به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، آهنگ در این گفتوگو هشدار میدهد که جمعیت ایران، در بهترین شرایط از نظر آب در دسترس، نباید از ۷۰ میلیون نفر تجاوز میکرد؛ اما اکنون که جمعیت ایران پا را از ۸۰ میلیون نفر نیز فراتر گذاشته، او هنوز هم امیدوار است. آهنگ با اشاره به اینکه در سالهایی که بارندگی ما «خوب» است، نزدیک به ۶۰ درصد نیاز آبی ما از آبخوانها تأمین میشود، میگوید: «شوربختانه، وزارت نیرو آبخوانداری را جدی نمیگیرد. ما نشان دادهایم که با هزینهای بسیار اندکتر از ساختن سدهای بلند، میتوانیم آب را فراهم کنیم. فضای خالیِ آبخوانهای بالقوه و بالفعل ۴۳ میلیون هکتار آبرفتهای درشتدانه ایران، دستکم برابر پنج هزار کیلومتر مکعب است... چنانچه توفان نوح تکرار شود و ما شبکههای گسترش سیلاب را در سطح ۴۰ میلیون هکتار آماده کرده باشیم و با درنظرگرفتن مصرف اسرافگونه کنونی، میتوانیم برای ۴۰ سال بدون بارندگی به زیستن ادامه دهیم و کاریزهای مرده را زنده کنیم».
- وقتی صحبت از مدیریت بومی منابع آب و اقلیم میشود، همه توجهات به سمت سازههای سنتی آب از جمله قنات میرود، درحالیکه شاید مهمتر از سازههای آبی که در نوع خود مهم هستند، ساختار مدیریت بومی منابع آب است که تا قبل از ورود اصل ۴ ترومن و اصلاحات ارضی دچار فروپاشی شد؟ به نظر شما ساختار بومی و گذشته مدیریت منابع آب میتوانست هم نیازهای امروز ایران را پاسخ دهد و هم مشکلات و چالشهای ساختارهای امروز را نداشته باشد؟
افلاطون در سه هزار سال پیش فهمیده بود «ملتی شادند که شاه آنها فیلسوف باشد یا شاه ایشان فلسفه بخواند» و سیدآهنگ کوثر در سده ۲۱ میلادی میگوید: «سیاستگذاران خشکبومها باید بومشناسانی خبره (اکولوژیست) باشند یا سخنان چنین خردمندانی را به گوش جان بنیوشند. آنها باید برنامههای سازندگی کشورشان را بر پایه مدیریت پایدار منابع طبیعی مرز و بومشان (ظرفیت برد (carrying capacity) تهیه و اجرا کنند». آمریکاییها با نشاندادن کارهای بسیار سودمندی که به وسیله مدیریت دره تِنِسی (TVA) اجرا شده بود، محمدرضا پهلوی را تشویق کردند که الگوی آنها را تکرار کند؛ کاری نابخردانه برای خشکبوم ایران! مدیریت دهه ۱۳۲۰ با جمعیت آن روز تقریبا هماهنگ بود.
درمان نامدیریت کنونی، راهکاری را میطلبد که بالاتر از درک من است. جمعیت ایران، در بهترین شرایط، نباید از ۷۰ میلیون نفر تجاوز کند (از نظر آب در دسترس). نزدیک به یکسوم مردم ما در دوره قاجار، کوچرو بودند (بهترین سیاست برای فلات ایران). با ساکنکردن عشایر و کوشش در تبدیل آنها به دامدار-کشاورز، اصلاحات ارضی و سیاست خودکفایی در گندم و گوشت قرمز، ضربت لازِب (چسبنده) را به منابع طبیعی، بهویژه خاک، آب و جنگل وارد کردیم. گروهی پرشمار از عشایرمان را در حاشیهنشین شهرها جا دادیم. حقابه کشاورزان را به شهرها بردیم و تولیدکنندگان را به مصرفکنندگان تبدیل کردیم. با ساختن سدهایی پرشمار در زاگرس، فاتحه خرمای خوزستان را خواندیم.
افتخار کردیم که سد گتوند را روی سازند گچساران بنا کردهایم! افسوس بر ما که سرزمین خود را نمیشناسیم! یعنی مهابقدس از سد موصل (صدام) که روی همان سازند، منتها با نامی دیگر، بنا شده بود، خبر نداشت؟ از سد ۱۵ خرداد که نزدیک دلیجان روی گچ ساختیم، آگاه نبود؟ افسوس بر ما! هیچ سریشمی مثل آب، کشاورز را به زمینش نمیچسباند! اعتراف میکنم که در سال ۱۳۶۰ با داشتن شور انقلابی، ادعا کردم که با مهارکردن سیلابهایی که از کفمان میرفتند، میتوانستیم برای ۳۰۰ میلیون نفر خوراک تهیه کنیم. شادروان دکتر نیکنژاد، استاد بلندپایه زراعت در دانشگاه شیراز، گفت: «فکر مدرسه را هم برای این جمعیت کردهای؟». به عبارت سادهتر، به قول شیرازیها، تخم لقی را شکسته بودم. کاریز بهترین سامانه برای فلات ایران است. کشاورزان ما با توجه به آبدهی کاریزشان، برنامه کشت را تهیه میکردند. ادامه کوره کاریز تا حد مشخصی در سراب مادرچاه میسر است. امروز ما ژرفای چاه را تا آنجا افزایش میدهیم تا به آبشور یا سنگ کف برسیم. کاریز دوست طبیعت است و برای کمشعورها «فکر میکند».
- برخی معتقدند که وزارت نیرو باید منحل و بهجای آن وزارت آب تشکیل شود. تجربه مدیریت و سیاستگذاری سایر کشورهای پیشرفته در این زمینه چیست و آیا این راهکار، مشکلات آب کشور را برطرف میکند؟
ما به وزارت شعور محتاجیم! اگر هر سازمان از این گوهر کمیاب بهرهوری کند، به برهمزدن سازمانها نیازی نخواهد بود. یک مثال برای اثبات این ادعا بسنده است. رئیسجمهور چاره مقابله با سیل فروردین خوزستان را ساختن سدهایی دیگر میداند، درحالیکه همکاران ما نشان دادهاند که در سراب خوزستان، پهنههایی بسنده برای مهارکردن چنین سیلهایی در شبکههای آبخوانداری وجود دارند؛ دستکم ۲۰۰ هزار هکتار! آسانترین و ارزانترین (که این واقعیت دردآور است) راه جلوگیری از تلفات و زیانهای سیل، گسترش آن برای آبیاری سیلابی و تغذیه مصنوعی آبخوانهاست. آیا ۴۸ سال کار برای نشاندادن یک روش ساده، ارزان و از همه مهمتر دوستدار محیط زیست کافی نیست؟
برای مهارکردن سیلهای استان گلستان نیز جای بسنده داریم. این واقعیتها را بنا بر خواهشِ مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز برایشان نوشتهایم؛ اما بازتابی ندیدهایم، وگرنه آقای رئیسجمهور چنین دستوری را صادر نمیکرد.
- برخی معتقدند ایران باید کشوری صنعتی شود و با توجه به اقلیم و چالشهای آب کشور، کشاورزیمحوری رویکرد مناسبی برای توسعه در ایران نیست؛ زیرا هم میزان درآمد و هم نسبت سرمایهگذاری در بخش کشاورزی در مقایسه با بخش صنعت و خدمات در کشور بسیار پایین است. نظر شما دراینباره چیست؟
باور من بر آن است که نخست باید کشاورزی و دامداری کوچرو را سامان داد؛ سپس سراغ صنعتی که مصرف داخلی را تأمین میکند و دست آخر، دنبال صنعتی رفت که زمینه صادرات را دارد.
- مدیریت آب و خاک، مدیریت توأمان و بههم پیوستهای هستند؛ اما از نظر سازمانی و ساختاری مدیریت این دو، به صورت مجزا و تفکیکشده به دو وزارتخانه جهاد کشاورزی و نیرو داده شده است. آیا ادغام مدیریت این دو میتواند مشکلات آب و خاک کشور را برطرف کند؟
ما به وزارت شعور محتاجیم!
- چرا با وجود هزینهکردهای بسیار هنگفت سالانه در بخش آب، وضعیت آب کشور تقریبا هر سال نگرانکنندهتر از سال قبل میشود؟
در سالهایی که بارندگی ما «خوب» است، نزدیک به ۶۰ درصد نیاز آبی ما از آبخوانها تأمین میشود. شوربختانه، وزارت نیرو آبخوانداری را جدی نمیگیرد. ما نشان دادهایم که با هزینهای بسیار اندکتر از ساختن سدهای بلند، میتوانیم آب را فراهم کنیم. فضای خالی آبخوانهای بالقوه و بالفعل ۴۳ میلیون هکتار آبرفتهای درشتدانه ایران، دستکم برابر پنج هزار کیلومتر مکعب است. گنجایش فضای مفید آبگیر سدهایی که در ۷۰ سال گذشته ساخته شدهاند، نزدیک ۷۰ کیلومتر مکعب برآورد میشود. ارزش این فضای خالی، با توجه به هزینهای که در سال ۱۳۹۴ برای بنای یک متر مکعب بالادست سدهای بلند میشد، افزون بر ۱۲ تریلیون دلار آمریکایی بود. ارزش کاریزهای خشکشده ما ۵۰ میلیارد دلار آمریکایی است.
چنانچه توفان نوح تکرار شود و ما شبکههای گسترشِ سیلاب را در سطح ۴۰ میلیون هکتار آماده کرده باشیم و با درنظرگرفتن مصرف اسرافگونه کنونی، میتوانیم برای ۴۰ سال بدون بارندگی به زیستن ادامه دهیم و کاریزهای مرده را زنده کنیم (آب رفته را به جوی بازگردانیم)؛ انشاءالله. توانستهایم با گسترش سیلاب در سطح پنج هکتار در گرِبایگانِ فسا، برای یک خاندان ششنفره و یک نفر کارگر برای چهار ماه از سال، درآمدی به نسبت بسنده را فراهم کنیم.
نسبت سود به هزینه برای کشاورزی، بیست به یک، و برای محیط زیست، هفتاد به یک است، بدون درنظرگرفتن دیه غرقشدگان. نکته: اگر این نسبت برابر با یک شد، میگویند کار از جنبه اقتصادی سودمند است. ادعا کردهایم که آبخوانداری سودمندتر از فروش نفت است؛ چرا ما را به مبارزه نمیطلبند؟ کار ما برای نامدیریت آب سودمند نیست! شادروان آیتالله رفسنجانی در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۷۵ به این خدمتگزار کوچک آب و خاک، مدال درجه ۳ پژوهش را اعطا فرموده و پیشنهاد کردند که این الگو میتواند در هزاران مخروطافکنه تکرار شود. رهبر معظم انقلاب در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷ در دانشگاه شیراز، درباره آبخوانداری دستور داد: «باید اجرائی شود». چرا نشد؟
از دشمنان برند شکایت به دوستان/ چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم (سعدی، طیبات).
- همانطور که سدسازی نسخه شفابخشی برای تمام نقاط کشور نیست، آیا از نظر شما آبخیزداری میتواند یک نسخه مؤثر و قابل اعمال در تمام نقاط کشور باشد؟ چرا؟
آبخوانداری، آبخیزداریِ زیر و روی زمینی، به آبرفت درشتدانه و سیل نیازمند است. آبیاری سیلابی تنها در زمینهایی کمشیب میسر است. برای هر مکان، باید با توجه به شرایط آن برنامهریزی کرد؛ ساختن سد آخرین گزینه است. توجه داشته باشیم که وقتی با سیاستهای بومنشناسانه، شهرهای خود را بزرگ میکنیم (کشاورزان و عشایر را به سوی کلانشهرها سوق میدهیم)، باید برایشان لوازم رفاهی را تهیه کنیم. میخواهیم شقالقمر کنیم: آب دریای عمان را به یزد، دریای خزر را به سمنان و خلیج فارس را به گلگهر سیرجان و شیراز بیاوریم. دکانی را برای مهندسان مشاور باز کردهایم که طرحهای دشمن محیط زیست را برایمان تهیه کنند. آنها به «مشروطه» خود میرسند، خواه طرح پیشنهادی آنها تحقق یابد یا مانند نمونههای پرشمار دیگر، بایگانی یا بارها رونویسی شود.