همشهری آنلاین - بهرام امیراحمدیان ( کارشناس اوراسیا): در کنار درگیری میان ارمنستان آذربایجان بر سر منطقه «ناگورنو قرهباغ»، باید مناقشههای دیگر در منطقه قفقاز جنوبی یعنی مناقشه در مناطق «آبخازیا» و «اوستیای جنوبی» را نیز مورد تحلیل قرار داد. در حقیقت، بحران قرهباغ را باید در کنار بحرانهای جاری در این دو منطقه در نظر داشت.
جداییطلبان آبخازیا و اوستیای جنوبی پس درگیری های سال ۲۰۰۸ با دولت گرجستان، اعلام استقلال کردند. هر دوی این نیروها از حمایت روسیه برخوردار بودند و توانستند مناطق خود را از گرجستان جدا کنند. روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، حضور مستقیم خود را در منطقه قفقاز از دست داد. قفقاز حائلی میان دریای سیاه، دریای خزر و آسیای مرکزی است و از نظر ژئوپلیتیک برای روسیه از اهمیت بالایی برخوردار است. در حقیقت دروازه ورود غرب به مناطق اطراف روسیه، منطقه قفقاز است و حضور غرب در این منطقه یا نزدیکی کشورهای منطقه به غرب برای روسیه خطری بزرگ تلقی می شود. از این منظر، روسیه همیشه با هدف جلوگیری از تکمیل حلقه محاصره غرب، به دنبال حضور در منطقه قفقاز بوده است.
دغدغه اصلی روسیه در منطقه قفقاز دغدغه ژئوپلیتیکی است. مسکو در ۳ نقطه از منطقه قفقاز جای پای محکمی برای خود دست و پا کرده است: یکی در شرق دریای سیاه در منطقه آبخازیا، یکی در دامنه جنوبی کوه های قفقاز یعنی منطقه اوستیای جنوبی و دیگری در کوهستانهای قرهباغ. ناگورنو قرهباغ تحت کنترل نیروهای ارمنستان است و روسیه در مناقشه میان باکو و ایروان، طرف ایروان ایستاده است. حضور روسیه در این ۳ نقطه میتواند حضور غرب در قفقاز را خنثی کند.
در سوی دیگر بحران قرهباغ، دولت ترکیه قرار دارد که همیشه از دولت آذربایجان در مقابل ارمنستان حمایت کرده است. ترکیه با ارمنستان هممرز است اما اعلام کرده تا زمانی که ارمنستان اختلافاتش با آذربایجان را برطرف نکند، با این کشور وارد مناسبات جدی نخواهد شد. آذربایجان طی دههای گذشته در عرصه روابط بینالملل مورد حمایت ترکیه بوده و ارتش ترکیه، به عنوان یکی از اعضای ناتو، تقویت نیروی نظامی آذربایجان را دنبال کرده است. ترکیه همپیمان و همزبان آذربایجان است و آذربایجانیها اساسا ترکیه را الگوی توسعهای خود میدانند. از این رو، درگیری میان آذربایجان و ارمنستان، به معنای رویارویی غیرمستقیم ترکیه و روسیه نیز هست.
نیروهای درگیر در بحران قرهباغ اما هموزن نیستند. شرایط را باید در دو سطح تحلیل کرد: اول اینکه در جنگ احتمالی میان آذربایجان و ارمنستان، آذربایجان دست بالا را دارد. این کشور طی سال های گذشته بودجه هنگفتی را صرف آموزش و تجهیز نیروهای نظامیاش کرده، از مستشاران غربی برای آموزش این نیروها استفاده کرده و با هدف افزایش قدرت خود به ناتو نزدیک شده است. ماشین جنگی آذربایجان طی سه دهه اخیر به طور کامل بازسازی شده و بخش قابل توجهی از بودجه سالانه این کشور صرف هزینه های نظامی میشود.
دوم اینکه ترکیه و روسیه به عنوان حامیان اصلی آذربایجان و ارمنستان، در دو سوی بحران قرار گرفتهاند اما این روسها هستند که قدرت برتر به حساب میآیند. به همین دلیل است که بحران قرهباغ به یک بحران طولانی مدت تبدیل شده و هیچ راهکاری نظامی برای آن نمیتوان در نظر گرفت. شرایط کنونی جبهه قره باغ پیچیده تر از گذشته است. بدون موافقت روسیه هیچ تحولی به نتیجه نخواهد رسید. قره باغ مساله ای کوچک در قالبی بزرگ است و کلید این صندوقچه در مسکو قرار دارد. دیگر اینکه ناتو از ترکیه پشتیبانی نخواهد کرد و این بار توپ ترکیه خالیتر از گذشته است و ترکیه ناگزیر به تمکین از روسیه است.
نکته اساسی که باید در نظر گرفت عضویت ارمنستان در پیمان امنیت دستهجمعی در کنار روسیه است. همکاری استراتژیک ارمنستان با روسیه و مفاد دکترین نظامی روسیه در مورد حراست از مرزهای خود و همپیمانانش، تعهداتی را بر دوش مسکو قرار داده است. وجود پایگاه نظامی روسیه در منطقه گیومری در شمال غرب ارمنستان در نزدیکی مرز ترکیه و گرجستان در کنار دیگر مسائل، نشان از پیچیدگی ژئوپلیتیکی منطقه دارد.
روسیه با در نظر گرفتن ملاحظات بالا و حق تعیین سرنوشت برای ارامنه قرهباغ و مساله تمامیت ارضی آذربایجان در معادلهای چند مجهولی گرفتار شده است. اگر روسیه قرهباغ را به عنوان یک استان شورشی و جدایی طلب جمهوری آذربایجان به شمار آورد، در آن صورت چراغ سبزی به آذربایجان برای بازپسگیری قره باغ داده است. پرسش اصلی این معادله این است که مرزهای دوره شوروی مورد شناسایی بینالمللی است یا نه؟ دیگر اینکه شناسایی قرهباغیها به عنوان طرف درگیری در مذاکرات صلح مورد پذیرش آذربایجان خواهد بود؟ اگر مفروضات فوق در نظر گرفته نشود، بهترین وضعیت قرهباغ وضعیت موجود خواهد بود.