به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایران، رسیدگی به این پرونده از سال ۹۷ با اعلام گزارش ناپدید شدن زنی جوان بهنام لاله از سوی همسرش کیوان در دستور کار مأموران قرار گرفت. کیوان پس از ثبت شکایت و در توضیحاتش به پلیس گفت: همسرم بدون اطلاع من از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. حتی تلفن همراهش را نیز پاسخگو نیست.
- سرنخی که خواهر مقتول به پلیس داد
پس از اظهارات کیوان، مأموران تحقیقاتشان را آغاز کردند اما به سرنخی که موجب پیدا شدن لاله شود دست نیافتند تا اینکه لادن - خواهر لاله - به اداره آگاهی رفت و گفت: مدت زیادی است که شوهرخواهرم با لاله اختلاف دارد و فکر میکنم کیوان همه واقعیت را در مورد گم شدن خواهرم به پلیس نگفته باشد.
پس از آن پلیس کیوان را بازداشت کرد و او در بازجوییها به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: لاله به بیماری وسواس مبتلا بود و همین موضوع باعث شده بود که ما با هم مدام درگیر شویم.
روز حادثه سر همین موضوع باهم بحث کردیم و کار به جدال فیزیکی کشید. او به قصد کشتنم به من حمله کرد و من در دفاع از خودم گلویش را گرفتم و او خفه شد. پس از آن جسدش را به جاده هراز بردم و در آنجا رها کردم و بعد هم اعلام کردم که او گم شده است.
پس از اعترافات صریح متهم مأموران بلافاصله به محل اعلام شده رفتند و با کشف جسد و انتقال او به پزشکی قانونی تأیید شد که او بر اثر خفگی جان باخته است و پرونده پس از تکمیل تحقیقات با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده و صبح روز گذشته این متهم در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
- درخواست قصاص و دیه از سوی اولیای دم
در ابتدای جلسه رسیدگی و پس از قرائت کیفرخواست، نماینده دادستان از طرف فرزند صغیر مقتول از متهم درخواست دیه کرد و پس از آن خواهران و برادران لاله هم بهعنوان وارثان پدر و مادرشان برای متهم درخواست قصاص کردند.
خواهر مقتول گفت: لاله وسواس داشت و ما همیشه سعی میکردیم به شوهرخواهرم کمک کنیم تا مشکلی در زندگیشان به وجود نیاید اما او خواهرمان را کشت. اگر نمیتوانست با او زندگی کند طلاقش میداد اما او با قساوت خواهرم را به قتل رساند و ما میخواهیم که او قصاص شود.
در ادامه، متهم به جایگاه رفت و گفت: من اتهام قتل را قبول دارم. همسرم زن بسیار مهربانی بود و عاشقش بودم. زندگیمان تا یک سال پیش از بارداریاش خیلی خوب بود تا اینکه او به بیماری وسواس مبتلا شد و بعد از تولد فرزندمان وسواس او شدیدتر شد به حدی که فقط در حال شستوشو بود و من خودم کارهای خانه را انجام میدادم و به بچه رسیدگی میکردم. اما اگر دست من یا فرزندمان به یکی از وسایل خانه میخورد آنقدر عصبانی میشد که هیچ کسی جلودارش نبود، حتی بهخاطر این موضوع بارها فرزندمان را کتک زد و با من هم جر و بحث میکرد.
من ۸ سال بیماری او را تحمل کردم و دلم نمیخواست که از او جدا شوم. یک سال پیش خواهرزنم برای بهبود حال او از یک روانپزشک وقت گرفت اما او به هیچ عنوان راضی نشد که نزد پزشک برود چراکه فکر میکرد اگر پیش دکتر برود من طلاقش میدهم.
روز قبل از حادثه همسرم بچه را کتک زد و من خیلی عصبانی شدم. به او گفتم به خانه پدرش برود و تا وقتی بیماریاش خوب نشده حق ندارد برگردد. اما توجهی نکرد و صبح روز حادثه خواب بودم که ناگهان احساس کردم دارم خفه میشود.
چشمم را که باز کردم همسرم را دیدم که دستانش را دور گلویم انداخته و فشار میداد من هم دستهایم را روی گلویش فشار دادم تا اینکه متوجه شدم او خفه شده است. حالا هم از کاری که انجام دادهام بهشدت پشیمانم و از خانواده همسرم عذرخواهی میکنم و درخواست بخشش دارم.
پس از اظهارات متهم و وکیل مدافع او هیأت قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.