در مواردی هم شاید اصلاً شخصی را نشناسم؛ مثلاً در اتوبوس یا مترو نشسته باشم و کسی توجهم را جلب کند. آنوقت باز هم مرغ خیالم پر میکشد به صفحهی اینستاگرامش! فکر میکنم اینستاگرام دیگر به بخشی از هویتمان تبدیل شده و میتوانیم برای هرکسی آشکارش کنیم. دیگر لازم نیست ساعتها برای معرفی خودمان به دیگران وقت بگذاریم و هرکسی میتواند با مراجعه به اینستاگراممان، به بسیاری چیزها پی ببرد.
زمانی که هنوز اینستاگرام اینقدر پایش را در زندگی ما دراز نکرده بود، دوستان واقعیمان را در مدرسه، کلاسهای آموزشی، باشگاه، در و همسایه و... پیدا میکردیم. او را میدیدیم، حسش میکردیم، در بسیاری مواقع پدر و مادرش را میشناختیم و حتی اگر مجازی هم با یکدیگر ارتباط داشتیم، میدانستیم دقیقاً با چه کسی صحبت میکنیم. اما امان از وقتی که اینستاگرام سروکلهاش در زندگیمان پیدا شد و لذت دوست مجازی را به ما چشاند. فهمیدیم میتوانیم بدون این که همدیگر را بشناسیم با هم صحبت کنیم یا بدون نگرانی از قضاوت، حرف بزنیم، درددل کنیم و با فاز «جودی ابوت»، حرفهای گفتنی و نگفتنی زیادی را ردوبدل کنیم. همانطور که «فاطمهسادات اخوت»، کارشناس ارشد روانشناسی، به خبرنگار هفتهنامهی دوچرخه، دربارهی ضروت دوستی در دورهی نوجوانی میگوید: «پیداکردن دوست، از ضرورتهای دورهی نوجوانی است که نقش بزرگی در لذتبردن از تفریحهای این دوران پرهیاهو دارد.
از نکات مهم در هرپیوند دوستی، برقراری رابطهای صمیمانه است که در آن اعتماد و شناخت دو طرفه از روحیه و احساسات یکدیگر وجود داشته باشد. اما در شرایط دوستیهای مجازی، این امکان وجود ندارد که با توجه به نشانههای زبان بدن و رفتارهای فرد مقابل، به حالوهوای واقعیاش پی ببریم. بههمین دلیل، اینگونه دوستیها سست و شکننده است.»
بر اساس آماری که سایت «اومنیکور» (omnicore) در ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ منتشر کرد، هرماه یک میلیارد کاربر و هرروز ۵۰۰ میلیون کاربر فعال در اینستاگرام هستند. از هر۱۰ نفر، شش بزرگسال در این برنامه فعالیت دارند و ۷۲درصد نوجوانان جهان در اینستاگرام حضور دارند.
پس قضیهی ما تنها ساختن یک اکانت و در ارتباطبودن با دوستان و آشنایانمان نیست؛ میتوانیم فکر کنیم که یکدفعه در کهکشان راهشیری بین میلیونها آدمی که هیچچیزی از آنها نمیدانیم رها شدهایم. اما تکتک این آدمها میتوانند هروقت که اراده کردند به ما پیام بدهند و بخواهند با ما در ارتباط باشند.
پوریا، ۱۷ساله است و چند سالی میشود که اینستاگرام دارد و حتی تعداد دوستان مجازیاش از تعداد دوستان واقعیاش بیشترند. او دربارهی اعتمادش به آدمهای گوناگون در این فضا میگوید: «بعضیها را دورادور میشناسم که بعد از مدتی ارتباطمان مجازی شده. بعضی هم در دایرهی آشناهای دور قرار میگیرند. مثلاً من دوستی دارم که دوستانی دارد و من هم با آنها دوست میشوم و باز هم آن دوستان، دوستان دیگری دارند. به این شکل هم دایرهی دوستانم بیشتر میشود و هم آشنایی کوتاهی از آنها دارم و میتوانم به آنها اعتماد کنم.البته فکر میکنم قرار هم نیست به همه اعتماد کنم. اگر فردی قرار نیست دوست صمیمی من باشد، نیازی به صمیمت هم ندارد.»
در این سالها که پوریا با آدمهای زیادی در این فضا آشنا شده، آدمهای سودجویی هم بودند. مثلاً یکی از آنها کسی بوده که میخواسته او را به سمت شرکتهای هرمی و حتی «نتوُرک مارکتینگ» بکشد. او میگوید: «یکی از همین افراد که تازه با او آشنا شده بودم به من گفت وارد شبکه شو و کار کن. پول زیادی هم درمیآوری، اما من حرفش را قبول نکردم. چون کاری نبود که مناسب سن من باشد و قبلش هم در خانواده شنیده بودم این کارها کلاهبرداری است و پولی دستم را نمیگیرد. از آن شخص هم شناخت کافی نداشتم و قابل اعتماد نبود.»
این قضیه میتواند هم خیلی هیجانانگیز باشد و هم خیلی ترسناک. هیجانانگیز، به این دلیل که چنین قابلیتهایی را دیگر در کجا میتوانیم پیدا کنیم و ترسناک برای اینکه هیچکسی نمیداند دقیقاً چهکسی پشت آن صفحهی مجازی نشسته است.آیا امکان ندارد کسی که ما آن را بهعنوان رؤیای ۱۴ساله می شناسیم، مردی ۵۰ساله باشد؟ یا برعکس؟ چه کسی تضمین میکند تمامی ۵۰۰ میلیون کاربری که هرروز فعالاند، همانی هستند که میگویند و هیچ قصد بدی ندارند؟ در بهترین حالت اگر تمامی حسابهای کاربری موجود، واقعی باشند، هیچکدام از آدمهای بد دنیا در آن وجود ندارد؟
خانم اخوت هم دراینباره هشدار میدهد: «در وضعیت قرنطینه، ارتباطات مجازی بیشتر شده و دوستیهای مجازی هم رواج بیشتری یافتهاند؛ در این وضعیت باید در نظر داشت که ارتباط مجازی، نوعی ارتباط ناقص است و امکان جعلیبودن هریک از اطلاعات، از جمله اسم، موقعیت اجتماعی، مکان زندگی و... در آن وجود دارد. پس نمیتوان با اعتماد کافی در این رابطه پیش رفت، بلکه عملکرد محتاطانه، یکی از شروط این نوع دوستی است.»
خب در این وضعیت بعضیها عطایش را به لغایش بخشیدهاند و در همان معرفی کوتاه بیوگرافیشان عبارت معروف «دایرکت = بلاک» را نوشتهاند و خودشان را خلاص کردهاند. اما این تنها راهحل نیست. بالأخره خیلی از ما دوست داریم با آدمهای جدید آشنا شویم و حس داشتن دوست مجازی را بچشیم. مثلاً زهرای ۱۶ساله که چندماه است در این فضا فعالیت میکند و دوستان مجازی هم دارد، دربارهی اعتماد به آدمهای ناشناس میگوید: «اول باید مطمئن شوم که آن شخص همجنس خودم است یا نه. پس از او میخواهم صدایش را برایم بفرستد. بعد که مطمئن شدم، آرامآرام و با سؤال، از دنبالکنندگانش میتوانم اعتماد کنم و با او دوست شوم.»
زهرا ادامه میدهد: «من نوجوانم و بیشتر نوجوانها در این سن خیلی زود اعتماد میکنند و نمیخواهند تنها باشند. بهطور کلی ما اینچنین روابط را دوست داریم، اما نباید زود اعتماد کنیم.»
فاطمهی ۱۴ساله هم میگوید: «اگر گفتههای فرد با صفحهاش همخوانی داشته باشد، به او اعتماد میکنم و اگر هم غیرهمجنسش باشد، آن را مسدود میکنم.»
در آخر خانم اخوت گفت: «میدانیم که در دورهی نوجوانی نیاز به برقراری دوستی با همسالان و همدلی و گفتوگو با آنها ضروری است، اما متأسفانه با توجه به شرایط اینروزها، این نیاز بیشتر در دنیای مجازی خلاصه میشود؛ پس بهتر است مراقب خطرات پنهان دوستیهای مجازی باشیم.
بد نیست بدانیم گروهی از افراد برای وقتگذرانی یا چشیدن لذتهای زودگذر لحظهای، برای خودشان جذابیتهای غیرواقعی درست میکنند و خود را وارد دنیای ماجراجویانهی نوجوانان میکنند؛ پس بهتر است در دنیای مجازی بیشاز دنیای حقیقی، هوشیاری بهخرج دهیم و مراقب خودمان باشیم.