تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۸۷ - ۰۷:۲۹

«تو نامِ دیگرِ بسیار دوستت دارم و نام هرچه قشنگست و من نمی‌دانم» آخرین مجموعه شعری که از آتوسا صالحی خوانده بودم،

آخرین مجموعه شعری که از آتوسا صالحی خوانده بودم، «ترانه‌ای برای باران» بود که زمان انتشارش برمی‌گردد به حدود ده سال پیش. حالا بعد از این وقفه طولانی، مجموعه شعر تازه‌ای از این شاعر موفق نوجوانانه‌سرا چاپ شده است. هشت سال، مدت کمی نیست و خیلی از کسانی که «ترانه‌ای برای باران» را در نوجوانی‌شان خوانده‌اند، حتما حالا پا به سرزمین جوانی گذاشته‌اند. شاید در جوابم بگویی:«شعرگفتن که دست خود آدم نیست. هر وقت دلش بخواهد می‌آید و اگر نخواهد، همه نیروهای دنیا را هم که جمع کنی، چیزی گیرت نمی‌آید!». قبول دارم؛ ولی چرا شاعران و ناشران- کمی، فقط کمی- به این فکر نمی‌کنند که مخاطبان نوجوان، دلشان برای خواندن شعرهای تازه از شاعران محبوبشان
تنگ می‌شود؟ راستی! حرف از دلتنگی شد؛ اتفاقاً نام مجموعه شعر تازه آتوسا صالحی هم از دلتنگی می‌گوید:

   «دلم برای تو تنگ است».

   این مجموعه از دوازده شعر تشکیل شده است. مثل همیشه، قالب نیمایی در دل شعرهای صالحی، جای بیشتری باز کرده و تنها دو شعر غیرنیمایی در کتاب می‌توان یافت که یکی چهارپاره و دیگری غزل است. علاقه صالحی به قالب نیمایی، چندان هم بی‌دلیل نیست. او در این قالب، روان شعر می‌گوید و بدون این که وزن، دست و پایش را ببندد، با زبانی امروزین، حرف‌های شاعرانه شیرین می‌زند:

   «کلاغ‌های سربه‌راه
   مسافران کوچه‌های آسمان
   نشسته‌اند باز پشت پنجره
   و من سؤال‌های زرد و سرخ و سبز را
   دوباره بسته‌ام به بال‌هایشان...»

   کشف‌های شاعرانه در «دلم برای تو تنگ است» کم نیستند. بگذارید به یکی-دو نمونه از موفق‌ترینشان اشاره کنم.

   «بگو که مثل صدا در سکوت، پنهانم»

   می‌بینید؟ صدا با آن همه دبدبه و کبکبه، در دل سکوت فرو رفته و پنهان شده و به قول معروف جیکش هم درنمی‌آید.

   «سالی گذشته است
   گل‌ها- به رسم پنجره‌ها-
   باز می‌شوند»

   سال نو از راه رسیده. اگر موقع قدم‌زدن در خیابان، سرت را بالا کنی، می‌بینی که پنجره‌ها همه به هوای تنفس تازگی بازند. اصلاً شاید رسم پنجره‌ها این باشد که در بهار بازشوند. این را من نمی‌گویم. شاعر می‌گوید! و اضافه می‌کند که گل‌ها هم از روی دست پنجره‌ها نگاه می‌کنند و می‌شکفند.

   «دلم برای تو تنگ است» چند شعر بلند دارد. به نظر می‌رسد این شعرها به اندازه شعرهای کوتاه‌تر صالحی، موفق نیستند و فضایی یکنواخت  دارند. در این شعرها اگر هم کشفی وجود داشته باشد، کوچک است و نمی‌تواند جذابیت و کشش کافی برای کل شعر ایجاد کند. شعرهای ایستگاه، جای خالی و میدان کوچک جزو این دسته از شعرهایند.

   در روزگاری که تعداد مجموعه شعرهای منتشرشده برای نوجوانان، از انگشت‌های دو دست هم کمتر است، چاپ مجموعه شعر خوبی مثل «دلم برای تو تنگ است» را باید غنیمت شمرد. شعرهای آتوسا صالحی همیشه بین نوجوانان پرطرفدار بوده‌اند و البته از شاعر هوشمندی مثل او توقع می‌رود همچنان پابه‌پای نوجوانان پیش بیاید و هم‌زبان با حس‌ها و دغدغه‌های امروز آنها شعر بگوید.

   در پایان، سطرهایی از شعر «کلاغ‌ها» را که یکی از بهترین شعرهای این مجموعه است،  می‌خوانید.

   «...کلاغ‌ها
   کدام قصه باز هم به سررسید؟
   چه شد پری سبزپوش و
                             آن کبوتر سپید؟
   چه‌وقت می‌رسد
   سوار جاده‌های دور؟
   چه‌وقت می‌شود دوباره از درخت آسمان
   کمی- فقط کمی- ستاره چید؟
   کلاغ‌ها!
   چرا دوباره ساکتید؟
   چرا دوباره خسته‌اید؟
   مگر هنوز
   به خانه‌تان نمی‌رسید؟
   کلاغ‌های قصه‌های کودکی!
   مسافران ساده و صبور!
   اگرچه بی‌جواب
   اگرچه ناامید
   ولی به شعر تازه‌ام خوش آمدید!»
 
   * دلم برای تو تنگ است
   * سروده آتوسا صالحی
   * تصویرگری هدا حدادی
   * نشر پیدایش
   * 1500تومان