به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خراسان، ماجرای عجیب این پرونده زمانی در دستور کار پلیس قرار گرفت که زن ۳۲ سالهای با اعلام شکایت از یک پسر جوان ادعا کرد: برای گذران زندگی مجبور بودم در منازل مردم کارگری کنم تا لقمه نانی برای فرزندانم فراهم شود.
در این میان من که در شهرک مهرگان ساکن بودم از طریق یکی از آشنایان با خانمی در خیابان وحید مشهد آشنا شدم که برای امور منزلش به کارگر نیاز داشت. من هم ۲ بار برای کارگری به خانه او رفتم و هر بار دستمزدم را گرفتم اما بار سوم وقتی به آنجا رفتم و کار منزل به پایان رسید از صاحبخانه خواستم برایم تاکسی اینترنتی بگیرد تا به منزلم بازگردم اما پسر جوان او در حضور مادرش اصرار کرد که هنوز دیر نشده و تا زمانی که تاکسی بگیرد یک استکان چای در کنار آنها صرف کنم.
من هم به رسم ادب قبول کردم ولی زمانی که چای را نوشیدم دیگر چیزی نفهمیدم. حدود ساعت ۹ شب بود که با سردرد عجیبی چشمانم را باز کردم. کسی در خانه نبود و آن پسر هم مشغول استعمال مواد مخدر صنعتی بود. سرگیجه داشتم که آن پسر برای رفع سردرد از همان موادی که مصرف میکرد به من داد به طوری که حالم بدتر شد.
او با همان وضعیت ۶ روز مرا در آن خانه حبس کرد.
این زن جوان که بعد از طلاق از همسرش به عقد موقت مرد دیگری درآمده است، در ادامه اظهاراتش افزود: بعد از این مدت که مدام گیج بودم، او مرا به پارک بوستان بسیج برد و در همانجا رها کرد تا اینکه بالاخره با کمک شهروندان موفق شدم خانهام را پیدا کنم و حالا از آن جوان شکایت دارم.
با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستور ویژهای از سوی معاون دادستان مرکز خراسان رضوی این پرونده برای رسیدگی و بازداشت جوان مورد ادعای زن مذکور به کلانتری میرزا کوچکخان ارسال شد.
نیروهای انتظامی با استفاده از شگردهای اطلاعاتی موفق شدند جوان ۳۰ ساله را دستگیر کنند و به مقر انتظامی انتقال دهند. این جوان که در برابر اتهامات سنگینی قرار گرفته بود، در بازجوییها ادعا کرد: من با همسرم اختلاف دارم و در کشاکش طلاق هستیم اما آن زن (شاکی) را چند سال قبل در یکی از پاتوقهای استعمال مواد مخدر دیدم و او را میشناختم.
با این حال او را بیشتر از ۲ روز در منزل نگه نداشتم در واقع من به او پناه داده بودم. او قرص مصرف کرده بود و حال مناسبی نداشت. من خودم هم مدتی است که قرصهای ترک اعتیاد مصرف میکنم و شیشه نکشیدهام. حتی او را به نزدیکی درمانگاه بردم ولی داخل نرفتیم چون ترسیدم دستگیر شوم.
در همین حال وقتی با دستور مقام قضایی و با شگردهای علمی و تخصصی مشخص شد که پسر جوان از تلفن همراه آن زن به مادر وی پیام داده است که حال دخترت خوب نیست، متهم به ناچار این اقدام را در حالی پذیرفت که همسر شاکی نیز با تسلیم شکوائیهای به پلیس مدعی است آن جوان بعد از این ماجرا او را تهدید کرده که از زندانیان سابقهدار است و در صورتی که دست از پا خطا کند چنین و چنان خواهد کرد.
با توجه به تناقضگوییهای متهم، تحقیقات گستردهای دراینباره با دستور قاضی توسط نیروهای کلانتری همچنان ادامه دارد.