به گزارش همشهری آنلاین، ساعت ۲۲ چهارشنبه گذشته مأموران بسیج هنگام گشتزنی در خیابان خواجهنصیر طوسی تهران صدای شلیک ۳تیر پیاپی را شنیدند. آنها در جستوجوی محل تیراندازی، به ساختمانی ۴طبقه رسیدند که در آن نیمهباز بود و داخل ساختمان مردی در حال شستن آثار خون مشاهده میشد. مأموران همزمان چشمشان به اسلحهای افتاد که کنار آن مرد روی زمین بود اما مرد با دیدن مأموران به سرعت در ساختمان را بست.
ورود مأموران نوپو
ماموران بسیج پلیس را در جریان قرار دادند و همزمان ماجرا به قاضی ساسان غلامی، کشیک جنایی تهران نیز گزارش شد. تیم تحقیق راهی محل حادثه شدند اما مرد مسلح حاضر نمیشد تسلیم شود. آنها سعی داشتند با گفتوگو وی را خلع سلاح و دستگیر کنند اما تلاش برای بازداشت وی بیفایده بود. مردم محل که متوجه ماجرا شده بودند مقابل خانه مرموز تجمع کرده بودند و این در شرایطی بود که مرد مشکوک، مسلح به کلاشنیکف بود و احتمال میرفت فاجعهای هولناک را رقم بزند. در این شرایط از نیروهای نوپو درخواست کمک شد و با اعزام مأموران ویژه به محل، عملیات بازداشت مرد مسلح بعد از ۴ساعت به نتیجه رسید و مأموران نوپو با هماهنگی بازپرس جنایی پس از شکستن شیشههای واحدی که مرد مسلح در آن بود با کمک گاز اشکآور و دودزا، او را بازداشت کردند.
جسدی زیر راهپله
در خانه این مرد یک اسلحه کلاشنیکف به همراه ۷۲تیر جنگی کشف شد. مأموران بعداز جستوجو در ساختمان جسد مردی حدودا ۶۰ساله را پیدا کردند که زیر راهپلهها بود. او با شلیک چند گلوله به کام مرگ رفته بودیکی از تیرها به جمجمهاش اصابت کرده بود. آنطور که بهنظر میرسید مرد مسلح بعد از کشتن این مرد قصد داشته جسد را به زیرزمین یا پارکینگ منتقل و آن را از ساختمان خارج کند که مأموران بسیج او را دیده بودند و نقشهاش ناکام مانده بود. در ادامه معلوم شد که متهم فردی مشهور است. این مرد ۵۶ساله یکی از فیلمنامهنویسها و کارگردانهای سینما، تئاتر و تلویزیون بود که چندین سال قبل با یکی از بازیگران معروف ازدواج کرده اما پس از مدتی از یکدیگر جدا شده بودند.
اما چه اتفاقی رخ داده بود که کارگردان معروف دست به جنایت مسلحانه زده بود؟
نقشه جنایی آقای کارگردان
روزنامه همشهری نوشت: ساختمانی که در آن جنایت رخ داده بود ساختمانی اداری بود که ۲واحد آن دفتر وکالت و یکی از واحدهای دیگر در اختیار آقای کارگردان بود. او وقتی پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت، گفت: دفتر کارم طبقه همکف ساختمان است و مقتول مالک تعدادی از واحدهای ساختمان بود. یکی از واحدها در اختیار خودش بود و مابقی را اجاره داده بود. مدتی بود که با هم بر سر واحدهای ساختمان اختلاف داشتیم اما این تنها دلیل من برای کشتن او نبود. افراد زیادی به آپارتمان او رفتوآمد داشتند و همین مسئله مرا آزار میداد. من به دلایل کار زیاد ناچار بودم برخی از شبها در دفتر کارم بخوابم و چندین بار به مقتول تذکر دادم اما بیفایده بود. حتی ناچار شدم از او شکایت کنم و در ۲دادسرای تهران پرونده داریم.
وی درخصوص اتفاقاتی که شب حادثه رخ داد اینطور گفت: مقتول یک در آهنی بین طبقه همکف و اول گذاشته بود. شب حادثه یک چکش برداشته بود و مدام به در آهنی میکوبید. ابتدا به او تذکر دادم اما اصلا به من توجهی نکرد.
تصور کردم که قصد اذیت کردن مرا دارد. خونم به جوش آمده بود و نتوانستم عصبانیتم را کنترل کنم. به همین دلیل اسلحه کلاشنیکف را برداشتم و رفتم سراغش. چند تیر به سمتش شلیک کردم، تعداد دقیقش را نمیدانم اما یکی از تیرها به جمجمهاش خورد و نقش زمین شد. بعد از قتل تصمیم داشتم جسد را به زیرزمین منتقل کنم و در فرصتی مناسب از ساختمان بیرون ببرم که بعد یاد خونی افتادم که در ساختمان ریخته و بهسمت بیرون سرازیر شده بود. به همین دلیل جسد را زیر راهپله رها کردم و مشغول شستن خون شدم که مأموران بسیج مرا دیدند و لو رفتم.
متهم درباره اسلحهاش نیز گفت: معمولا برای ساخت فیلمهای اکشن و پلیسی از مراکز نظامی سلاح میگیرم و بعد از پایان فیلمبرداری آنها را برمیگردانم. آخرین بار برای ساخت یک فیلم پلیسی ۸ اسلحه گرفتم که ۷تای آنها را برگرداندم اما یکی از آنها هنوز پیش من مانده و قرار بود بهزودی آن را هم برگردانم. تیر و فشنگها نیز متعلق بهخودم است و از قبل آنها را داشتم. با اعترافات این مرد، وی بازداشت و برای بررسی سلامت روانیاش به پزشکی قانونی معرفی شد.