صدای بچههایی که در کوچه، خیابانهای باریک و خاکی دوران کودکی، گُلکوچک بازی میکردند، شیشه میشکستند، فریاد میزدند و هیاهوی بچگیشان را تخلیه میکردند. برای پسربچههای آن روزگار، عشق فقط یک زمین خاکی خالی بود و یک توپ پلاستیکی دولایه! اگر دو تا دروازه کوچک بدون تور هم به اینها اضافه میشد که چه بهتر، وگرنه بچهها به 4 تا پاره آجر هم راضی بودند.
پسربچهها کمکم رشد کردند، بزرگ شدند، مرد شدند، اما باز هم اگر فرصتی دست میداد یک گوشه دروازه میگذاشتند و به یاد بچگیها گل کوچک میزدند. یک سری هم این وسط آن قدر خوب بازی کردند که شدند قهرمان تیم ملی...قدیمها یک کوچه بود و خروار خروار فریاد:« علی مواظب باش...رحیم پاس بده...پاس بده...گل...گل!» و امروز یک کوچه است و خروار خروار سکوت.
تک و توک محلههایی هستند که هنوز صدای بازی بچهها را در آنها میتوان شنید؛ بچههای امروز دیگر نه «هفت سنگ» را میشناسند و نه «زوو»، « اوسا بهدوش» و « لِیلِی» را؛ این بازیها مدتهاست که طرفداری بین بچهها ندارند.
کوچهها دیگر امن نیست
قدیمها یک کوچه بود و یک دنیا اعتماد. حریم امن خانوادهها آن روزها، از خانه شروع میشد و تا کوچه و خیابانهای اطراف هم ادامه داشت. همسایهها آشنا بودند و بقال سر کوچه تکتک بچهها را به اسم میشناخت. امروز اما حریم امن خانوادهها تنها در چهاردیواری خانهها خلاصه شده است.
پدر و مادرها نگران سلامت کودکان خود، نگران آدمهایی مثل محمد بیجه و علی باقی، نگران ماشینهایی با سرعت بالا و نگران دوستهای ناباب با اصطلاحات و تکیهکلامهای نادرست، کوچه و خیابان را دیگر امن نمیدانند. امروز در دوره آپارتماننشینی که بیشتر خانوادهها اجارهنشینی را هم تجربه میکنند، پدر و مادرها حتی اسم همسایه روبهرویی خود را هم نمیدانند؛ اینجاست که بچهها میمانند و دیوار خانه خودشان که حق ندارند، از آن دورتر بروند.
سعیده زمانپور، زن خانهداری که مادر 2 پسر 8 و 11 ساله است، میگوید:« بیشتر دوست دارم پسرها توی خانه و جلوی چشم خودم باشند؛ به همین دلیل اجازه نمیدهم که توی کوچه بازی کنند، هر وقت هم که قرار است جلوی در با بچههای دیگر فوتبال بازی کنند، چند بار از پشت پرده نگاه میکنم تا ببینم در چه حالی هستند. خب، زمانه عوض شده و دیگر نمیشود به آدمهای خیابان اعتماد کرد. به همین دلیل من و شوهرم بچهها را بیشتر از قبل کنترل میکنیم.»
کاووس امانی هم که پدر یک پسر 9 ساله است، میگوید:« تهران دیگر آن تهران قدیم نیست. آنقدر آدمهای مختلف با فرهنگهای مختلف در همسایگی ما زندگی میکنند که من ترجیح میدهم پسرم توی خانه خودم و با فرهنگ خودم رشد کند، تا اینکه در کوچه و خیابان با افرادی همبازی شود که نمیدانم از کجا آمدهاند و متعلق به کدام طبقه هستند.
به همین دلیل برای پسرم یک دستگاه پلیاستیشن خریدهام تا سرش توی خانه گرم باشد.»و این یعنی بازیهای رایانهای این روزها هواداران زیادی دارند. حداقل این بار پدر و مادرها به این بازیها علاقه نشان میدهند.
بچهها هم به جای گُلکوچک خودشان را با FiFa2008 سرگرم میکنند؛ اما آنچه این میان نادیده گرفته میشود «کاهش تمایل بچهها به بازیهای گروهی» است، در حالی که به عقیده جامعهشناسان، بازی با گروه همسالان یکی از عوامل اجتماعی کردن کودکان است.
دکتر فرید نوروزی، روانشناس در این باره میگوید: «بازی کار اصلی دوران کودکی محملی برای آشنا شدن با قوانین اجتماعی است و بازیهای گروهی مانند فوتبال و... همیشه نقش مهمی را در جامعهپذیری کودک ایفا کردهاند؛ طی این بازیها کودک یاد میگیرد که اولا قوانین مسابقه را رعایت کند و در وهله دوم برای رسیدن به پیروزی باید با اعضای تیمش همکاری داشته باشد، در حالی که در بازیهای رایانهای او به سوی اعمال فردی و تصمیمگیریهای فردی هدایت میشود.»
هیجان دنیای مجازی
با تمام این تفاسیر جذابیت بازیهای رایانهای به اندازهای است که خیلی از بچهها ترجیح میدهند به جای دویدن و عرق کردن در کوچه و خیابانها جلوی صفحه تلویزیون یا مانیتور رایانه بنشینند و Max payne- Need for speed و World war بازی کنند و این یعنی بالا رفتن آمار فروش و عرضه بازیهای کامپیوتری؛ در این بین بازیهای شبیهسازی فوتبال همیشه جزء پرفروشترین عنوانهای بازیهای کامپیوتری بودهاند؛ انگار هیجانها و حاشیههای بازیهای واقعی به دنیای مجازی بازیهای کامپیوتری راه پیدا کرده است.
دکتر نوروزی در این باره میگوید:«بازیهایی مثل فوتبال، لِیلِی، قایم باشک و... فعالیتهای جسمانی بدن را از نظر فیزیولوژیکی متعادل میکند: نرمش، دویدن، راه رفتن، پریدن، غلتیدن و انجام دادن بازیهایی که باعث تحرک اندام و عضلهها میشوند موجب رقیق شدن جریان خون، تنفس مفید و در نتیجه شادابی کودک میشود و این شادابی چیزی است که در رفتار کودکان دیجیتال شده امروز دیده نمیشود.»
در هرحال به اعتقاد بسیاری از جامعهشناسان، مشغولیت کودک در زندگی بازی است. کودک در جریان بازی، از نظر پرورش فکری، عاطفی، جسمی و اجتماعی رشد پیدا میکند؛ همه این یادگیریها براساس تجربه است؛ تجربهای که او از طریق عضلات و حواس خودش به دست آورده است. آدلر، روانشناس معروف اتریشی، معتقد است که هرگز نباید به بازیها بهعنوان روشی برای وقتکشی نگاه کرد. بازی برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال! بازی و اسباببازی کلمات کودکان هستند. کودکان از طریق بازی احساسات، ناکامیها و اضطرابهای خود را بیان میکنند.
خوب یا بد؟ مسئله این است
رواج بیسابقه بازیهای رایانهای در بین کودکان و نوجوانان مانند بسیاری از دیگر پدیدههای اجتماعی عصر جدید با مخالفان و موافقان زیادی همراه بوده است؛ در این میان گروه مخالفان معتقدند که بازیهای رایانهای بهطورکلی برای کودکان و نوجوانان مضر است؛ به عقیده آنها بازیهای رایانهای کودکان را معتاد به بازی میکند و به آنها خشونت میآموزد. همچنانکه سلامتی چشم، روح و روان کودکان را هم تحتتاثیر قرار میدهد.
براساس تحقیقات انجام شده، پسران نوجوانی که بعدازظهرها پس از انجام تکالیفشان اوقات فراغت خود را با انجام بازیهای رایانهای پراضطراب میگذرانند در خوابیدن و یادآوری درسهایی که تازه فراگرفتهاند، با مشکل مواجه خواهند شد. اما در مقابل گروه موافقان معتقدند که بازیهای رایانهای به افزایش تمرکز و دقت کودکان کمک میکنند.
رئیس انجمن مطالعات خانواده با اشاره به فضای مجازی با انسانهایی خیالی که بازیهای رایانهای برای کودکان به وجود میآورد، میگوید: «چون میزان زمانی که بچهها در فضای مجازی صرف میکنند، خیلی بیشتر از فضای واقعی است، برای بچهها مشکل به وجود میآید و در واقع، از نظر واقعگرایی Reality.testing دچار مشکل میشوند، چون به جای اینکه به انسان آرمانی فکر کنند، به انسان خیالی فکر میکنند.
به جای قهرمان آرمانی، قهرمانهای خیالی مثل Super manو Spiderman وارد فرهنگ آنها میشود و بدین ترتیب هویت فرهنگی آنها به سوی دیگری میرود.» دکتر عبدالرضا کردی معتقد است:«با پذیرفتن این فرهنگ، کودک دچار اختلال میشود؛ یعنی کودک در ایران زندگی میکند ولی شهروندی ایرانی نیست.»
این روانشناس با تاکید بر هیجان موجود در بازی رایانهای و ناتوانی خانوادهها در جذب کودکان میگوید: «کودک، خواهان هیجان است و چون هیجانی که در بازی رایانه وجود دارد کاملا گسترده است، در نتیجه میتواند کودک را جذب کند و متأسفانه خانوادهها در این امر کوتاهی کرده و نتوانستهاند کودک را به سمت خود جلب کنند.»
وی میافزاید: «به همین دلیل، کودک از خانواده جدا وبه سمت فضای خیالی جذب میشود و در نتیجه، او فرزند خانواده نیست؛ فرزند رایانه است. رایانهاش میگوید چه بخور، چه بپوش، به چه چیزی فکر کن و چگونه فکر کن. در این شرایط، تحریکپذیری و انتظارات کودک بالا میرود، در نتیجه حساسیتش بیشتر میشود و مدام یک هیجانطلبی سیریناپذیر را تجربه میکند.»
رئیس انجمن مطالعات خانواده میگوید: «الان مدار بستهای ایجاد شده به نام خواب، بیداری، تغذیه، دستشویی و کامپیوتر و در این مدار، پارک، بازی گروهی، مشاهده طبیعت، فهم زندگی، قصه و لالایی و زندگی واقعی، معنایی ندارد. در نتیجه کودک کمکم ناشاد و کم تحرک میشود.»
شوالیههای مجازی در دنیای واقعی
با تمام این تفاسیر تغییر تنها در شکل بازی بچهها خلاصه نمیشود؛ امروز در ویترین مغازههای کوچک و بزرگ اسباببازیفروشی هم نه خبری از جورچینهای قدیمی، لابیریتها و لگوهای خانوادگی است و نه بازیهای فکری؛ ویترین مغازهها را آدم آهنی، مرد عنکبوتی، شرک و گوریلهای پشمالو پر کردهاند.
به گفته بسیاری از روانشناسان اجتماعی، اسباببازیها هم نقش مؤثری در رشد شخصیت کودکان ایفا میکنند و در این میان اگر سود شرکتهای تولیدی در عرضه اسباببازیهای خشن باشد، بچهها کودکیشان را با اسباب بازیهایی تجربه میکنند که در رفتار آنها در بزرگسالی تاثیرگذار است.دکتر نوروزی میگوید:« بازی کردن همیشه یادگرفتن است. بازی با اسباببازیهای خشن و پرخاشگر انسانی را تحویل جامعه میدهد که به خشونت عادت کرده است.»
این یعنی بازیهای رایانهای خشن و نامناسب، بچهها را به شوالیههای مجازی، قدرتمند و جذاب تبدیل میکند! جالب اینکه براساس تحقیقات انجام شده توسط محققان دانشگاه میسوری، مکانیزمی در مغز کشف شده است که بین بازیهای خشن رایانهای و بروز رفتارهای خشونتآمیز در افراد ارتباط ایجاد میکند.
محققان حین آزمایش روی افرادی که مدت طولانی بازیهای رایانهای بازی میکردند، متوجه شدند که مغز آنها در مقابل تصاویر واقعی از خشونت - مثل حمله مسلحانه - واکنشی نشان نمیدهد؛ اما به تصاویر ناراحتکننده دیگر مثل جسد حیوانات یا کودکان بیمار واکنش نشان میدهد در نتیجه آنها اعلام کردند: «کاهش یا فقدان واکنش مغز به تصاویر خشن و جنگی با بروز رفتار خشونتآمیز مرتبط است.»گرچه موافقان بازیهای رایانهای استدلال میکنند که نتیجه اینگونه تحقیقات در واقع نشان میدهد که افراد خشن بیشتر از دیگران جذب اینگونه بازیها میشوند؛ نه اینکه بازیهای خشن رایانهای باعث بروز رفتار خشونتآمیز میشوند!
به هرحال در خاطره پدر و مادرهای نسل بعد، صدایی است که بارها و بارها در دوران کودکی بازی با آن را تجربه کردهاند؛ صدای فریاد دسته جمعی صدهزار تماشاگر که از پشت صفحه مانیتور با هم فریاد میزنند:GOOOOOAL ! صدای شلیک مسلسلوار یک تفنگ؛ صدای QQ BANG BANG!