مثل کتابخانههای سیار روستایی که به منطقههای روستایی و عشایری میروند. ۱۵ مهر، روز ملی روستا و عشایر است و به خاطر همین سراغ مربیهایی رفتیم که کتاب برای نوجوانان روستا و عشایر میبرند.
- نخستین آقای کتاب!
آغاز کنندهی این راه و این نوع کتابخانهها در کشور «محمد بهمنبیگی» است؛ کسی که بیشتر از هرکسی نیاز دانشآموزان این منطقهها را حس کرده بود. او خودش نیز عشایرزاده بود و در هنگام کوچ بین شهرهای خنج و قیروکارزین در ۲۱ بهمن ۱۲۹۸ بهدنیا آمد. او در سال ۱۳۴۷، کتابخانههای عشایری را در ایلات قشقایی، عرب، باصری، ممسنی و بویراحمد ایجاد کرد.
- این راه ادامه دارد
حالا بعد از گذشت ۵۲ سال، نهتنها این راه فراموش نشده، بلکه افرادی مانند «بهرام اکبری» و «مجید کاظمی» و دوستانشان در شهرهای گوناگون این راه را ادامه میدهند. بهرام اکبری از سال ۱۳۹۱ مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کتابدار کتابخانهی سیار شهرستان کوهرنگ در استان چهارمحال و بختیاری است. او کتابدار ۳۰ روستای این شهرستان است و حدود چهارهزار جلد کتاب دارد که با ماشین برای روستاها و مناطق عشایری مختلف کتاب میبرد. البته کار او فقط به کتابرسانی محدود نمیشود و کارهای جانبی زیادی مثل نمایش فیلم، کارگاههای علمی و فرهنگی، خوشنویسی، نجوم، داستانخوانی و ... برگزار میکند.
هرروز که به یکی از این مدرسهها میرسد، کتابهایی را که دانشآموزان به امانت گرفته بودند، میگیرد و کتابهای جدیدی را ثبت میکند که دانشآموزان انتخاب میکنند. هردانشآموزی میتواند دو کتاب به امانت بگیرد و حدود ۲۰ روز تا یکماه، فرصت دارد آن را مطالعه کند.
- کتابرسانی کار آسانی نیست
کتابرسانی به این مناطق کار راحتی نیست و داستانهای خودش را داشته است. «رحیم پردل» که درهمان سالهای ابتدایی تأسیس کتابخانههای عشایری کتابدار بود، دربارهی کتابرسانی به این منطقهها در مصاحبهای به سایت کتابک میگوید: «سه ماه اول کتابها را با اسب به این مناطق میرساندم و بعد با هزینهی خودم یک موتورسیکلت خریدم. ۱۰ماه هم با موتورسیکلت کتاب توزیع میکردم. بعد یک جیپ ارتشی در اختیار ما گذاشتند. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم به ما کتاب میداد و بعدها یک لندرووِر ششسیلندر به ما دادند. ضمناً یونیسف هم یک ماشین کتابخانهای مجهز به ایران داد، ولی حساب راههای ایران را نکرده بود. این وسایل و کانکسها، وسایلی آموزشی هستند که به جاده متکیاند. قفسهها طوری ساخته شده بود که کتابها در راه میریختند. عملاً این ماشین به کارمان نیامد.
برای عشایر کوچرو، باید وسایل قابلحملی مثل چادرهای سفید با تختهسیاه و کتاب پیشبینی میشد که کلاس در آن دایر شود. آن ماشین مجهز را هم به سینما تبدیل کردیم و یک ویدیو پروژکتور در آن قرار دادیم. این ماشین و یک ژیان که آن هم به سینما تبدیل شده بود، برای نمایش فیلم بهکار میرفت.»
- آقای کتاب چرا دیر کردی؟
مجید کاظمی هم هشت سال است مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کتابدار شهرستان گندمان استان چهارمحال و بختیاری است. او فعالیتش را در چهار دستهی ادبی، فرهنگی، اسلامی وهنری تقسیم میکند که هرکدام هم زیرشاخههای خودش را دارد؛ مثلاً شاهنامهخوانی، سعدیخوانی و... زیرشاخههای شاخهی ادبی هستند.
کاظمی علاوه بر توزیع کتاب که براساس ذائقهی نوجوانان گردآوری میشود، کارگاههایی مثل نوشتن خلاق، قصهگویی و... هم برگزار میکند. البته براساس نیاز دانشآموزان و تصمیم مسئولان مدرسه، کلاسهایی هم برای رفع مشکلات درسی دانشآموزان مثل روخوانی یا نجوم دارد. او دربارهی شوق و ذوق دانشآموزان این کلاسها میگوید: «وقتی کمی دیر به منطقهای سر میزنم، دانشآموزان با من قهر میکنند و دلخور میشوند! آنها مرا «آقای کتاب» صدا میزنند. چون این فضا باعث میشود کمی از فضای درسی بیرون بیایند؛ هرچند که باز هم در آن فضا هستند، اما با رنگ و رویی قشنگتر.»
کاظمی به مشکلات دانشآموزان این مناطق اشاره هم میکند. چون با مجازیشدن مدرسهها در این روزها، دانشآموزان این منطقهها با مشکلات زیادی روبهرو هستند. او دربارهی مشکلات کاریشان هم میگوید: «من و همکارانم با علاقهمان است که این راه را ادامه میدهیم وگرنه این کار، مزایای زیادی ندارد؛ اما برکتی دارد که به آن راضی هستیم.»