رابطه اینستاگرامی زن و مرد جوان به علاقه بین آنها منجر شد و مرد برای رسیدن به زن مورد علاقه‌اش، شوهر او را به قتل رساند. حالا قرار است متهمان به‌زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه ‌شوند.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه شرق، اوایل سال جاری، شهروندانی که با خودرو از کنار آجرپزخانه‌های حاشیه پایتخت عبور می‌کردند، متوجه شدند جسد مردی کنار جاده افتاده است. آنها پلیس را باخبر کردند و با حضور مأموران در محل، جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. از ظاهر جنازه مشخص بود که او قربانی کینه عمیقی شده و به قتل رسیده است. چراکه ضرباتی متعدد و کاری بر بدن او وارد شده بود.

درحالی‌که مأموران به‌دنبال کشف هویت مقتول بودند، یک کارت شناسایی نزدیک جسد پیدا کردند و سراغ خانواده این فرد رفتند. در این مرحله مشخص شد جسد متعلق به مردی به نام میثم است که به‌عنوان پیک‌موتوری کار می‌کرد. همسر میثم گفت: جسد متعلق به شوهر من است. همسرم روزها در پیک ‌موتوری کار می‌کرد و شب‌ها هم در یک خوابگاه دخترانه نگهبان بود و خیلی کم به خانه می‌آمد. من دیروز (روز حادثه) با او چند بار تماس گرفتم، اما جواب نداد. فکر می‌کردم گرفتار است که جواب نداده است.

زن ادامه داد: شوهرم با یک مرد قرار داشت، ولی نمی‌دانم این قرار برای چه بود.

مأموران در بررسی زندگی شخصی میثم و همسرش مینا، متوجه شدند آنها رابطه سردی با هم داشتند و میثم به همین دلیل خیلی کم به خانه می‌رفت. همچنین متوجه شدند مینا از مدتی قبل با مردی به‌نام شهرام ارتباط دارد و با او تماس تلفنی داشته است. پلیس سراغ مردی رفت که با مینا رابطه داشت. این مرد بعد از بازجویی‌های فنی، به قتل اعتراف کرد و گفت: من و مینا نقشه قتل را طراحی کردیم. او به من گفت شوهرش را دوست ندارد و قرار شد با شوهرش تماس بگیرد و به او بگوید باید بسته‌ای را از منطقه آجرپزی به جایی ببرد، من هم در آنجا کمین کنم و میثم را بکشم. وقتی مینا با شوهرش تماس نگرفت، خودم این کار را کردم و وقتی او را به منطقه آجرپزی کشاندم، به اتفاق یکی از دوستانم او را کشتیم.

در گام بعدی تحقیقات، زن جوان مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: حرف‌های شهرام درست نیست. البته من با او رابطه داشتم، اما در قتل شوهرم نقشی نداشتم. من در یک گروه بازاریابی هرمی فعالیت می‌کردم و هرچه بیشتر مشتری جذب می‌کردم، درآمد بیشتری به دست می‌آوردم. در صفحه اینستاگرامم بازاریابی می‌کردم و این‌طور بود که با شهرام آشنا شدم. بعد از مدتی چت‌کردن شهرام به من ابراز علاقه کرد و بعد هم ارتباط ما به هم نزدیک‌تر شد. چون من بیشتر روزها در خانه تنها بودم، به‌راحتی می‌توانستم با شهرام در ارتباط باشم. تا اینکه شهرام متوجه شد من شوهر دارم. او به من گفت برایم اهمیتی ندارد که شوهر داری و می‌خواهم با تو ازدواج کنم. روز حادثه او خودش با شوهر من تماس گرفت و قرار گذاشت و من از نیت او خبر نداشتم.

پلیس همچنین امید، دیگر متهم پرونده را که با شهرام در این قتل همدستی کرده بود، بازداشت کرد. سپس هر سه متهم در دادسرا حاضر شدند. شهرام، متهم ردیف اول گفت: مینا به من نگفته بود شوهر دارد. من هم من به او دل بستم و حتی او را به خانواده‌ام معرفی کردم و همه در جریان رابطه ما بودند. من در این رابطه جدی بودم. وقتی مینا دید همه‌چیز جدی شده، به من گفت متأهل است. از همان موقع بود که همه‌چیز خراب شد. نقشه قتل را هم خود مینا طراحی کرد. او به من گفت شوهرش اعتیاد دارد و او را خیلی اذیت می‌کند. با اینکه من هم به گل اعتیاد داشتم، اما به مینا گفته بودم هر طور شده، مواد را کنار می‌گذارم و هر کاری بتوانم برای زندگی‌ام می‌کنم.

شهرام ادامه داد: وقتی مینا به من گفت شوهر دارد، باز هم نتوانستم او را ترک کنم. به من پیشنهاد داد شوهرش را بکشیم تا بتوانیم با هم ازدواج کنیم و من هم قبول کردم. موضوع را به دوستم امید گفتم و با هم به محل قتل رفتیم. مینا گفت با شوهرش تماس بگیریم و بگوییم بسته‌ای را باید از آجرپزخانه به جایی ببرد و من هم قبول کردم. بعد هم وقتی همدیگر را دیدیم، میثم را با ضربات چاقو به قتل رساندم. اول قصد داشتم میثم را وادار کنم مینا را طلاق دهد، اما درگیری بین ما بالا گرفت و قتل اتفاق افتاد.

متهم گفت: وقتی با میثم روبه‌رو شدم، به ‌دروغ به او گفتم مأمور پلیس هستم و با مینا نسبت دارم و از او خواستم که مینا را طلاق بدهد تا اتفاق بدی بین ما نیفتند. میثم عصبانی شد و با هم درگیر شدیم و قتل رخ داد. من و امید هر دو گل مصرف کرده بودیم و به همین علت هم دست به قتل زدیم و به خاطر کاری که کردیم، پشیمان هستیم.

وقتی مینا در مقام آخرین دفاع قرار گرفت، گفت: من گفته‌های شهرام را قبول ندارم. می‌پذیرم که با او در فضای مجازی ارتباط داشتم، اما اینکه نقشه قتل را طراحی کردم دروغ است. من این کار را نکردم و شهرام دروغ می‌گوید.

امید نیز اتهام را قبول کرد و گفت: من برای کمک به شهرام قبول کردم همراه او بروم، البته شهرام به من نگفته بود قصد قتل دارد. فکر می‌کردم مسئله گوشمالی‌دادن است. 

درنهایت این پرونده با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان به‌زودی در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه می‌روند.