به گزارش همشهریآنلاین به نقل از ایرنا، پریسا پورطاهریان، عکاس جوانی است که چهارم مرداد ۱۳۹۷ پس از مدتها دوندگی برای ورود به ورزشگاههای کشور و عکاسی از مسابقات فوتبال، بالاخره از پشتبام یکی از منازل همسایه استادیوم شهید وطنی قائمشهر توانست در نزدیکترین فاصله برای عکاسی از مسابقات لیگ برتر فوتبال قرار بگیرد و همین اتفاق او را بین جامعه رسانهای و عکاسان خبری و بسیاری از رسانههای داخلی و خارجی مطرح کرد. پورطاهریان در حال حاضر تنها بانوی عکاس ورزشی کشور نیست، ولی به دلیل انتشار تصاویرش هنگام عکاسی از دیدارهای نساجی روی بام یکی از خانههای حاشیه ورزشگاه، شناختهشدهترین آنها و البته نخستین بانوی عکاس رقابتهای لیگ برتر فوتبال کشور است. از مسابقات رسمی والیبال، دو و میدانی و برخی رقابتهای دیگر عکاسی کرد، اما موفق به عکاسی رسمی و آزادانه از مسابقات فوتبال کشور نشد.
سابقه حضور در ورزشگاه آزادی برای عکاسی از فوتبال را هم دارد؛ یک بار برای دیدار فینال لیگ قهرمانان آسیا بین پرسپولیس و کاشیماآنتلرز موفق به عکاسی از کنار زمین در ورزشگاه آزادی شد و علاوه بر آن در جام ملتهای آسیا ۲۰۱۹ امارات نیز از مسابقات عکاسی کرد. یک بار هم در ترکیه از بازی تیم ملی ایران عکس گرفت. با این حال پس از حدود سه سال دوندگی و پیگیری، با وجود وعدههای متعددی که داده شد موفق به عکاسی رسمی از مسابقات فوتبال داخلی نشد. این بانوی عکاس حالا حدود یک سال است که عکاسی نمیکند. پورطاهریان دلیل این فاصله گرفتن از دنیای عکاسی را بیانگیزه شدن پس از بینتیجه ماندن پیگیریها و وعدههای پیاپی بیان میکند. روز جهانی عکاس بهانهای شد تا با این بانوی عکاس درباره خاطرات و چگونگی حضورش در قائمشهر برای عکاسی از بازیهای نساجی، چالشهای عکاسی بانوان از میادین رسمی ورزشی و آخرین وضعیت وعدهها گفتوگو کنیم:
- مدتی است که از دنیای عکاسی فاصله گرفتید. دیگر قصد عکاسی ندارید؟
واقعیت این است که از پیگیریهای بینتیجهای که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ انجام دادم خسته شدم. سه سال به طور مستمر پیگیر دریافت مجوز بودم. دوندگی زیادی کردم که این اتفاق بیفتد. امیدوار بودم در بازی ایران-کامبوج که برای نخستین بار بانوان وارد ورزشگاه شدند برای ما مجوز صادر شود. اما باز هم نشد و من هم بعد از آن تصمیم گرفتم مدتی از این فضا فاصله بگیرم. البته عکاسی شغل و منبع درآمد من نیست، علاقه و دغدغه من است.
- کمی به عقب برگردیم. معروفترین تصویری که از شما پخش شده مربوط به حضورتان در قائمشهر است. چطور شد که قائمشهر را برای عکاسی انتخاب کردید؟ فضای استادیوم وطنی را میشناختید؟
سالها پیش به قائمشهر آمده بودم و شناخت زیادی از قائمشهر نداشتم. اما سال ۱۳۹۷ وقتی نساجی در کورس صعود قرار گرفت و به لیگ برتر صعود کرد، با فضای استادیوم وطنی آشنا شدم. تعریف هواداران نساجی و جوِ خاصِ استادیوم وطنی را شنیده بودم. حتی یادم هست که برخی همکاران از صعود نساجی به خاطر همین شور و حال هوادارانش خوشحال شده بودند. عکسهای بازیهای نساجی را که دیدم به خاطر ساختمان بزرگ پشت سکو، حس کردم میتوانم از بازیهای نساجی عکاسی کنم.
- اما به جای ساختمان بزرگ کنار استادیوم، روی سقف خانه همسایه استادیوم ایستادید.
بله. با توجه به فضاهای اطراف استادیوم به این فکر کردم که اگر راهی به ساختمان پشت سکو نباشد، از نقطه دیگری میتوانم عکاسی کنم. هرچند آن ساختمان موقعیت خوبی برای عکاسی داشت؛ چون به دو طرف زمین مشرف بود. اما اجازه ندادند که از داخل یا بالای ساختمان عکاسی کنم. بعد از این که اجازه ندادند وارد ساختمان شوم، برای انتخاب موقعیت پیگیر شدم و از برخی همسایهها خواستم که اجازه بدهند از پشتبامشان عکاسی کنم؛ اما آنها هم مخالفت کردند. تا این که در نهایت یکی از همسایههای استادیوم وطنی اجازه ورود به منزل و ایستادن روی سقف خانهاش را داد و توانستم از روی پشتبام خانه «عمو جعفر» نخستین عکسهای خود از لیگ برتر فوتبال ایران را ثبت کنم.
- از همسایهها بابت این که اجازه نمیدادند به خانهشان بروید و از بازی عکس بگیرید دلخور نشدید؟
نه. همیشه نسبت به شمالیها و جنوبیها به خاطر خونگرمی و حتی لهجههای زیبایشان حس خوبی داشتم. من با این دید به قائمشهر رفتم که امکان دارد نتوانم عکاسی کنم و شاید خیلیها مخالف باشند. شاید من هم اگر همسایه ورزشگاه بودم ریسک نمیکردم. هرچند که از شنیدن پاسخ منفیشان ناراحت میشدم، اما به آنها حق می دادم. به نظرم با توجه به مسائلی که در مورد حضور زنان در ورزشگاه در کشور مطرح است، طبیعی بود مخالفت کنند. اما وقتی عموجعفر اجازه داد از روی سقف خانهاش عکاسی کنم، حس خوبم به مازندرانیها چندصد برابر شد. قائمشهریها و مردم مازندران خیلی به من لطف داشتند و دارند. هم آدمهای آنجا و هم عموجعفر که چند بازی را از روی سقف خانهاش عکاسی کردم. خاطرههای خوبی از قائمشهر دارم. رفتار و واکنشها در اینستاگرام و پیامهایشان برایم بسیار جذاب و دلگرم کننده بود. به استادیوم وطنی هم حس خاصی دارم؛ چون نخستین تجربه من از عکاسی فوتبال مردان اینجا رقم خورد و برآورده شدن قسمتی از آرزوی من به نساجی و استادیوم وطنی گره خورده است.
- جز عکاسی، فضای هواداریِ نساجیچیها برای شما هم جذاب بود؟
در استادیوم وطنی همه چیز دقیقاً مخالف حرفهایی بود که از ورزشگاههای ایران شنیده بودیم. همیشه گفته میشد که فضای ورزشگاه قشنگ نیست و برای همین نمیگذارند خانمها وارد ورزشگاه شوند. اما اتفاقی که در وطنی میافتد دقیقا خلاف این ادعاست. علاوه بر این، تشویقهای خاص و سرودهای هواداری که در این ورزشگاه اجرا میشود حس خوبی میدهد. هر بار که برای عکاسی به قائمشهر رفتم ویدئوهایی گرفتم و گاهی نگاه میکنم. این که بلد هستند تشویق کنند و هماهنگ تشویق میکنند خیلی خوب است. در تشویقهای هواداران نساجی همه چیز سر جای خودش است. تشویقها علاوه بر نظم، زبان و لهجه و موسیقی شهر را هم دارد. این دیدگاه را از آدمهای دیگر هم شنیدهام. وقتی فیلمهایی را از جوِ ورزشگاه وطنی در اینستاگرام منتشر کردم، خیلیها خوششان آمد و همین نظر را داشتند. همیشه به این فکر میکردم که تشویقهای هواداران تیمهای خارجی منظمتر و جذابتر از تشویقهای هواداران ایرانی است. در ورزشگاه آزادی و بازی فینال لیگ قهرمانان آسیا از نزدیک دیدم که ما ایرانیها خوب بلد نیستیم تشویق کنیم. بعد در جام ملتها هم دیدم که هواداران کشورهای دیگر چقدر هماهنگ هستند. این نظم و هماهنگی که در سکوهای ورزشگاههای ایران زیاد دیده نمیشود، به شکل کاملی در استادیوم وطنی وجود دارد.
- پس به نوعی به نساجی هم علاقهمند شدهاید.
مسابقات نساجی را دنبال میکنم و ذهن فوتبالیام درگیر نتایج نساجی و شرایط این تیم است. به ویژه در هفتههای اخیر که عملکرد بسیار خوبی داشت. برای خودم هم جالب است تیمی که مثل تیمهای دیگر روزی فقط اسمش را شنیده بودم این طور برای من خاص شده است. در برنامههای فوتبال داخلی به بخشهایی که در مورد نساجی است حس خوبی دارم.
- عکسهای شما از ورزشگاه وطنی میتواند دو تفاوت مهم با عکسهای سایر عکاسان حاضر در زمین داشته باشد. یکی اینکه از نگاه یک عکاس خانم ثبت میشوند و دیگری مستقر شدن شما در خارج از ورزشگاه و دسترسی به زاویهای که سایر عکاسان ندارند. حتی از تجمع عکاسان کنار زمین عکسی گرفتید که مورد توجه رسانهها و خود عکاسان قرار گرفت. این دو ویژگی در عکسهایتان چقدر به کار گرفته میشود؟
خیلی به این که نگاه زنانه دارم و سایر همکاران نگاهشان ممکن است مردانه باشد فکر نمیکنم. شاید اگر من هم به همین اندازه بارها و بارها وارد زمین فوتبال میشدم و از کنار زمین عکاسی میکردم، نگاهم از پشت دوربین درگیر کلیشههایی میشد و به آنها عادت میکردم. شاید اگر یک عکاس مرد کنار من روی پشت بام خانه عموجعفر عکاسی میکرد نیز همان را میدید که من میدیدم. فکر میکنم چون هرگز در ورزشگاه نبودم، با ذهن خالی و بدون کلیشه پشت دوربینم قرار گرفتم و مشغول عکاسی شدم. به خاطر همین ممکن است چیزهایی را ببینم که برای دیگران جدید باشد. اما در مورد زاویه اشراف من به زمین، این تفاوت داشتن درست است. آن زاویه به من امکان میدهد که دروازه رو به رو را مستقیم بگیرم. یا درختی که رو به روی من قرار داشت شاید به عنوان یک عنصر تأثیرگذار در عکس به کار بیاید. البته ایستادن در یک زاویه در عین حال گاهی محدودیت هم ایجاد میکند. همان درخت میتواند در یک موقعیت بازی مزاحم هم باشد. یا این که همان دروازه رو به رو حتی با لنز خیلی از من دور است و بسیاری از جزئیات دروازه مقابل را نمیتوانم داشته باشم.
- پس از مطرح شدن نام و چهرهتان به عنوان یک عکاس ورزشی، تصمیمی برای حضور شما و همکارانتان در کنار زمین اتخاذ نشد؟
من همیشه پیگیر این ماجرا بودم و بعد از این ماجرا تلاشم را بیشتر کردم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که هنوز هم نمیدانیم به کدام نهاد یا اداره باید برای ارائه درخواستمان مراجعه کنیم. به نظرم این بلاتکلیفی ناشی از یک رفتار سلیقهای است. چون من و همکارانم در حالی هنوز نمیتوانیم برای عکاسی وارد استادیومهای فوتبال شویم که برای عکاسی از والیبال کنار زمین میایستادیم. یک سال عکاس رسمی فدراسیون والیبال بودم و از مسابقات مختلفی مانند لیگ جهانی والیبال عکاسی کردم. البته بابت عکاسی هیچ وقت پول دریافت نکردم، چون صرفا علاقه من است. بعد از قطع همکاریام با فدراسیون والیبال هم با طی کردن روال اداری و سازمانی میتوانستم وارد سالن شوم و عکاسی کنم. البته مدتی قبلتر اجازه نداشتیم عکاسی کنیم. برای عکاسی از مسابقات تنیس و مسابقات دو و میدانی هم مشکلی نداشتم. اما مجوز عکاسی از کنار زمین در استادیومهای فوتبال را نداریم. در عین حال برای عکاسی از مسابقات دسته یک و دو فوتبال جوانان میتوانستم وارد بعضی ورزشگاهها شوم. اما آنها هم سلیقهای بود. در یک ورزشگاه اجازه میدادند کنار زمین عکاسی کنم، در ورزشگاهی دیگر میگفتند روی سکوها باشم. یا برای عکاسی از تمرین بعضی تیمها گاهی با وساطت دیگران میتوانستیم کنار زمین عکاسی کنیم. بازی تیمهای امید استقلال و پرسپولیس در لیگ امیدها را هم از کنار زمین عکاسی کردم. مدتی برای عکاسی از تمرینات تیم ملی مجاز بودیم، بعد اعلام کردند ممنوع است. با این که پوشش فوتبال بانوان کامل است، اجازه عکاسی از فوتبال بانوان را هم نداریم. فقط یک بار در انزلی از بازی بانوان ملوان عکاسی کردم. به همین دلایل میگویم هیچ قاعده مشخصی در این زمینه وجود ندارد و سلیقهای رفتار میشود. سه سال پیگیری من و همکارانم در این مورد ما را به یک جواب روشن و شفاف نرساند.
- اما برای فینال لیگ قهرمانان کنار زمین عکاسی کردید.
بله. چون از طریق AFC اقدام کردم. مثل همه عکاسان دیگر در سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا درخواستم را ثبت کردم و توانستم مجوز ورود به زمین بگیرم. در این رقابتها فقط عکاسانی که کارت AFC دارند میتوانند وارد زمین شوند. با این حال من برای ورود مشکل داشتم. همراه با چند تن از آقایان عکاس میخواستیم وارد شویم. آنها وارد شدند و به من و یکی دیگر از همکاران گفتند باید هماهنگ کنیم. به طور اتفاقی یکی از افراد AFC را دیدم و از او خواستم که با توجه به کارتی که دارم مشکل را حل کند. در نهایت اجازه ورود من و خانم هوبهفکر به زمین را دادند. هرچند بعد از آن، حضورِ ما در ورزشگاه را یک خبر خوش برای بانوان عکاس دانستند. در حالی که با مجوز AFC وارد شده بودیم.
- برای بازی ایران-کامبوج شرایط متفاوت بود. چون بانوان برای اولین بار توانستند وارد ورزشگاه شوند و بازی را ببینند. از آن بازی چرا عکاسی نکردید؟
دقیقا از همان زمان بود که تصمیم گرفتم برای مدتی از این فضا دور باشم. چون حتی در آن بازی هم به ما اجازه عکاسی از کنار زمین داده نشد. از یک هفته پیش از این بازی من و خانم جُغَتایی هر روز پیگیر دریافت مجوز عکاسی بودیم. یک هفته رفتیم و آمدیم. روابط عمومی وزارت ورزش میگفت فدراسیون باید مجوز صادر کند. فدراسیون هم میگفت از عهده ما خارج است. نامهنگاری هم کردیم. نامهای از انجمن ورزشینویسان گرفتیم که رئیس انجمن زیر آن را امضا کرد. اسم چهار عکاس خانم در نامه بود که به وزارت ورزش و جوانان بدهیم. اما نامه را از ما تحویل نگرفتند و گفتند تماس میگیریم. آخرین پاسخ این بود که اجازه نداریم. ما هم متوجه نشدیم که باید از کجا مطالبه کنیم! یک روز پیش از بازی ایران–کامبوج مطمئن شدیم که نمیتوانیم وارد ورزشگاه شویم. از طریق AFC پیگیر شدم، گفتند با فدراسیون ایران نامهنگاری میکنیم تا برای بازیهای بعدی مجوز صادر شود. بعدش هم که بازی دیگری برگزار نشد تا پیگیر شویم. پس از آن دیگر پیگیر نشدم و تصمیم گرفتم کمی فاصله بگیرم.
- اجازه ورود به ورزشگاه را نداشتید یا مجوز عکاسی؟
میتوانستم مثل بقیه خانمها وارد ورزشگاه شوم. به من گفته بودند که با دوربین برو از روی سکوها عکاسی کن. اما دغدغه من این بود که مثل بقیه عکاسان از کنار زمین عکاسی کنم. درست است که میشد از سکوها نخستین حضور بانوان را ثبت کنم. اما از نگاه خودم من عکاس مستند نیستم، عکاس ورزشام. اگر هم بخواهم از سکوها بگیرم ترجیح میدهم به عنوان عکاس ورزشی عکس بگیرم نه به عنوان عکاس مستند. برای همین ترجیح دادم ارزشمندی ثبت نخستی حضور بانوان از روی سکوها را کنار بگذارم. از طرف دیگر به نظرم گفتن این که از روی سکو عکاسی کنید، فقط نوعی قانع کردن است. خیلی وقتها مطالبه ما برای عکاسی با هواداری و علاقه به فوتبال اشتباه گرفته میشود. فکر میکنند ما دوست داریم برویم ورزشگاه فوتبال ببینیم. در حالی که میگوییم میخواهیم عکاسی کنیم. متأسفانه خانمهای عکاس را در این زمینه جدی نمیگیرند.
- البته پیش از این بازی هم چند بار صحبت از صدور مجوز برای حضور بانوان عکاس شده بود.
بله. مدیر وقت روابط عمومی وزارت ورزش دو فصل پیش در توییتر خود نوشته بود که برای صدور مجوز خانمهای عکاس مشکلی وجود ندارد. بعد گفتند در حوزه اختیارات وزارت نیست. ما هم مانده بودیم که بالاخره هست یا نیست؟
- خانمهای عکاس دیگری هم هستند که خواهان صدور مجوز باشند؟
بله. نه فقط در تهران، بلکه در استانهای مختلف با مواردی مواجه شدم که از من پیگیر آخرین وضعیت میشوند و امیدوارند تا این اتفاق بیفتد. البته تعداد ما نسبت به آقایان خیلی کمتر است. اما خودم از شهرهای مختلفی مانند انزلی، اصفهان، گرگان و قائمشهر عکاسانی را دیدم که همین دغدغه را داشتند. مثلا یکی از عکاسان که در اصفهان بود دغدغه حضور در بازیهای سپاهان را داشت. بارها در اینستاگرام از خانمهای دیگر این پیام را داشتم که دوست دارند عکاسی ورزشی و به ویژه فوتبال کنند. این خلاء و بلاتکلیفی باعث شده که رسانهها روی بانوان عکاس برای پوشش رویدادهای مهم ورزشی حساب نکنند. چون نمیتوانند از فوتبال عکاسی کنند و خبرگزاریها هم معمولا عکس فوتبال برایشان مهم است. مطمئنم اگر مجوز برای حضور بانوان عکاس صادر شود تعداد خانمهای عکاس خبری که مایل به حضور در میادین فوتبال هستند بسیار بیشتر خواهد شد. فقط چون اکنون امیدی به حضور در ورزشگاه ندارند پیگیر نمیشوند. خیلی از آقایان عکاس هم به خاطر جذابیت عکاسی از کنار زمین به مرور به عکاس ورزشی تبدیل شدند.
- حالا منتظر صدور مجوز هستید یا اگر صادر نشود باز هم به شیوه خودتان از مسابقات عکاسی خواهید کرد؟
قصد داشتم از ابتدای امسال عکاسی را دوباره آغاز کنم، اما شیوع کرونا برنامهها را به هم ریخت. قطعا باز هم برای ثبت تصاویر ورزشی پشت دوربین قرار میگیرم. اگر هم قرار باشد جایی عکاسی کنم قائمشهر بهترین نقطه برای عکاسی من از فوتبال است. نمیتوانم عکاسی فوتبال را فراموش کنم. من انواع ژانرهای عکاسیها را تجربه کردم. از عکاسی تئاتر و پرتره گرفته تا منظره و طبیعت. هیچکدام ژانری نبودند که دوستشان داشته باشم. اما عکاسی ورزشی را به خاطر فوتبال دوست داشتم و دارم و ادامه میدهم. هر جایی که بتوانم و بشود از فوتبال عکس بگیرم میروم. حتی ساختمانهای اطراف ورزشگاه اکباتان را هم امتحان کردم. اما فاصله بسیار زیاد بود و نمیشد. خوشبختانه استادیوم وطنی این امکان را به من داد. فعلا به خاطر شیوع کرونا برنامهای ندارم. ولی باز هم حتی به همان شیوه از فوتبال عکاسی میکنم.
- چقدر به باز شدن درهای ورزشگاهها به روی خودتان و سایر بانوان عکاس امیدوارید؟
کلا آدم امیدواری هستم. به نظرم این اتفاق یک روزی میافتد. به هر حال این مطالبه وجود دارد و خلاف قانون هم نیست. دلیل شفاف و روشنی هم وجود ندارد که ما را قانع کند. وقتی شاهد حضور بانوان روی سکوها بودیم این خواسته صنفی هم دست یافتنی است. امیدوارم برای لیگ بیستم مجوز عکاسی بانوان در ورزشگاهها صادر شود. مطمئنا در سایر استانها هم شاهد حضور بانوان عکاس در ورزشگاهها خواهیم بود.