من را دزدیدند و من شکایت دارم. در ادامه متهمان یک به یک در جایگاه قرار گرفتندآن. ها فقط اتهام ضرب و جرح را قبول کردند و گفتند: این حرف درست نیست. ما سهراب را به خانه نیاوردیم. او خودش به خانه ما آمد و وقتی که دید میترا ازدواج کرده و دیگر ممکن نیست پیش او برگردد، دعوا و درگیری به راه انداخت که چرا این اتفاق افتاده است و ما هم از خودمان دفاع کردیم.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.