به گزارش همشهری آنلاین به نقل از آفتاب یزد، تقریبا در همه ادوار گذشته موضوعی که وجود داشت رقابت جناحهای سیاسی با یکدیگر بود که کدام یک میتواند نظر مردم را به خود جلب کند.
اینبار اما موضوع متفاوت است و اساسا باید کاندیدایی پیدا شود که نظر مردم را به کل فرایند انتخابات جذب کند. انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۴ که کمترین میزان مشارکت ثبت شده را به نام خود نوشت و حتی در کلان شهرها صحبت از مشارکت حدود ۲۰ درصدی شد نشان داده که چنین سرنوشتی در ۱۴۰۰ نیز دور از انتظار نیست.
با توجه به اینکه جریانهای سیاسی در برآورده کردن وعدههای خود شکست خوردند و سفره مردم روز به روز کوچکتر شده کار آسانی در پیش نخواهد بود که جریانهای سیاسی استدلال کنند انتخابات میتواند گره را بگشاید و مردم را به حضور در پای صندوقهای رای ترغیب کنند.
بنابراین در چنین فضایی نیاز به وجود یک استراتژی از اهمیت ویژهای برخوردار است. در این میان اوضاع برای اصلاحطلبان پیچیدهتر است. در واقع اصولگرایان با همان مشارکت ۲۰ درصدی نیز به هدفشان که دستیابی به قدرت است دست خواهند یافت چراکه این بخش از جامعه به دلیل پیوستگیهای ایدئولوژیک خود در هر صورت در انتخابات شرکت خواهد کرد و نتیجه رای آنها نیز غالبا پیروزی اصولگرایان است.
بنابراین اصلاحطلبان با وضعیت پیچیدهتری روبه رو هستند. این جریان از سال ۹۲ تحت استراتژی ائتلاف با اصولگرایان میانه رو به حمایت از حسن روحانی پرداخت و در مجلس نیز فراکسیون ائتلافی امید را ایجاد کرد با این حال نتیجه چنین تدبیری را میتوان در دو واژه خلاصه کرد، «خسارت محض»! به همین دلیل است که اگر مصاحبههای فعالین سیاسی اصلاحطلب را بررسی کنیم تقریبا در همه موارد آنها تاکید دارند دیگر خبری از ائتلاف با اصولگرایان یا کاندیدای نیابتی نخواهد بود و تنها حاضر به مشارکت با کاندیدایی ۱۰۰ درصد اصلاحطلب هستند! البته در این دایره باید کارگزارانیها را فاکتور گرفت چراکه آنها همچنان علاقهمند هستند به هر قیمتی در قدرت باشند و حتی گزینههایی مانند حمایت اصلاحطلبان از علی لاریجانی را مطرح میکنند! با این حال قاطبه نظرات در اردوگاه اصلاحطلبی تاکید بر این است که یا یک اصلاحطلب تمام عیار یا هیچ!
مرخصی ۸ ساله؟
از سوی دیگر برخی نیز معتقدند که اصلاحطلبان بهتر است تا چند سالی سراغ قدرت نروند و به ترمیم بدنه اجتماعی خود بپردازند. به عنوان نمونه مهدی آیتی فعال سیاسی اصلاحطلب اخیرا گفته: با توجه به اینکه بحران بر فضای سیاست و اقتصاد کشور حاکم شده، بهترین کار این است که جبهه اصلاحات به مقوله انتخابات ۱۴۰۰، چه در ریاستجمهوری و چه در شوراها، ورود نکند.
در واقع یک سیاستمدار هوشمند باید شرایط زمان و مکان را به خوبی بسنجد. ما الان در زمان و مکانی قرار داریم که بهترین حالت برای اصلاحطلبان به لحاظ حفظ حیثیت و اعتبار سیاسی شرکت نکردن در انتخابات است؛ یعنی اصلاحطلبان حداقل به مدت هشت سال نباید وارد مسائل سیاسی و اجرایی کشور شوند. نماینده ادوار مجلس در ادامه گفت: اصلاحطلبان با این کار اجازه میدهند اصولگرایانی که با شعار تشکیل مجلس و دولت انقلابی مشغول فعالیت هستند، به صحنه بیایند و خودشان در این هشت سال چند کار مهم انجام دهند؛ یعنی گذشته خود را آسیبشناسی کنند و ببینند کدام عیبها باعث از دست رفتن پایگاه اجتماعیشان شده است.
دیگر اینکه اصلاحطلبان پس از آسیبشناسی در یک برنامهریزی مفصل بازسازی و نوسازی حزب و تشکیلات اصلاحطلبی را آغاز کنند. صادق زیبا کلام نیز یکی از چهرههایی است که معتقد است اصلاحطلبان بهتر است وارد فضای انتخاباتی ۱۴۰۰ نشوند چراکه شانسی ندارند. با این حال به نظر میرسد اردوگاه اصلاحطلبی نیز تقریبا به این نتیجه رسیده است که فعالیت انتخاباتی خود را در این جهت انجام دهد که احتمالا حضوری در میان کاندیداها نداشته باشد. اما در واقع استراتژی اصلی به نظر میرسد یک نگاه صفر یا صد است. در واقع اصلاحطلبان به دنبال این هستند که یک کاندیدای تمام عیار اصلاحطلب را معرفی کنند
و با توجه به اینکه با درصد بسیار بالایی این کاندیدای اصلاحطلب رد صلاحیت خواهد شد جریان چپ به مخاطب این سیگنال را میدهد که ما تلاش خود را برای معرفی یک چهره کارآمد تمام اصلاحطلب انجام دادیم اما موانع ساختاری اجازه رقابت را به اصلاحطلبان نمیدهد!
در همین زمینه اعلام گزینههایی مانند محمدرضا خاتمی، عبدالله نوری یا حتی عباس آخوندی در واقع نشان از این دارد که اصلاحطلبان قرار است روی گزینههایی مانور دهند که عملا شانسی برای عبور از تایید صلاحیتها ندارند! در همین راستا در محافل سیاسی و رسانهای جریان اصلاحطلب چنین گزینههایی مطرح میشود! البته به نظر میرسد این یک استراتژی مناسب است! به هرحال اگر جریان قدرت مایل است اصلاحطلبان در دوگانه «اصلاحطلب، اصولگرا» نقش خود را ایفا کنند باید این اجازه به آنها داده شود که با کاندیدای اصلی خود وارد میدان شوند و اگر این اجازه داده نمیشود بهتر است که اصلاحطلبان به دنبال تبدیل شدن به یک نیروی اجتماعی همراه با مردم باشند تا اینکه یک جریان سیاسی همراه با قدرت!
فقط یک گزینه داریم
درباره این موضوع گفتوگو کردیم با یک فعال سیاسی اصلاحطلب. علی صوفی به آفتاب یزد گفت: «در شرایط کنونی نخست باید دید واقعیت جامعه چیست؟ چه نگاه و انتظاری از اصلاحطلبان وجود دارد و اینکه اصلاحطلبان در قدرت تا کجا میتوانند ورود کنند و چه کار میتوانند انجام دهند؟ همه اینها قابل تحلیل و بررسی است که نگاه مردم و قدرت به اصلاحطلبان چگونه است در واقع اکنون اصلاح طلبان در موقعیت
سال ۹۲ یا ۹۶ نیستند. اوضاع کاملا تغییر کرده مردم دیگر آن مردم نیستند» او افزود: «در این وضعیت اصلاحطلبان میدان تصمیم وسیعی ندارند که هر پیشنهادی به مردم بدهند، مردم نیز بپذیرند.» صوفی اظهار کرد: «در واقع مردم اصلاحطلبان را مقصر وضع بد کنونی میدانند، از گناه جریان اصلاحطلب نگذشتهاند و رویکرد پیشین که در واقع پیروزی در انتخابات با روش سلبی بود دیگر کارساز نیست. رویکردی که اصلاح طلبان در سالهای اخیر دنبال کردند این بود که به هر قیمتی جریان تندرو به قدرت نرسد اما چندان نسبت به اینکه چه کسی جایگزین شود دقیق نبودند.»
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه گفت: «بنابراین در شرایط کنونی اساسا راه دیگری برای اصلاحطلبان باقی نمانده مگر اینکه یک کاندیدای اصلاحطلب تمام عیار را معرفی کنند که بتواند پای تعهدات بایستد، فردی نباشد که اصلاحات را دور میزند یا به جریانهای دیگری بچسبد. با معرفی یک اصلاحطلب شناخته شده و تمام عیار همزمان باید برنامههای مدون و روشنی نیز به مردم داده شود و در واقع اصلاحطلبان بگویند هویت و برنامه و کاندیدای ما این فرد است و دنبال چنین اهدافی خواهیم بود.»
صوفی در پایان گفت: «بنابراین تنها گزینه برای اصلاحطلبان معرفی کیس اصلاحطلب درجه یک است، ممکن است با وجود چنین فردی نیز رای اصلاحات همچنان ریزش داشته باشد اما این تنها راهی است که اصلاحطلبان میتوانند واقعیت را با مردم در میان بگذارند حال اگر به آنها اجازه داده شد که رقابت کنند که شانس خود را امتحان میکنند اگر رد صلاحیت شد نیز در واقع اصلاحطلبان فعالیت و رسالت خود را انجام دادهاند و بیتفاوت نبوده اند.»