اگر جای تصمیمگیران بازار سرمایه بودم ...
۱) سرمایهگذاری را بیمه کنیم؛ در دنیا سالهاست برای پوشش ریسک از اختیارها استفاده میکنند. یک ابزار ساده که وظیفه انتشار آن به عهدهی سهامدار عمده و ناشر سهم است. اگر کسی از بازار میترسد، میتواند با هزینهی ناچیزی این اختیار را خریداری کند و کف قیمت در سهمی که دارد را تا سال آینده ببندد؛ استرس، هیجان، ترس، اتلاف منابع، حمایت دستوری، دستکاری، تبانی و غیره، همه اختراع چرخ از اول است؛ چرا؟ آیا علاقهمندیم سرمایهگذار یکسال دیگر در بازار بماند؟
۲) بازارگردانی بهشکل درست انجام دهیم. عجیب نیست صندوق توسعه که برای حمایت از بازار شکل گرفته، حجم معاملاتش نسبت به وظیفهاش اندک است. چون فقط میخرد و فروشش بسیار کمرنگ است. به مرور قدرت منابعش کم میشود. ماهیت این صندوقها خرید و فروش و بیشتر کردن حجم معاملات است نه سود گرفتن؛ اگر در آنها سودی ایجاد شده یعنی روشمان اشتباه بوده است!
۳) هیجان سهامداران خرد را بگیریم نه همه؛ با اعمال یک شرط ساده در هسته معاملات میتوانorigin را طوری تنظیم کرد که وقتی یک سهامدار عمده از سهمش حمایت میکند، اول سهامداران خرد و سفارشات ریز سرخط باشند. یا حتی میشود ترتیبی اتخاذ کرد که از همهی کسانی که در صف فروش نشستند، به اندازه ۱ میلیون تومان خرید شود. هر چند این کار اشتباه است ولی اگر چند هزار میلیارد پول خرج حمایت بازار میشود، حداقل هیجان سهامدار خرد را بگیرد نه صرفا خرید از حقوقی بازار!
۴) کارمزد را کاهش دهیم؛ مشکلات ساختاری بهعنوان اصلیترین مانع رشد بازار شناخته میشود. مهمترین موضوع این است که در بورسهای پیشرفته، سنگینی کفهی توجه بر ابزار مشتقه است و در عین حال هزینههای معاملاتی در مقایسه با ایران، بسیار پایین است. ابزارهای مشتقه باید تقویت شوند و کارمزد و مالیات معاملات را کاهش دهیم.
۵) امتیاز بدهیم! اگر یک نهاد مالی ۶ ماه است درگیر گرفتن سقف صندوق سهامی است، این مجوز را به او میدادم و در عوض از او میخواستم به انتخاب خودش ۵۰۰ میلیارد تومان طی ۱۰ روز وارد بازار کند. به انتخاب خودش و به نسبت ارزندگی سهامی که میشناسد نه به زور!
۶) از سهام ارزنده حمایت کنیم نه سهام لیدر. در هر صنعتی حداقل چند سهم بسیار ارزنده داریم. چه اشکالی دارد آنها روبهبالا خرید شوند. حتما نباید لیدر باشند. سبز شدن برخی سهام ارزنده سیگنال بهتری به بازار میدهد و به منابع کمتری هم نیاز دارند.
۷) فقط تعداد محدودی سهم را مثبت نکنیم! مثبت شدن یکی دو سهم هیجان منفی و بد ایجاد میکند؛ اگر دارد میفروشد چون پول نیاز دارد و تنها سهمی هست که میتوان فروخت. اگر ندارد بقیه سهامش را در صف فروش میگذارد که این سهم رو بخرد چون مثبته! هم هیجان فروش و هم هیجان خرید!
۸) بگیر و ببند جواب نمیده؛ هیچوقت محدودیت باعث پیشرفت نشده است و فقط ریسک بازار را بیشتر میکند. افتخار نکنیم که آنلاین یک کارگزاری را بخاطر سفارش فروش مشتریانش بستیم یا هیدن را برداشتیم یا فلان شرکت را متوقف کردیم!
۹) دو طرفه حمایت کنیم! هیچ منابعی بینهایت نیست! چرا در منابعی که برای حمایت دارید فقط سفارش خرید ارسال میشود تا سرمایه تمام شود! در تجربهی ما در بازارگردانی الگوریتمی در همین بازار سرمایه خودمان، میتوان با یک منابع A میلیارد تومانی، حداقل ۱۰A گردش معاملاتی در سهام ایجاد کرد و این یعنی نقدشوندگی بازار؛ یعنی نجات بازار از قفل شدن در صف خرید یا فروش! هر سهم باید حداقل ۱۰ بازارگردان و سهامدار عمده داشته باشد و حتما باید مجهز به ابزارهای نوین مثل معاملات الگوریتمی باشند که خستگی ناپذیر و بدون بایاس، فقط به نقدشونده بودن سهم فکر کنند.
۱۰) روشهای غیرمستقیم سرمایهگذاری را ترویج کنیم؛ کجای دنیا مردم به این شکل وارد بازار سرمایه میشوند؟ چرا به مردم میگوییم بورس شغل دوم درآمد اول!؟ اکنون که نرم افزار معاملاتی آنلاین برای سرمایهگذاران تازهوارد راهاندازی شده، دیتایی به افراد داده نمیشود که بتوانند ریسک را ارزیابی کرده یا بر اساس اطلاعات پردازش شده، فاکتورهایی برای تصمیمگیری خود در نظر بگیرند. درصد ریسک مبهم است و مهمتر از همه به دلیل آن که فرهنگسازی در سرمایهگذاری هنوز کامل نشده، بسیاری از سرمایهگذاران جدید هم در سطح اولیه الفبای سرمایهگذاری درجا میزنند یا هنوز آن را قبول نکردهاند. چرا باید به این شکل اجازه بدهیم مردم وارد بازار شوند؟ هم هسته معاملات را تحت فشار قرار میدهیم هم آسیب جدی به اعتماد عمومی میزنیم. یک مقایسه ساده لازم است تا بتوان دید نسبت p/e بازار ملک حداقل دو برابر بازار سرمایه است (شایان ذکر است در مقایسه این دو، سادهسازیهایی لحاظ شده است). شرایط قیمتهای جهانی مطلوبتر از گذشته، سود و فروش شرکتها تقویت شده، اصلاح قیمتی به اندازه کافی رخ داده و هنوزم خریداری وجود ندارد! ترس و ورود اشتباه مردم به صورت مستقیم به بازار! نقدینگی که از بازار سرمایه داره به خاطر سلب اعتمادی که شد خارج میشه. خیلی واضح به قصد سوداگری به سمت بازارهای تورمزا داره حرکت میکنه و این تازه شروع یک تراژدی تلخ است.
۱۱) مجوز سبدگردانی و صندوق بدهیم؛ بروکراسی در حوزهی مدیریت سرمایه و سختی اخذ مجوزها و تلهی کمعمقی؛ بازار سرمایه ایران کمعمق است و در نتیجه توسعهی مدیریت سرمایه هزینه دارد و به همین دلیل کمعمق مانده است. چرا در افزایش سقف صندوقها انقدر تعلل میکنیم؟ چرا دادن مجوز سبدگردان از سمت نهاد ناظر باید چندین ماه طول بکشد؟ چرا تاسیس یک صندوق جدید چالشهای عدیده دارد؟
۱۲) فرهنگسازی درست انجام بدیم. بورس شغل دوم و درآمد اول نیست. سرمایهگذاری یک موضوع حرفهای است و مردم باید بدانند از طریق مشاورین و به صورت غیر مستقیم وارد بازار سرمایه نشوند. نه با یوزر پسورد سامانه آنلاین!
۱۳) سامانههای معاملاتی را تقویت کنیم. بخش خوبی از بودجه را صرف تقویت سختافزارها و سامانهها از قبیل هسته معاملات، سامانه پس از معاملات و راهکارهایی مثل کلیرینگ، ستلمنت و رجیستری کنید. قطعا راههایی برای دور زدن تحریم هم وجود دارد. پول بدهید قطعا راهش پیدا میشود. اختلالهای مکرر هسته معاملاتی به بازار آسیب زد. تقویت سختافزار و نرمافزارها را با جدیت دنبال کنیم.
۱۴) تصمیمات ناگهانی نگیریم. بخش خوبی از ریزش اخیر از تصمیم دو شیفته کردن معاملات در صبح و بعد از ظهر بود. حمایتهای مهمی در آن تصمیم که فقط چند روز اجرا شد از دست رفت.
۱۵) ابزارها را گسترش دهیم؛ تلاش کنیم یک سامانه سوشال تریدینگ جای کانالهای تلگرامی و مشاوران بدون مجوز اینستاگرامی را بگیرد. حمایت کنید که اگر قرار است تازهواردان دنبالهرو باشند، حداقل با اطلاعات درست این کار را انجام دهند.
اگر جای سرمایهگذاران بودم ...
راههایی برای حفظ آرامش در بازار منفی
الف) منبع سرمایه مهم است؛ در مرحلهی اول برای اینکه بتوانیم همیشه در آرامش تصمیمگیری کنیم، به نظر میرسد مهمترین نکته استرس اصل سرمایه است. سرمایهای را در بورس سهام به جریان بیندازیم که حتی اگر بخشی از آن هم از بین رفت، تحمل زمانی برای برگشت بازار داشته باشیم. به عنوان یک قانون سرانگشتی، عدد سن خود را از ۹۰ کم کنید، مابقی آن درصد از سرمایهایست که میتوانید به بورس سهام وارد کنید؛ برای مثال اگر شما ۴۰ سال دارید، حداکثر ۵۰ درصد از دارایی خود را وارد بازار سرمایه کنید. خصوصا الان که ریسکهای بازار کمی بیشتر شده است به هیچ وجه از اعتبار یا وام یا قرض استفاده نکنید.
ب) مسابقه دهید؛ با یک حرفهای مسابقه دهید. به عنوان مثال ۹۰ درصد پول خود را در مانو قراردهید و با ۱۰ درصد باقیماندهتان ترید کنید. هر ماه عملکرد خود را مقایسه کرده و در صورتی که عملکرد بهتری داشتید، ۱۰ درصد از مانو کم و به پول خودتان اضافه کنید. برعکس اگر مانو بهتر بود از نقدینگی خودتان کم و به مانو اضافه کنید. با این کار نهتنها خودتان را با خطکش درستی مقایسه کردهاید (به جای مقایسه با بانک یا حتی شاخص کل که به دلیل در نظر نگرفتن میزان ریسک اشتباه است)، بلکه از سود بازار عقب نمانده و حتی در منفیهای بازار استرس کمتری دارید.
ج) زمان یادگیریست؛ در شرایط بازار منفی بیشتر مطالعه کنید و آموزش ببینید. زمان بسیار مناسبی است که آموزشهای قبلی را جمعبندی و دستهبندی کنید.
د) با خودتان شفاف باشید؛ چقدر از سرمایهتان اگر از بین برود کک شما هم نمیگزد؟ حد ضرر زمانی و ارزشی برای دارایی خود مشخص کنید.
ه) استراتژی داشته باشید؛ بنویسید چه زمانی یک سهم را میخرید! چه زمانی از آن خارج میشوید؟ با چه حجمی یک سهم را میخرید؟ چطور ترکیب پورتفوی خود را میچینید؟ داشتن استراتژی به شما آرامش میدهد و یک استراتژی بد بهتر از استراتژی نداشتن است. بدین ترتیب ذهن شما مرتب میشود و میتواند در تمرکز به بهبود استراتژی فکر کند.
و) برای سودهای شناسایی نشده نقشه نکشید! شاید در ذهن خود در روزهای اوج بازار با ارزش پورتفوی فعلی و آیندش نقشههای متعددی در ذهنمان بکشیم. فقط برای پولهایی برنامهریزی کنید که دکمه درخواست وجه را بابتشان فشار دادید!
ز) سعی در پیشبینی بازار نکنید! سهام خوب و ارزشی را پیدا کنید یا در کنار یک نهاد حرفهای قرار بگیرید و در بلند مدت منتظر سود عالی باشید. در ۲۰ سال گذشته همیشه، بازار سرمایه از بازارهای سرمایهگذاری موازی بهتر بوده است. پس نگران نباشید و لازم نیست روند چند روزه و چندماهه بازار را پیشبینی کنید یا نگرانش باشید.
ح) استراتژی لشکر؛ سرمایهگذاری بلند مدت کنید و از سود لشکری که میسازید، استفاده کنید. در صورتی که به جای نوسانگیری و معاملات زیاد، سرمایهگذاری بلندمدت کنید، اتفاقا از منفیها لذت میبرید؛ چون میتوانید تعداد سرباز بیشتری با پول کمتری بخرید. سعی کنید هر چی میتوانید سرباز اضافه کنید و لشکرتان را قوی کنید. هدف بیشتر کردن تعداد سهام است نه ارزش پورتفو!
ح) اعتماد بهنفس داشته باشید
حتی بهترین معاملهگران هم در بازار سرمایه ضرر میکنند. تنها یک دسته از بازیگران بازار هستند که در کف قیمتی میخرند و در سقف قیمتی میفروشند و همیشه به خوبی جهت بازار را تشخیص میدهند: دروغگوها!