تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۹:۵۹

مهرزاد فتوحی: پنج‌شنبه گذشته، پیامکی از یک دوستِ نویسنده، مرا بیست سال به عقب برد. به پنج‌شنبه‌های آن سال‌ها، سال‌های نوجوانی...

کوچه باغ‌های درکه، آسمان تیره و بی‌ستاره قبل از سپیده و هوای خنک و سرشار از بوی برگ‌های درختان گردو. برای فرار از گرمای هوا و بیش از آن ازدحام و شلوغی، قبل از سحر به کوه می‌رفتیم. کوه‌پیمایی شبانه، عادت قدیمی او و پدرم بود و من به زحمت خودم را به پای آنها می‌رساندم.

ماشین را در میدان درکه می‌گذاشتیم. مثل امروزها اینقدر شلوغ نبود. آرام و زیرلب حرف می‌زدیم. می‌دانستیم که حق نداریم آرامش سحری  مردم ده را برهم بزنیم. یاد گرفته بودم که باید به مردم خوب روستاها و شهرهای سرزمینم  احترام بگذارم. آهسته و زیر لب یک ترانه قدیمی را زمزمه می‌کرد و درست جایی که ده تمام می‌شد، در مسیر باریک کوه، حرف‌زدن‌ها و سخن گفتن‌ها آغاز می‌شد. می‌گفت، می‌گفت و می‌گفت و من با گوش نوجوانی‌ام ضبط می‌کردم. با زبانی شیرین و روان از مفهوم‌هایی چون زیبایی، هنر، ادبیات، امید، اراده، اندیشه، انسانیت و شرافت می‌گفت.

عکس از سحر حبیبی رضایی

او عاشقِ عاشقِ عاشقِ این خاک، جنگل، کویر، آسمان، دریا و همه گوشه و کنار ایران بود و فقط وقتی از کودکان دردمند سخن می‌گفت، صدایش به لرزه می‌افتاد. نمی‌دانم، در تاریکی هوا ندیدم، اما شاید اشک هم در چشمانش حلقه می‌زد. خودش، جایی نوشته بود: «بدون احساس کمترین خجالت، به پهنای صورت گریستن را دوست دارم، به خاطر بچه‌های سراسر دنیا- که ما چنین جهانی را به ایشان تحویل می‌دهیم و می‌گذریم...»1

کم‌کم هوا روشن می‌شود و ما از رودخانه می‌گذریم. توده‌های زباله، گوشه و کنار رودخانه جمع شده است. صدایش را می‌شنوم: «در قلب طبیعت، انسان کوچکی خویش را به عنوان فرد و عظمت خویش را به عنوان جزیی از یک کل لایتناهی حس می‌کند، تراشیده می‌شود، شفاف می‌شود، عمیق می‌شود و از آلوده کردن زمین آسمانی، که نه فقط متعلق به او، بل متعلق به نسل‌ها و نسل‌هاست، شرمگین و سرافکنده می‌شود.»2

   *

امروز پنج‌شنبه، 16 خرداد سال 1387 است. سال‌ها از آن پنج‌شنبه‌های سرشار گذشته است. خبر کوتاه است: «نادر ابراهیمی درگذشت!»

اما نه، صدایش را می‌شنوم: «با جهان شادمانه وداع می‌کنم، با من عزادارانه وداع مکن!»3 و این درس آخر معلم بزرگ است.

--------------------

   1و 3- چهل نامه‌ کوتاه به همسرم/ انتشارات روزبهان
   2 - لوازم نویسندگی/ انتشارات فرهنگان