به گزارش همشهری آنلاین، احمد عظیمیبلوریان استاد پیشین مریلند دلایل عمده مبارزه غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا با ایران را در قالب یادداشتی در روزنامه شرق تشریح کرد و نوشت: داستان انتخابات آمریکا هر روز در جراید ایران بازتاب زیادی دارد. اگر ایالات متحده سربهسر ایران نمیگذاشت و برای جمهوری اسلامی تعیین تکلیف نمیکرد، شاید میزان بازتاب این خبرها به یکدهم آنچه امروز هست هم نمیرسید. دلایل عمده مبارزه غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا با ایران را میتوان به فشردهترین گونه به شرح زیر خلاصه کرد:
۱- تلاش آمریکا برای کنترل عوامل سلطه بر جهان از جمله قدرتهای اروپایی، روسیه، چین و ژاپن. آمریکا و غرب در مسیر تسلطیافتن بر صنایع هستهای هستند که آن را در آغاز از آلمان نازی به سرقت بردند و سپس در جریان رقابتهای کشورهای غربی و شرقی در چند کشور شامل ایالات متحده آمریکا، اتحاد شوروی، بریتانیا، فرانسه، ژاپن و چین توسعه یافت. کشورهای غربی بهدلیل پیمانهای دوستی و همکاری قاعدتا نمیتوانند یکدیگر را با نیروی اتمی تهدید کنند. حتی بهدنبال عواملی بودند که بتوانند مانع دسترسی کشورهای خاورمیانه و آسیایی به این صنایع شوند؛ برای نمونه، هنگامی که هند با کمک شوروی به تکنولوژی بمب اتمی دست یافت، آمریکا برای ایجاد تعادل راه را برای کمک به پاکستان -رقیب منطقهای هند- برای ساخت بمب اتمی باز کرد. مجموعه این کشورها امروز نمیخواهند کشورهای دیگر به تکنولوژی سلاحهای اتمی دست یابند. آخرین راهکار این استراتژی پیمان برجام بود که در زمان ریاستجمهوری اوباما از راه ایجاد تفاهم بین کشورهای صاحب انرژی هستهای، ممنوعیت ساخت سلاح هستهای توسط جمهوری اسلامی ایران را تضمین کرد.
۲- محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی ایران توسط آمریکا که خود را قدرت برتر جهان میداند، موجب نزدیکی ایران به قدرتهای شرقی از جمله چین و روسیه شد. ایالات متحده آمریکا این همکاری را خلاف منافع خود و شعار «آمریکا اول» میداند و به هر قیمتی میخواهد این اتحاد را به هم بزند.
۳- در این رابطه، آمریکای دوران ترامپ با استفاده از اختلافات مذهبی در خاورمیانه و بزرگنمایی اختلاف میان اهل سنت (بیشتر کشورهای عربی) و شیعیان (به مرکزیت ایران) میکوشد اختلافات میان کشورهای اسلامی را با کمک اسرائیل تشدید کند.
تشدید اختلافات مورد اشاره برای غرب چند امتیاز ایجاد میکند: نخست فروش اسلحه به همه کشورهای عربی بهویژه آنهایی که از درآمد نفت برخوردارند، رونق میگیرد. دوم افزایش تنش میان ایران و کشورهای عربی که زمینه را برای حضور نیروهای آمریکایی و ایجاد پایگاه فراهم میکند. اختلافانداختن میان کشورهای همجوار مانع اتحاد منطقهای، صلح و توسعه میشود و راه را برای زدوبند سران کشورهای منطقه با قدرتهای جهانی هموار میکند. در نتیجه، راه بدهبستان سران و اقشار بانفوذ کشورهای منطقه با شرکتهای آمریکایی و اروپایی را باز میکند؛ اما چرا باید انتخابات را از دید دو حزب سیاسی آمریکا -دموکراتها و جمهوریخواهان- زیر ذرهبین گرفت؟ نخست اینکه باور ایدئولوژیکی دو حزب درباره مسائل جهانی، منطقهای و ملی از زمین تا آسمان متفاوت است و هر حزب که برنده شود، نظام تصمیمات قبلی را یا کلا به هم میریزد یا آن را تشدید میکند. دید حزب دموکرات برای همکاری جهانی بهمراتب گستردهتر از جمهوریخواهان است. تقریبا بیشتر معاهدات همکاریهای بینالمللی که آمریکا در آنها عضویت دارد، در دورههای زمامداری دموکراتها شکل گرفته است. از جمله معاهدات مربوط به کیفیت آب و هوا، کاهش آلودگیها، کاهش دمای کره زمین (کنفرانس پاریس)، همکاریهای سیاسی و اقتصادی درونقارهای و میانقارهای مانند پیمان تجاری میان ایالات متحده و کانادا و مکزیک (نفتا)، پیمان ناتو و... . تقریبا همه این توافقات همکاری در دوره زمامداری جمهوریخواهان تحلیل رفته یا کلا از میان برداشته شدهاند.
به عبارت دیگر، «تنش» جایگزین «همکاری و بردباری» شده است. همین پیمان برجام که با هدف منع گسترش سلاح هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و قدرتهای جهانی شامل آمریکا منعقد شده بود، در زمان اوباما شکل گرفت، ترامپ آن را به هم زد؛ اما حمله به عراق در زمان ریاستجمهوری جورج دبلیو بوش (پسر) انجام شد که جمهوریخواه بود.
مخالفان جمهوری اسلامی ایران بر این فرضیه پافشاری میکردند که فشار دولت آمریکا در دوره ترامپ، از جمله خروج آمریکا از برجام، دولت ایران را تضعیف میکند و به احتمال قوی موجب فروپاشی آن میشود. این تصور یا رؤیا نتیجهای وارونه به بار آورد و موجب نزدیکی و اتحاد راهبردی ایران و چین و روسیه شد. این اتحاد اگر عملیاتی شود، فشار زیادی بر اقتصاد ایالات متحده وارد خواهد کرد تاجاییکه اگر ترامپ دوباره انتخاب شود، چارهای ندارد جز اینکه از خواستههایش عقبنشینی کند.
بلای اقتصادی و اجتماعی که بروز و گسترش ویروس کرونا بر سر آمریکا آورده، بهمراتب شدیدتر از فشاری است که ایران پس از همهگیری متحمل شده است. آمریکا با داشتن کمتر از پنج درصد جمعیت جهان، تقریبا ۲۵ درصد از تلفات کرونا در جهان را دارد. پیش از این رویداد، فقرای آمریکایی شبها در خیابانها میخوابیدند و روزها سر چهارراهها به گدایی میپرداختند. امروز برای جلوگیری از انتشار ویروس کرونا، در برخی شهرها حتی هتلها را که متعلق به طبقه ثروتمندتر آمریکاست وادار کردهاند تا میزبان افراد بیخانمان باشند و اقدامات لازم برای جلوگیری از سرایت ویروس را انجام دهند. درآمد هتلها و شرکتهای هواپیمایی در سراسر آمریکا بهشدت کاهش یافته است. ۴۰ میلیون نفر از مردم آمریکا از دولت اعانه درخواست کردهاند تا شکم خود و خانوادههایشان را سیر کرده و سقف بالای سر خود را حفظ کنند. رویداد کرونا برای هیچ کشوری قابل پیشبینی نبود، اما خسارات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن دولتها را در سراسر جهان مستأصل کرده است. فعالیت کشاورزی که پیش از بروز کرونا هم در ایران و هم در آمریکا در مرز سوددهی بود، دارد متوقف میشود. تولید کشاورزی درحالحاضر هم در آمریکا و هم در ایران اقتصادی نیست. کشاورزان آمریکا با وجود لاف و گزاف ترامپ، سال پیشرو را به کسادی و تعطیلی میگذرانند. کشاورزان بهدلیل اقتصادینبودن، مزارع خود را تعطیل کردهاند. این امر حاصل رقابتهای سیاسی دو حزب نیست؛ اما رونق اقتصاد از جمله کشاورزی از مواردی بود که جمهوریخواهان به آن پز میدادند.
ترامپ ادعا میکند که ورود مهاجران غیرمجاز به آمریکا باعث بیکاری کارگران آمریکایی شده است؛ اما بزرگترین مزارع آمریکایی که در ایالات جنوبی آمریکا و در مرز مکزیک قرار دارند، متعلق به مالکان جمهوریخواه است. کارگران مکزیکی در ساعات اولیه بامداد بهصورت قاچاقی وارد آمریکا میشوند، تا عصر کار میکنند و سپس به آن سوی مرز برمیگردند، بههمیندلیل تولید کشاورزی در جنوب آمریکا در مقایسه با ایالات شمالی هزینه کمتری دارد.
حزب دموکرات در برابر این کار غیرقانونی خواهان افزایش حداقل دستمزد به رقمی برابر ۱۵ دلار در ساعت است تا کارگر بتواند کمترین نیازمندیهای خود و خانواده خود را تأمین کند. ترامپ و مزرعهداران و زمینداران بزرگ در نقطه مقابل این نظریه قرار دارند.
حاصل این تفاوتها این است که آمریکا ضمن داشتن آرزوی کنترل اقتصاد جهانی و بهویژه برگرداندن پول نفت کشورهای خاورمیانه به خود، امروز دچار سرگردانی شده است؛ این سرگردانی ابعاد گستردهای دارد، از جمله بدهی آمریکا به دیگر کشورهای جهان که اشک ترامپ و رقبای دموکرات او را سرازیر کرده است. این موضوع پنهانی نیست اما دولت تا جای ممکن از رسانهایکردن آن پرهیز میکند.
دست آخر، آتشسوزیهای گسترده در ایالات غربی آمریکا نیز مزید بر علت شده و به زیان ترامپ عمل میکند. برخلاف اعتقاد دیگر اعضای کنفرانس پاریس، ترامپ زیر بار همکاری بینالمللی برای کاهش درجه حرارت زمین نرفته است. همه این ماجراها روی عملکرد آمریکا نسبت به ایران تأثیر میگذارد تا حدی که میگویند برندهشدن ترامپ در انتخابات به سود ایران است. دموکراتها در مجموع با زبردستی بیشتری با مسائل بینالمللی دستوپنجه نرم میکنند تا جمهوریخواهان که بیشتر هارتوپورت میکنند و در آخر، یکدهم تحریمها و بلاهای دموکراتها را نیز بر سر ایران نمیآورند.