به گزارش همشهری آنلاین به نقل از خراسان، ماجرای جنایت در ساختمان ۱۱۸ خیابان کوهسنگی مشهد هفدهم آبان سال ۹۶ هنگامی لو رفت که عروس جوان پیرزن ۸۲ساله با در دست داشتن جعبه شیرینی به طرف منزل مادرشوهرش حرکت کرد تا در سالروز تولد مادرشوهرش، او را غافلگیر و خوشحال کند.
قرار بود شوهر عروسخانم نیز بعد از اتمام کارش به ساختمان ۱۱۸ بیاید و جشن کوچکی را دور هم برگزار کنند اما هیچکس در منزل را باز نکرد. با نگرانی عروسخانم، شوهر او نیز به در منزل مادرش آمد ولی فشار دادن ممتد کلید زنگ منزل بیفایده بود. پسر «منیژه» با کلیدی که در دست داشت وارد منزل مادرش شد اما ناگهان، صحنه وحشتناکی مقابل دیدگانش قرار گرفت. لوازم منزل به هم ریخته و پیکر بیجان مادر روی تخت اتاقخواب قرار داشت.
وقتی نیروهای اورژانس مرگ مشکوک پیرزن را تایید کردند، دیگر حضور قاضی ویژه قتل عمد در صحنه حادثه اجتنابناپذیر بود. به همین دلیل تحقیقات قضایی در حالی آغاز شد که قاضی میرزایی با دیدن چند پرز متکا روی صورت پیرزن، پرونده را جنایی اعلام کرد و اینگونه فرضیه خفگی منیژه با متکا قوت گرفت.
از سوی دیگر، بررسیهای مقام قضایی نشان داد که قاتل یک نفر و از آشنایان مقتول بوده است چراکه قاتل بدون تخریب در و بهراحتی وارد منزل شده بود که این فرضیه را وجود ۲ ظرف آش و ظروف پذیرایی شکلات تایید میکرد.
بنابراین با دستور قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، گروه زبدهای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی کارآگاه نجفی وارد عمل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.
بررسیهای میدانی با بررسی سوابق اجتماعی چند مظنون در حالی به سپیده دم روز بعد کشید که مشخص شد پیرزن ۸۲ساله از حدود ۱۰ روز قبل مقداری طلا خریده بود و افرادی از این موضوع اطلاع داشتند، به همین دلیل تحقیقات میدانی با حضور قاضی میرزایی دوباره به منزل پیرزن کشیده شد و این بار سرنخ ها به جوان ۲۵ سالهای به نام «علی» رسید که از بستگان پیرزن بود.
ساعتی بعد کارآگاهان جوان ۲۵ساله را هنگام عزیمت به منزلش دستگیر و به مقر انتظامی منتقل کردند. در بازرسی بدنی از متهم مذکور، مدارک شناسایی منیژه (مقتول) و مقداری از جواهرات وی کشف شد و در نهایت چند دقیقه بعد این جوان قتل زنعمویش را به گردن گرفت.
وی در بازجوییها گفت: مدتی قبل با زن مطلقه جوانی آشنا شدم و از او خواستگاری کردم ولی برای آنکه نظر آن زن را جلب کنم، به لافزنی پرداختم و به او گفتم که جوانی پولدار هستم در حالی که هیچ پولی در بساط نداشتم. تا اینکه به فکر سرقت طلاهای زنعمویم افتادم.
به راننده تاکسی تلفنی زنگ زدم که از چند روز قبل با او آشنا شده بودم. سپس با تاکسی به ساختمان ۱۱۸ رفتم. راننده پایین ساختمان ایستاد و من زنگ منزل را به صدا درآوردم. زنعمویم وقتی از چشمی در نگاه کرد و مرا شناخت، در منزل را گشود و از من با شکلات و آش پذیرایی کرد اما من که نقشه قتل او را در سر داشتم، به داخل اتاقخواب رفتم و زنعموی پیرم را صدا زدم. وقتی به درون اتاق آمد، دیگر مهلت ندادم، او را روی تخت انداختم و متکا را روی صورتش فشار دادم.
وقتی فهمیدم که دیگر جان ندارد، رهایش کردم و گردنبندش را به همراه پولها برداشتم ولی نتوانستم به گاوصندوق دستبرد بزنم چراکه کلید آن را پیدا نکردم. به همین دلیل به سرقت همین مقدار طلا و پول رضایت دادم و به راننده گفتم چون زنعمویم پول کمی داشت، طلاهایش را هم به من داد تا بفروشم. سپس به همراه راننده مقداری از طلاها را به یک طلافروشی فروختم و مبلغ یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان را به راننده دادم تا به آن زن مطلقه برساند که مدتی قبل با او آشنا شده بودم.
در پی اعترافات «علی. و» بلافاصله کارآگاهان به سراغ زن جوان رفتند و او در حالی که پولها را به کارآگاهان بازمیگرداند، درباره ماجرا گفت: من میدانستم که علی لاف میزند به همین دلیل به پولها مشکوک شدم و به آنها دست نزدم.
با دستور قاضی ویژه قتل عمد، راننده تاکسی تلفنی نیز بازداشت شد اما با روشن شدن ماجرای جنایت در ساختمان ۱۱۸ و بیگناهی ۲ متهم دیگر، آنان با دستور قضایی آزاد شدند و پرونده متهم اصلی با صدور کیفرخواست به شعبه اول دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد.
عامل جنایت ساختمان ۱۱۸ در چندین جلسه پای میز محاکمه ایستاد و بهصراحت قتل زنعمویش را با انگیزه سرقت طلا و پول پذیرفت. اینگونه بود که وی به قصاص نفس محکوم شد و رأی صادر شده پس از تایید قضات شعبه ششم دیوان عالی کشور قطعیت یافت و مقدمات اجرای حکم در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد فراهم شد اما در این میان با میانجیگری برخی افراد خیرخواه و همچنین همکاری و راهنماییهای قاضی زرگر، فرزندان مقتول در حالی تصمیم به گذشت از خونخواهی مادرشان گرفتند که همه مقدمات برای اجرای حکم فراهم بود و قاتل، وحشت مرگ بالای چوبه دار را به چشم میدید.
اولیای دم بدون دریافت هیچ وجهی، در حضور قضات اجرای احکام از خون مادرشان گذشتند و عمری دوباره به «علی. و» (جوان ۲۸ساله) بخشیدند.