رسانه‌های رسمی در ماجرای روایت قربانیان تجاوز و آزار جنسی در فضای مجازی که در ۳ هفته اخیر و دقیقا هنگامی که باید از فضای مجازی دنباله‌روی می‌کردند، با موج همراه نشدند و رویشان را برگرداندند.

همشهری آنلاین - سعید ارکان‌زاده یزدی: سال‌هاست به رسانه‌های جریان اصلی ایران خرده می‌گیرند که چرا دنباله‌رو فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی شده‌اند. حرف حساب است؛ گاهی اتفاقات کوچکی که در توییتر و اینستاگرام و تلگرام به‌اصطلاح «ترند» می‌شوند، بدون اینکه ارزش خبری چندانی هم داشته باشند، سر از روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها و صداوسیما درمی‌آورند؛ تاحدی که به‌طعنه می‌توان بعضی روزنامه‌ها و وب‌سایت‌های خبری را خلاصه اتفاقات فضای مجازی درنظر گرفت. اما در ۳هفته اخیر و دقیقاً هنگامی که رسانه‌های رسمی می‌بایست از فضای مجازی دنباله‌روی می‌کردند، با موج همراه نشدند و رویشان را برگرداندند.

مسئله را کمی روشن‌تر کنیم: در هفته سوم مردادماه چند اتفاق افتاد که موج افشاگری درباره آزارهای جنسی را درست کرد. حوالی بیستم مرداد بود که چند دانش‌آموز در توییتر از یکی‌دو معلم و مربی آموزشگاه‌های آزاد گفتند و مدعی شدند که آنها را آزار جنسی داده‌اند. ماجرا خیلی زود با توییت‌های عذرخواهی این دانش‌آموزان ختم شد. این اتفاق موقعی رخ داد که دو سه روز پیش‌تر از آن، توییت وقیحی درباره نخستین ملاقات با زنان دست‌به‌دست می‌چرخید تا اینکه یکی از کاربران به آن عکس‌العمل نشان داد و مدعی شد نویسنده توییت او را مورد آزار قرار داده است. همزمان با همین روزها که مصادف با روز خبرنگار هم بود، چند خبرنگار زن در مصاحبه‌ای ویدئویی از اینکه در حرفه خود مدام در معرض آزار جنسی هستند گلایه کردند.

همه این جریان‌ها به هم پیوست و از هفته سوم مرداد موج افشاگری علیه اذیت و آزار جنسی شروع شد، مخصوصاً در توییتر. در این اوان، نام یک دانشجوی سال‌بالایی دانشگاه تهران مطرح شد که کاربرانی مدعی بودند دانشجویان تازه‌وارد را مورد تجاوز و تعرض قرار می‌داده است. تعداد آزاردیدگان از او، به‌سرعت افزایش یافت. رفته‌رفته اسم‌های زیادی نیز در توییتر و اینستاگرام با اتهام‌هایی مشابه ردیف شد. تا همین چند روز پیش، ادعاهایی درباره برخی از هنرمندان، اهالی کسب‌وکار و روانپزشکان مطرح شده است و هر از چندی نام‌هایی به این فهرست اضافه می‌شود. در طول این قضیه که شاید بیش از ۳هفته به درازا کشیده، رسانه‌های جریان اصلی ایران یعنی مطبوعات،خبرگزاری‌ها و صداوسیما کمترین پوشش رسانه‌ای را در این‌باره داشته‌اند.

با اینکه معدود مطالبی درباره این قضیه در وب‌سایت‌های خبری عامه‌پسند یا برخی مطبوعات منتشر شد، اما با تقریب بالایی می‌توان گفت که رسانه‌های جریان اصلی این مسائل را که توییتر و اینستاگرام فارسی را درنوردیده بود، نادیده گرفتند. منظور از نادیده‌گرفتن این نیست که هیچ محتوایی در این‌باره منتشر نشد. استثنائاتی وجود داشت: مصاحبه با سعید مدنی بعد از افشاگری‌های دانش‌آموزان یا گرفتن نقل‌قول از یکی از مسئولان روابط‌عمومی آموزش‌وپرورش، نمونه‌های قلیلی‌اند که نشان می‌دهد سکوت محض برقرار نبوده و گاهی برای پوشش ماجرا تلاش‌هایی صورت گرفته. اما آنچه از برایند شواهد به‌نظر می‌رسد این است که رسانه‌های جریان اصلی خود را کنار کشیده بودند. دست‌کم تا دستگیری یکی از متهمان به تجاوز و بیانیه تکذیب یکی از هنرمندان، این روند حاکم بود و بعد از آن نیز نهایتاً در هر رسانه به یک گزارش خبری معمولی بسنده شد که در صفحات اول روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها آنطور که باید و شاید برجسته نشد.

خلاصه اینکه رسانه‌های جریان اصلی با این موج همراه نشدند؛ درصورتی‌که قبلاً نشان داده بودند موج‌شناسان و موج‌سواران خوبی هستند.

ماجرا این نبود که رسانه‌های جریان اصلی ناگهان تصمیم گرفته باشند دنباله‌روی از فضای مجازی را کنار بگذارند. برای مثال در همین هفته گذشته، آقای کیهان کلهر یک عکس قدیمی از خود را در کنار آقای شجریان و علیزاده در یک ماشین در صفحه اینستاگرامش به‌مناسبت تولد آقای علیزاده منتشر کرد و بسیاری از وب‌سایت‌ها و مطبوعات آن را پوشش دادند و حتی عکس صفحه اول یک روزنامه هم شد و برخی خبرگزاری‌ها کامنت‌های فالوئرهای صفحه آقای کلهر را نیز با جزئیات منتشر کردند.

بنابراین نمی‌توان پذیرفت که رسانه‌های جریان اصلی که فی‌المثل این عکس را -که البته ارزش خبری خودش را هم دارد- می‌بینند، افشاگری‌های توییتری و اینستاگرامی را درباره تعرض‌های جنسی ندیده باشند. آنها ۳هفته شاهد قضیه بوده‌اند اما واکنش درخوری نداشته‌اند. دلیلش چه بوده؟ یک دلیل کلاسیک این است که ادعاهایی مطرح شده بوده اما چون هنوز ثابت نشده، رسانه‌های جریان اصلی که باید پایبند به اصول حرفه‌ای باشند آن را پوشش نداده‌اند. البته انتظار از رسانه‌های رسمی این نبوده که تمام ادعاها را با جزئیات ثابت‌نشده و به‌طور مستقیم و عیان پوشش دهند اما آنها لااقل می‌توانستند به‌طریقی و با لطایف‌الحیل نشان دهند با جریان اجتماعی به‌وجودآمده همراهند و حواس‌شان به ماجرا هست. در بسیاری موضوعات دیگر هم ادعاهایی مطرح می‌شود که رسانه‌ها با ترفندهای حرفه‌ای تلاش می‌کنند آن را پوشش دهند. آیا درباره متهمان به فسادهای اقتصادی یا در دعواهای سیاسی جناحی هم این معذوریت‌های حرفه‌ای اعمال می‌شود؟

آیا در همین ماجرای آزارهای جنسی، وقتی که نیروی انتظامی اعلام کرد متهمی که نامش در توییتر مطرح بوده دستگیر شده، با او همچون متهمی برخورد شد که هنوز ادعاها علیه‌اش ثابت نشده است؟  به‌نظر می‌رسد که ماجرا فراتر از محدودیت‌های حرفه‌ای درون‌سازمانی یا محدودیت‌های برون‌سازمانی است که بر رسانه‌ها اعمال می‌شود. شاید محدودیت‌های حقوقی، فشارهای بیرونی، نداشتن تجربه و آموزش کافی در پوشش این مسائل، واهمه از مخدوش‌شدن چهره‌های نزدیک به رسانه‌ها، احتمال سوءاستفاده رقبای برخی چهره‌ها با طرح ادعاهای نادرست، روشن‌نبودن جرقه‌های اولیه شروع ماجرا، نگرانی از بازی‌خوردن در سناریویی که ابعاد آن معلوم نیست یا اولویت‌دادن به مسائل سیاسی به‌جای مسائل اجتماعی بخشی از علل نادیده‌گرفتن افشاگری‌ها و اعتراض‌ها به آزار از سوی رسانه‌های جریان اصلی باشد.

با این حال، اگر این رسانه‌ها می‌توانستند شک‌وتردید را کنار بگذارند و این اتفاق برایشان اولویت پیدا می‌کرد، دستشان خالی نبود و کارهای زیادی می‌توانستند بکنند؛ حتی در نهایت محافظه‌کاری و بدون اینکه اشاره‌ای به جزئیات افشاگری‌ها شود. می‌شد رفت سراغ مقامات مسئول و از آنها درباره ادعاهایی که مطرح می‌شود سؤال کرد یا در نشست‌های خبری این مسئله را پیش کشید چنان‌که بتوان خبرش را کار کرد. می‌شد بدون اینکه از کسی اسمی برده شود، مطالبی از کارشناسان حقوقی و روانشناسان و جامعه‌شناسان و متخصصان امور تربیتی در این‌باره منتشر کرد.

می‌شد مطالب آموزشی درباره اینکه اصلاً تعریف تجاوز و تعرض جنسی چیست و حدود و ثغورش چیست، چطور باید با آن روبه‌رو شد، چطور باید عواقبش را کاهش داد، حقوق متهم چقدر باید درنظر گرفته شود و حتی چطور باید درباره آن از کسی عذرخواهی کرد منتشر کرد. می‌شد رفت سراغ آزاردیدگان و گزارش‌های توصیفی و میدانی تهیه کرد. می‌شد در تولید محتوا در این‌باره با نهادهای غیردولتی همکاری رسانه‌ای کرد. می‌شد ستون مشاوره به خوانندگان یا ستون روایت آزاردیدگان راه انداخت یا حتی میز بحران در این‌باره درست کرد. می‌شد مطالبی در نقد سیستم مدارس و آموزش در خانواده‌ها منتشر کرد. می‌شد گزارش‌هایی درباره رویدادهای تاریخی مشابه قبلی نوشت. اما همه اینها به این بستگی داشت که اراده‌ای در رسانه‌های جریان اصلی باشد و آنها بخواهند در دروازه‌بانی و برجسته‌سازی فعالیت روزمره خود، جایی برای این موضوع باز کنند.

حالا رسانه‌های جریان اصلی داخلی ما از سوژه‌ای که شبانه‌روز بحث آن در فضای مجازی و در میان جوانان داغ شده، با فاصله زیادی عقب مانده‌اند. سال‌هاست می‌گوییم مخاطبان از رسانه‌های رسمی ما فاصله گرفته‌اند؛ بله، یکی از دلایل فاصله‌گرفتن مخاطبان این است که به نیاز خبری آنها پاسخ داده نمی‌شود. مخاطب می‌بیند که در فضای مجازی موضوعی حساس و با شدت و حدت مطرح شده، اما نه‌تنها رسانه‌های رسمی به‌سراغ مسئولان آن حوزه نمی‌روند تا قضیه را پیگیری کنند، بلکه به آن بی‌اعتنایی هم می‌کنند. طبیعی است که در چنین وضعیتی سرخورده شوند و به‌سراغ رسانه‌های جایگزین بروند. نظام رسانه‌ای ایران باید این درس را از تجربه‌های متعدد بی‌اعتنایی به موضوعاتی خبری که از نظر جامعه مهم است بگیرد. در اوضاع و احوال کنونی ارتباطات، اگر خودش مسائل را نگوید، دیگران خواهند گفت و با سکوتی که پیش می‌گیرد، عملاً عرصه را برای رسانه‌های رقیب و گفتمان‌های رقیب خالی می‌گذارد.

در روزهای گذشته، به‌خصوص از وقتی که افشاگری‌ها و ادعاها درباره تجاوز و تعرض یک دانشجوی قدیمی به دانشجویان دیگر مطرح شد و بعد نام چند هنرمند هم به میان آمد، شبکه‌های ماهواره‌ای و وب‌سایت‌های فارسی‌زبان برنامه‌های پربیننده‌ای درباره ماجرا تهیه کردند و رسانه‌های حاشیه‌ای‌تر هم ازجمله پادکست‌ها دست به‌کار شدند. معلوم است که وقتی رسانه‌های جریان اصلی که با رعایت سازوکار حرفه‌ای به مسئولان و آزاردیدگان دسترسی دارند ساکت بمانند، رسانه‌های جایگزین به میدان می‌آیند و در مرکز قرار می‌گیرند. واضح است که در این شرایط، اخبار جعلی در افواه می‌چرخد و فضا به‌شدت متشنج می‌شود و افکار عمومی سردرگم می‌مانند تا به هر جهتی که لزوماً مطابق با منافع عموم نباشد سوق داده شوند. وانگهی، نکته مهم‌تر این است که رسانه‌های جریان اصلی ما، با ندیده‌گرفتن موضوعی با این حد از اهمیت که در چارچوب مسئولیت اجتماعی آنها می‌گنجد، در انجام وظیفه اصلی خود که خدمت به جامعه و گام‌برداشتن در جهت منافع عمومی است کوتاهی کرده‌اند.

نقطه شروع چنین افشاگری‌هایی فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است - و اتفاقاً به‌علت پیچیدگی‌های اجتماعی ایران می‌تواند مبدأ مناسبی هم باشد- اما برای اینکه یک حرکت اجتماعی دوام و قوام پیدا کند و نهادهای مدنی و مسئولان و سیاستگذاران را درگیر کند، باید به رسانه‌های جریان اصلی سرریز کند و در آن بستر دنبال شود. رسانه‌های جریان اصلی با نادیده‌گرفتن ماجرای آزارها و تعرض‌های جنسی، عملاً راه را باز می‌گذارند برای اینکه متجاوزان و مقصران به‌راحتی بتوانند از مخمصه نجات پیدا کنند و قسر در روند، جرایم خود را مشمول مرور زمان کنند یا فضا را با فنون روابط‌عمومی مدیریت کنند. در این روزها، تلاش برای برقراری آرامش روانی جامعه با فعالیت حرفه‌ای رسانه‌ای درباره ادعاهای مطرح‌شده و ایجاد فضایی امن برای اینکه آزاردیدگان روایت‌هایشان را بیان کنند درست در جهت منافع مردم است و ندیده‌گرفتن این مسائل خلاف منافع بلندمدت عمومی.

روزنامه‌نگار برای همین روزهاست که روزنامه‌نگار شده. وظیفه اجتماعی رسانه‌های رسمی است که با پیگیری ادعاها و روشن‌کردن حقایق درباره تجاوزها و تعرض‌ها، فضا را برای متجاوزان و متعرضان، ناامن و در حد توان خود دست خاطیان بالقوه آینده را کوتاه کنند. با اینکه فرصت‌های زیادی از دست رفته، اکنون از رسانه‌های جریان اصلی چه کاری ساخته است؟ بهترین کار این است که این رسانه‌ها با تمام توان وارد صحنه شوند، ماجراها را با دقت حرفه‌ای خود  روایت کنند، مسئولان را به پاسخگویی و عمل وادارند، مرتکبان و مقصران را رها نکنند و در تمام این مراحل، آزادی رسانه که انجام این وظایف تنها بر بستر آن شکل خواهد گرفت برقرار باشد.

همچنین باید مراقب بود رسانه‌ها مرعوب سلسله‌مراتب قدرت نمادین افراد در افشاگری‌ها نشوند و خواسته یا ناخواسته در پوشش وقایع سوگیری نکنند. و نیز باید تأکید کرد رسانه‌ها به‌تنهایی نمی‌توانند این بار را بر دوش کشند و نباید تمام وظایف را از آنها انتظار داشت. نهادهای مدنی و قضایی و سایر نهادهای مسئول هم باید در صحت‌سنجی‌ها و فرایند پیگیری پاسخگو باشند.

اگر چنین شود، از طرفی آتش هیجان افشاگری‌ها فرو می‌نشیند و می‌توان با عقلانیت و حساب‌شده با قضایا مواجه شد و تلاش کرد آزاردیدگان قدرت بیان ستم‌ها را پیدا کنند و از سوی دیگر، در فضایی که انواع اتهامات بدون سند مطرح می‌شود می‌توان جعل و تسویه‌حساب و گرفتن ماهی از آب گل‌آلود جو روانی جامعه را کاهش داد و با تفکیک مدعیات سره از ناسره، جلوی انحراف یک حرکت اجتماعی را گرفت. ما باید بپذیریم و از اتفاقات گذشته عبرت بگیریم که انکار و نادیده‌گرفتن رویدادها چاره کار نیست. هر چقدر در برابر این درس تاریخی مقاومت بیشتری به خرج دهیم، خسران بیشتری نصیب‌مان خواهد شد.

بیشتر بخوانید: 

برچسب‌ها