به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، سریالهای تلویزیونی در دوران کرونایی شرایطشان هرچه سختتر و سختتر میشود؛ زمانی که کارگردان سریالی حتی نمیتواند برای باورپذیر کردن موقعیتها و صحنههای اثرش از بازار شلوغِ خرمشهر و عزاداری سنتی این شهر و دیار بهره ببرد. حفظ سلامت بازیگران و عوامل کار، از همهچیز برای دستاندرکاران "نجلا" مهمتر است، چون هنوز با وجود علاقه بازیگران اصلیاش اما هنوز به خرمشهر و آبادان نرفتهاند.
وقتی سر صحنهشان در شهرک سینمایی دفاعمقدس حاضر شدیم حال عجیب و غریبی حاکم بود از نوای حسین حسینی که برخی از بازیگران مثل "حسام منظور" در سر صحنه با خودشان داشتند و عشقِ به حضرت اباعبدالله (ع) که صدابردار و دستیار کارگردان و عوامل پرتلاش تدارکات این مجموعه تلویزیونی از خودشان نشان میدادند.
به خاطر مشغله ساخت سریال و رساندنش به آنتن شبکه سه در ایام اربعین، حتماً نمیتوانند مثل عزاداران حسینی با پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی در هیئتها شرکت کنند اما به تعبیر کارگردان سریال، اینجا همه عزادار حسیناند. وقتی دیالوگ میگویند باد به خاکها میزند و صحنه پرگرد و غبار میشود به قولِ حسام منظور همین عشق امام حسین (ع) است که همه ما را کنار هم قرار داده و با این سختی شرایط کرونا، میتوانیم کاری را در معرض نگاهِ مخاطب قرار دهیم که محور اصلیاش اربعین امام حسین (ع) است.
بالای ارتفاعی مملو از رمل، خانهای بنا شده که صاحب این خانه "عامر" نام دارد. در پلانی که ما سر صحنه بودیم قرار بود خانهای آتش بگیرد؛ سکانسی که چند بار به دلیل دقت و ظرافت کارگردان برای حفظ استاندارد سریالسازی، تکرار شد. باد و گرد و غبار سنگین میشد حتی بعضاً عوامل کار، لباسهای گرمتر میپوشیدند.
پلان چهارم سریال صحنه آتشگرفتن بخشی از انبار روستای قرنه در اطراف بصره بود؛ اتفاقی که در سال ۵۸ میافتد و به اربعین سرخ منتهی میشود. زمانی که صدام برای رسیدن به مرزهای ایران، اختلافافکنی میان اقوام و اهالی روستاهای را در دستور کارش قرار میداد؛ اهالی که عمدتاً شیعه بودند. آنجا زمین آتش میزد تا آتشِ این اختلافات را شدیدتر کند.
در این صحنه "حسام منظور" در نقش عبد و "مصطفی ساسانی" در نقش عطا حضور داشتند؛ دو بازیگری که گویا عاشقاند و هر دو میخواهند به "نجلا"- سارا رسولزاده برسند؛ ماجرایی که به قول آقای کارگردان از عشق زمینی به سیر و سلوکی ختم میشود که حتماً دیدنی است. البته آزیتا حاجیان و سارا رسولزاده در نقشهای عمه سلیمه و نجلا خودشان را آماده میکردند تا در سکانس دیگری که گروه به خانه عامر میرفتند، آنجا "نجلا" جلوی دوربین قرار بگیرد.
دورخوانیها و تمرینها خیلی جدی گرفته میشد، چون کارگردان، اصالتاً تئاتری است و خیلی از بازیگران هم گوش به فرمانند مخصوصاً آزیتا حاجیان و حسام منظور از این کارِ کارگردان بسیار استقبال میکردند؛ چون به اعتقاد آنها شخصیتپردازی به واسطه این اتفاق شکل میگیرد. بازیگر عدنان (هدایت هاشمی)، شیخ ابراهیم (سیدمهرداد ضیایی)، شیرین (ملیکا شریفینیا) چون قرار نبود سکانس آنها گرفته شود آن شب غایب بودند.
سریال "نجلا" در شرایط کرونایی کار را متوقف نکرد و چند هفته پیش در بوستان ولایت جلوی دوربین رفتند تا به شهرک سینمایی دفاعمقدس رسیدند. سریالی که خودش را برای اربعینِ تلویزیون آماده میکند و تنها در رسانهها اعلام کردند که کاری است با محوریت فرهنگ عاشورا، ملودرام اجتماعی، دینی، ارزشی و عاشقانهای در رثای امام حسین(ع)؛ به دنبال جزئیات بیشترش رفتیم و با عوامل گپ و گفت کردیم.
آیا دوربین "نجلا" به کربلا میرسد؟
جالب است که همه گروه دلباخته رفتن به کربلا هستند؛ مصطفی ساسانی به ما میگفت امیدوارم سرنوشت کاراکترم به کربلا ختم شود یا حسام منظور که تا به حال به کربلا نرفته بود آرزو میکرد در سریال "نجلا" قسمت شود و کربلا را ببیند. یا دیگر عوامل و بازیگران که همه برای گرفتن تصویر در کربلا ثانیهشماری میکنند اگر درخواستها و نامهنگاریها سرانجامی داشته باشد دوربین "نجلا" به کربلا برسد.
مجموعه ۱۵ قسمتی "نجلا" این روزها در شهرک سینمایی دفاعمقدس روزگار میگذراند تا دو هفته آینده با رفع مشکلات و آرام شدن کرونا بتواند رنگِ لوکیشنهای جدیدی در آبادان و خرمشهر را ببیند. البته کارگردانش که میگوید به هر طریقی خودش عازم است، چون جغرافیا و اتمسفر سریالش به تصاویر بکر و جذاب و دلچسب آن دیار نیازمند است.
ابتدا به سراغ خیرالله تقیانیپور که پشت مانیتورش نشسته و وقت را تلف نمیکند تا هرچه زودتر کار را آماده کند. ۸ قسمت و نیم را فیلمبرداری کرده و با ظرافت و دقت کار را جلو میبرد. برای هر سکانسی چندین بار تمرین و دورخوانی دارد و با آغوشِ باز در خدمت دستاندرکاران و عواملش است.
فیلمنامه "نجلا" به دلیل تغییر لوکیشنها و موقعیتهای زیاد، به جرأت میتوانم بگویم بیشتر از دو صفحه دیالوگ نداشتیم. همه سراسر موقعیت، موقعیت، موقعیت. به مراتب کار ما سختتر میشود؛ از یک طرف زمانبندی فشرده که ما را با چالش جدی مواجه کرده که به عنوان کارگردان مجبورم از یکسری ایدهآلهایم بگذرم و از طرفی دیگر به خاطر کرونا، نمیتوانیم صحنههای جذاب و دلچسبی مثل بازار شلوغِ خرمشهر و عزاداری زیبای خرمشهریها را داشته باشیم.
واقعاً میترسم بازیگرم برود و در میان این عزاداری قرار بگیرد؛ خدایی ناکرده یک نفر هم کرونا داشته باشد، همه در خطر قرار میگیرند. نمیدانیم واقعاً باید چه کار کنیم؟ و شرایط برای ما هر روز سختتر میشود. در صحنههایی که هنرور داریم چطور اینها را کنار هم قرار دهیم؛ چون صحنه شلوغ هم مثل اجتماع کار را برای ما دشوار میکند. چطور صمیمیتها، روبوسیها و خیلی مراودات دیگر را نشان دهیم. با این سختیها کار را پیش میبریم.
علاوه بر این ماجرا، ضدعفونی کردن تجهیزات هم مسئله است. همه این اتفاقات ناخواسته روند را کُند میکند. بازار شلوغ باید تصویربرداری کنم، بازار خرمشهر که به خاطر قرمز شدن شرایط خرمشهر و آبادان نتوانستیم این موقعیتها را جلوی دوربین ببریم. البته هنوز میگویند ماجرا کاملاً عادی نیست؛ همه این اتفاقات در کنار وسواس کاری که باید باشد برای بالا بردن کیفیت کارها، اما تمرکز کاری را این مشکلات و اتفاقات از ما میگیرد.
توکلمان اول به خداست و توسلمان به امام حسین(ع) است. کما اینکه بعضاً در بسیاری از جاها دیدهایم امام حسین(ع) کمکمان کرده و پیش رفتهایم. تا الان ۸ قسمت و نیم آماده کردهایم و ۴۰ جلسه کاری داریم بیحرف پیش بتوانیم کار را به آنتن شبکه سه سیما برسانیم.
عراق وضعیت نامشخصی دارد و درخواست دادهایم اگر موافقت کنند قطعاً فینال کار را در کربلا فیلمبرداری خواهیم کرد. بلافاصله بعد از خانه "عامر" راهی آبادان میشویم که بخش عظیمی از لوکیشنهایمان آنجا قرار دارد. من که خودم در هر شرایطی باید عازم آبادان شوم و نمیتوانم همه را بسته و محدود ببینم. اروندرود، بهمنشیر، پتروشیمی آبادان و نخلستانها را باید داشته باشم تا جغرافیای سریال دربیاید.
- آقای تقیانیپور "نجلا" قرار است برای مخاطب چه حال و هوایی ایجاد کند؟
کارگردان در پاسخ به این سؤال گریزی جزئیتر به داستان "نجلا" زد؛ وقتی که گفت: قاطبه مخاطبین ما فکر میکنند پیادهروی اربعین همین ۵، ۶ سال اخیر راه افتاده، در صورتی که سند تاریخی وجود دارد؛ از آن طریق العلماهایی که بعد از شهادت امام حسین(ع) آغاز شد و هنوز هم هست. مصائبی در این میان اتفاق افتاد که اگر از دوره معتصم بگذریم، ماجرایی در دوره معاصر بهوجود آمد که به «اربعین سرخ» معروف شد.
- به کربلا میرسد...
ماجرای "نجلا" در این موقعیت و سال ۵۸ میگذرد که رژیم بعث برای اینکه جلوی جلسات مذهبی شیعیان را بگیرد در یکی از همین اربعینها (اربعین سرخ) کلی از زائران را قتل عام کرد و آن سال به اربعین سرخ معروف شد؛ داستان ما حول آن محور و اتفاق میچرخد. سیر و سلوکی در قصه داریم که از عشق زمینی به عشقی میکشاند که ما را به همان عاقبت بخیری که پدران و مادرانمان میگویند ختم میکند. در این راه که از آبادان شروع میشود و به کربلا میرسد سیر و سلوکی رخ میدهد معنی و مفهوم عشق از منظر دیگری به رخ کشیده میشود که باید منتظر ماند و دید.
- شاید با این جزئیاتی که شما اشاره کردید گمانهها به آن سمت برود که حتماً فضای جنگ هم در درامتان خواهید داشت؟
دوستان تصورشان این است که ما میخواهیم قصه را وارد جنگ کنیم؛ اصلاً جنگ نیست اما همان سال ۱۳۵۸ کمتر از جنگ نبود؛ همان ناامنیهایی که در شهر خرمشهر و آبادان شکل گرفت. اتفاق ما در سال ۱۳۵۸ میگذرد؛ همان روزهایی که مرزها بسته میشود و کاراکترهای اصلی ما قصد دارند به کربلا بروند اما با همین مرزهای بسته شده و محدودیتها مواجه میشوند. یک قاچاقچی که عاشق کاراکتر اصلی قصه است این وسط ناجی میشود. اما این دختر (نجلا) شرطی میگذارد که قابل توجه است؛ اگر او را از مرز بصره به آن سمت ببرد میتواند با او ازدواج کند.
- همه اتفاقات "نجلا" در سال ۱۳۵۸ اتفاق میافتد؟
بله. یک ماه قبل از محرم و صفر؛ مجموعاً سه ماه.
- چطور شد تقیانیپورِ جوان وارد این کارزار سخت شد و فضای کرونایی را به جان خرید تا این سریال به اربعینِ تلویزیون برسد؟
من مضمون عشق را در کارهای قبلیام چه تصویر و چه نمایش داشتهام؛ در فیلم "تونل" و "اینجا خانه من است" یا نمایش "بوقلمون" سعی کردم از زوایای مختلف به مفهوم عشق نگاه کنم. اینجا هم زاویهای بود که مرا به چالش واداشت و دوست داشتم "نجلا" را من بسازم. ایدهای بود به ذهنمان رسید با دوستان مطرح کردیم، خوشبختانه با آقای سعدی آشنا شدیم و ایشان دلش با این اتفاقات بود؛ یعنی بیشتر از تهیهکنندگی بانی این قصه و یا نوعی هیئت امام حسین(ع) است. انشاءالله اجر همه را حضرت سیدالشهداء بدهد.
یعنی همانطور که در صحنه خودتان و دوستان میگفتید همان عشق امام حسین(ع) همه را به این صحنه کشاند...
ما وقتی به دنیا آمدیم در گوشمان اذان گفتند و وقتی چشم باز کردیم مادرمان سیاه امام حسین(ع) تنمان کرد و در همین هیئتها دست باباها را میگرفتیم از نمای پایین میدیدیم آدمها روی آسمانها زنجیر میزنند و کمکم قد کشیدیم همپای این آدمها شدیم. و چیزی که با ما، فرهنگ و هویتمان عجین است.
- اما کارها درباره عاشورا و امام حسین(ع) انگشتشمارند. آیا "نجلا" با برخی از کارهایی که در مسیر مفهوم عاشورا کار شده، متفاوت خواهد بود؟
تاریخ قصه ما معاصر است، مضمون عشقی دارد و در وهله بعدی حسّ میهنپرستی را در داستانمان زنده کنیم. هدف چیز دیگری است اما هدف ناخواسته تغییر میکند و همه به سمت عشق امام حسین(ع) میرود و با نگاه حضرت گره میخورد.
مربی گویش و لهجه در سریال "نجلا"
- یکی از اتفاقات قابل توجه، گویش و لهجه بازیگرانتان بود که میگفتند مربی لهجه داشتهاند...
از همان اول دورخوانی داشتیم و حتی قبل از تولید، یکی از دوستان به نام علی غابشی از دوستان من، لهجه عربی عراقی و لهجه آبادانی را به بازیگرانمان آموزش دادند و هنوز هم نظارت میکنند. حتی بعضاً پلان و سکانسی خوب میشود اما چون لهجه برایمان بسیار اهمیت دارد، دوباره آن پلان را ضبط کردهایم تا لهجهها خوب ادا شود.
- ترکیب بازیگرانتان جذاب است؛ از مادر و دختری (آزیتا حاجیان و ملیکا شریفینیا) تا استفاده از بازیگری همچون حسام منظور که کارهای موفقی را در کارنامهاش دارد و مخاطب هنوز او را با نام "شازده" بانوی عمارت به یاد میآورد. چطور به این ترکیب رسیدید؟
در پیش تولید دوستان در شبکه لیستی از بازیگران خواستند که خوشبختانه ۹۰ درصد آن لیست محقق شد لطفی که دوستان بازیگر به ما داشتند و ارادتی که به این کار داشتند و البته توجه داشتیم از بازیگرانی استفاده کردیم که با مقوله تمرین بیگانه نباشند. خوشبختانه دوستان این همکاری را داشتند، چون به واسطه تمرین اتفاقات خوبی در باورپذیری نقش میافتد.
جالب است تمرین؛ خیلی از سریالها و کارهای دیگر به این مقوله آنقدر اهمیت نمیدهند و البته شاهدیم که شخصیتپردازی هم درست شکل نمیگیرد...
ما نکتهمان این است اول تمرین میکنیم و روی بازیها بیشتر و همین باعث میشود شخصیتپردازی درست شکل بگیرد.
فیلمنامه "نجلا" قلقلکم داد
وقتی از صحنه خارج میشویم به سمت محل استراحت بازیگران میرویم؛ با حسام منظور همراه میشویم و او با ما گفتوگو کرد؛ از نقش عبد و اتفاقات نجلا و آرزوی کربلا رفتن گفت تا علاقه به نقش شمر و ساخته یا ساخته نشدن فصل دوم بانوی عمارت که مشروح آن در ادامه از نظرتان میگذرد:
- چی شد با آن همه سختگیری در انتخاب نقش قبول کردید با سختی شرایط کرونایی، در سریال "نجلا" ایفای نقش کنید؟
معمولاً در طول سال پیشنهادهای زیادی میشود اما ترجیح من این است که کارهایی را انتخاب کنم که بتوانم چیز جدیدی در آن ارائه کنم. اصولاً از بازی کردن در سریالهای حوصله سر بر خوشم نمیآید. خیلی از فیلمنامههایی که به دستم میرسد میبینم که آن سرگرمکنندگی را ندارد. این فیلمنامه که به دستم رسید و خواندم قلقلکم داد این نقش را قبول کنم. چون پرداخت خوبی در قصه و فیلمنامهاش اتفاق افتاده بود.
قصهای که من با خواندنش به این نتیجه رسیدم که "نجلا" اول مخاطب را سرگرم میکند و حرفهای جدی خودش را میزند. اصولاً خیلی دلی کارها را انتخاب میکنم با آن تیم، کارگردان و تهیهکننده ارتباط برقرار میکنم. خوشبختانه با اینکه من کارگردان کار (خیرالله تقیانیپور) را در تئاتر میشناسم و با ایشان آشنا نبودم. اولین بار ایشان را دیدم و از نزدیک همدیگر را نمیشناختیم با اینکه در تئاتر کار میکردیم دیدگاهها و تفکراتشان جالب بود و فهمیدم خیلی جدیاند. واقعاً فکر میکنم حرفهای زیادی در کارگردانی برای گفتن دارند.
- نکتهای سر صحنهتان دیدم که ما را یاد تئاتر میاندازد؛ تمرین کردن قبل از هر سکانس. متأسفانه این کار در سریالهای ما کمرنگ شده و خیلی از پروژهها را که میرویم نمیبینیم این حجم توجه به شخصیتپردازی؛ وقتی آنقدر وسواس به خرج میدهند که به چند برداشت میرسید. چرا این اتفاق کمتر در سریالهای دیگر میافتد؟
برای اینکه اثر خوب و با کیفیتی ساخته شود حتماً گروه باید اهتمام کند و تلاش بیشتری داشته باشد. بخشی از این تلاش به تمرین برمیگردد. تمرین شکلهای مختلفی دارد؛ نوعی از تمرین بازیگر برای خودش، تمرین برای هماهنگی و نوعی دیگر از تمرین به اجرا در لحظه برمیگردد. فکر میکنم اصولاً کارهای خوب نیازمند تمرین خوبند. ما کارهای خوبی را سراغ نداریم که بدون تمرین جلوی دوربین بروند از چند هفته قبل از شروع تصویربرداری، تمرینها و دورخوانیها را آغاز کردیم. چون این کاراکتر "عبد" که من بازی میکنم مربوط به جغرافیایی دیگر میشود و لحن خاص و متفاوتی را میطلبد. لحن و لهجه خاص جنوب و آبادان را دارد خوشبختانه با مشاورهها و کارهایی که شد سعی کردیم آن حال و هوا و فضا را درک کنیم.
- اولین بار است که تلویزیون برای اربعین سریال ویژهای دارد؛ سر صحنه همه میگفتند عشق امام حسین(ع) ما را به اینجا کشانده، شما نظرتان چیست؟
همه به نحوی امام حسین(ع) را دوست داریم و وقتی کاری باشد که در آن رگههایی از شرایط واقعه عاشورا وجود دارد یک مقدار با جان و دل بیشتری کار میکنیم و این جنبههای اعتقادی هم دارد. البته همیشه گفتهام من مخالف این عبارت کارهای مناسبتیام. به نظرمن باید ما سریال خوب بسازیم و وقتی اسم کار مناسبتی میآید به نظرم این اتفاق رقم میخورد که ما باید کارها را با عجله و به سرعت بسازیم که به پخش برسد؛ اصطلاحاً به این کارها میگویند آنتن پُرکن! با این تعریف مخالفم کار مناسبتی کردهام برای این بوده که اگر این کار در آن مناسبت پخش نشود در زمان دیگری پخش شود باید سریال قابلی باشد.
به هر حال این فضای خوب و دوستانهای داریم؛ قبلاً تجربه کار با ایشان نداشتم اما ایشان کارهای بسیار خوبی دارند که نیاز به معرفی نیست. او را به عنوان پدر کنار خودمان میبینیم که همیشه در کنارمان هستند و این نوع رفتارها دلگرمکننده است. واقعاً کار سینمایی و تلویزیونی در این شرایط سخت است.
- بالأخره بازیگر در خطر است، باید ماسک را به هنگام قرار گرفتن در جلوی دوربین بردارد؛ چطور با این مقوله کنار آمدید؟
در بحث پروتکلها بازیگران بیدفاعتریناند. تنها قشریاند که ماسک هم نمیتوانند بزنند و هرچه پروتکلها را رعایت کنیم در یک جایی این خطر وجود دارد، دستِ آلودهای، اتفاقی یا هرچیزی، بازیگر را دچار مشکل کند. این خطرها وجود دارد یا باید این زمان را در خانه باشیم تا واکسن بیاید و کار نکنیم. من ترجیح میدهم این خطر را بپذیریم مثل سایر مشاغل. خون ما که رنگینتر از سایر مردم نیست سرکار خودشان میروند و ما باید از این طریق کار کنیم و نمیتوانیم بگوییم یکی دو سال در خانه بنشینیم. شاید برخی هم حق دارند در خانه باشند.
- دوست دارید بازیگر سریالهایی شوید که مخاطب را به جهان و دنیای دیگری میبرد و با اتفاقات جدیدی همراه میکند؛ "نجلا" مخاطب را با چه دنیای جدیدی مواجه میکند؟
آرزوی من همیشه این است و گفتهام سطح سریالسازی ما روزی به کیفیت و استانداردهای سطح بینالمللی نزدیک شود. مردم ما استحقاق و شایستگی این را دارند که کارهای خوب ببینند. همیشه از جان و دل مایه میگذارم و حداقل بخشی از کار که به من مربوط میشود سعی میکنم کارم را طوری ارائه بدهم مردم لذت ببرند و همیشه آرزوی من بوده است. این نیازمند برنامهریزی است و سریالسازی و سینمایمان رو به جلو حرکت کند؛ در این صورت باید برنامه داشته باشیم. گاهاً میبینیم کمکاری میشود. واقعاً برای ۱۰ سال آیندهمان چه برنامهای داریم؟
همین امروز باید این سؤال مهم را بپرسیم. چه برنامهای برای ۱۰ سال آینده سینما و تلویزیونمان داریم؟ ۱۰ سال دیگر میخواهیم در چه نقطهای باشیم؟ گاهاً میبینیم هنوز از ۱۰ سال قبل تغییری نکردهایم که هیچ، شاید در برخی اوقات بدتر و ضعیفتر هم شدهایم. ساختار تولید ما نیازمند تغییرات اساسی است ما اگر میخواهیم به کیفیت بینالمللی در سریالسازی و فیلمسازی برسیم باید ساختارهایمان تغییر کنند. این ساختار تولید چیست و چه چیزهایی تغییر کنند. امیدواریم هرچه زودتر به تحولاتی در این حوزه دست پیدا کنیم.
ما در سریال "نجلا" سعی کردهایم آن چیزی که در چنته داریم و در توانمان است ارائه بدهیم که نزدیک به استاندارد روز باشد، تماشاگر حوصلهاش سر نرود و قصه را دنبال کند.
- دستاندرکاران "نجلا" در حال رایزنیاند فینال کار در کربلا تصویربرداری شود احساس شما چیست؟
من خودم کربلا نرفتم اما سالها دوست داشتم که بروم. متأسفانه هر موقع خواستم کربلا بروم یا سرکار بودم و یا اوضاع و فضا فراهم نبود که به کربلا مشرف شوم. امیدوارم این اتفاق بیفتد و برویم و "نجلا" در کربلا تمام شود. اما اگر این افتخار هم نصیب ما نشد، در کاری حضور داشتم که مضمون اصلیاش امام حسین(ع) است. این هم خودش سعادتی است. جالب است بدانید من با آقای تقیانیپور دوست داشتیم همه کار در آبادان فیلمبرداری شود متأسفانه قرمز شدن کرونا در خوزستان، باعث شد تا برخی از سکانسها را در تهران فیلمبرداری کنیم. چون آن اتمسفر و جغرافیا و خاکی که وجود دارد حال دیگری به ما میدهد.
- بسیاری گمانهزنی کردهاند که شما در کار "سلمان" داود میرباقری حضور دارید...
اجازه بدهید زمان جلو برود ببینیم چه اتفاقاتی میافتد. من همیشه کارهای فاخر را دوست دارم و احساس میکنم تعدادشان انگشتشمار است و از این جهت ناراحتم. سریالی درباره ابنسینا ۳۰ سال پیش ساخته شده و فکر میکنیم کافی است اما این مفاخر نیاز به نگاههای مختلف در سریالسازی و فیلمسازی دارند. ما باید راجع به آنها سریال و فیلم بسازیم کیفیتهایشان گاهاً مطلوب نبوده؛ به قولی تا دیگر کشورها این مفاخر را از آنِ خود نکردهاند و دربارهاش فیلم نساختهاند باید دست به کار شویم.
همیشه دوست داشتم و از کارهای فاخر استقبال میکنم. افسوس میخورم چرا آنقدر کار فاخر در تلویزیون کم شده است. یک بخشی قابل فهم است که در شرایطی قرار داریم که به لحاظ بودجهای دستمان بسته است و شرایط مثل سالهای گذشته نیست. اما باید تمهیدی با توجه به این محدودیتهای مالی اندیشیده شود. در شبکه نمایش خانگی هم جای کارهای فاخر خالی است؛ من استقبال میکنم در آن کارها هم حضور داشته باشم. مطمئناً از کارهای فاخر استقبال میشود و مردم دوست دارند ببینند.
- اگر سریالی درباره امام حسین(ع) ساخته شود دوست دارید بازیگر چه نقشی باشید؟
شمر را دوست دارم بازی کنم. چون ثوابش از بقیه بیشتر است. در تعزیهخوانی میگویند نقش شمر ثوابش بیشتر از اولیاءخوانی است چون مورد لعن و نفرین مردم قرار میگیرد گاهاً حمله میکنند شمر را بزنند. بودن در این پروژه سعادتی است و هر نقشی هم به بنده پیشنهاد شود.
من کاراکتر منفی مثل شمر انتخاب کردم؛ چون بازیگری مثل فرهاد اصلانی را دیدم که با نقشآفرینی هنرمندانهاش به نقطه قوتی در سریال "مختارنامه" تبدیل شد؛ چون این نقشها درست ایفا شود ارزش نقشهای مثبت را بالا میبرد. بازی در نقشهای منفی همیشه سخت است. من یک اعتقاد شخصی دارم باید بازیگر طوری نقش را بازی کند که دیگر نتوان آن نقش را بازی کرد و فرهاد اصلانی این کار را با نقش و کاراکتر ابن زیاد کرد. حداقل من جرأت نمیکنم که این نقش را بازی کنم.
- در فضای رسانهای بحث میشود که "بانوی عمارت ۲" ساخته میشود؛ چه خبر از این سریال؟
امیدواریم ساخته شود. در مورد آن خیلی صحبت شده، فعلاً چیزی نگفتند. اما شرط من این است که اولاً فیلمنامه خوب و استاندارد داشته باشد و ثانیاً خود عزیزالله حمیدنژاد در مقام کارگردان باشد. چون مردم از آن سریال توقع دارند که خاطره خوب قسمت اول "بانوی عمارت" از بین نرود.
سپس به سراغ سارا رسولزاده که نقش "نجلا" را بازی میکند، رفتیم؛ او در این گپوگفت کوتاه به این نکته اشاره کرد که: من آقای تقیانیپور- کارگردان را از تئاتر میشناختم و کارهایشان را دوست داشتم و کارگردان کاربلدیاند. وقتی این نقش به من پیشنهاد شد طرح و سیناپس را خواندم برایم جذاب بود.
رسولزاده قبلاً در سریال "پردهنشین" ایفای نقش کرده بود و تلویزیونیها او را با این نقش به یاد میآورند؛ او اعتقاد دارد: باید تلویزیون کارهای خوب بسازد؛ کارهایی که به شعور مخاطب احترام بگذارد و یکسری استانداردهایی داشته باشد. برای کاربلدها محیط و فضایی فراهم کنند که بهترینها برای تلویزیون ساخته شود و آدمهای بیشتری جذب شوند تا تلویزیون مخاطبانش را از دست ندهد.
آخرین نفری که از سر لوکیشن برمیگشت و با خودش دیالوگها را تکرار میکرد؛ به قولِ خودش همه فکر و ذهنش شده عطای سریال "نجلا"؛ مصطفی ساسانی بود با او همراه شدیم و گپوگفت کردیم. او درباره نقشش گفت: عطا و عبد عاشقاند و محور اصلی ما عشق است. عطا شخصیتی ساده اما در عین سادگی رندی جذاب و دلچسبی دارد. وقتی متن را خواندم اگر انتخاب نقش به دستِ خودم بود این شخصیت را انتخاب میکردم.
ساسانی به نکته جالبی اشاره کرد که دوست دارم سرنوشت عطا به هرجا که میرسد همهچیز به کربلا ختم شود.
او درباره مواجهه مخاطبین تلویزیون با سریال "نجلا" گفت: حسّی که خودم به "نجلا" دارم حسّ غریبی است. چون این نقش به صورت عجیب و غریب و معجزهآسایی به من رسید. بازیگران مختلف با دستمزد بالاتر و شناختهشدهتری کاندیدای این نقش بودند اما به هر طریق الان من بازیگر این نقشم. الان عمده بازیگران خصوصاً تئاتریها بیکارند اما چنین نقشی که آنقدر برایم جذابیت دارد که از صبح بلند میشوم تپش قلب میگیرم که قرار است به عنوان بازیگر نقش عطا جلوی دوربین حاضر شوم.
ساسانی با اشاره به اینکه دوست دارد نقش حرّ را بازی کند، گفت: اگر روزی سریال امام حسین(ع) ساخته شود دوست دارم نقش حرّ را بازی کنم. کاراکتر عجیب و به نظرمن یکی از دراماتیکترین شخصیتهای عاشورا است. شما نگاه کنید فرمانده لشکر بوده و جلوی امام حسین(ع) را میگیرد؛ چه اتفاقی در ذهنش میافتد از یک شرّ مطلق به سمت خیر مطلق میرود.