به گزارش همشهری آنلاین به نقل از روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات زنی ۳۳ساله است که در عملیات طرح ارتقای امنیت اجتماعی پلیس مشهد دستگیر شده است. این زن که برای سومین بار و به اتهام نگهداری مواد مخدر با ظاهری ژولیده به مقر انتظامی هدایت شده بود، سرگذشت تلخ خود را برای کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد تعریف کرد.
او گفت: من هیچوقت پدرم را ندیدم. چون او قبل از به دنیا آمدن من فوت کرد. از مادرم هم فقط یک تصویر مبهم در ذهنم باقی مانده است و خاطره ای از او به یاد ندارم. مادرم بیماری قلبی داشت و وقتی من سهساله بودم، از دنیا رفت. در این شرایط خواهر و برادران ناتنی ام مرا پیش خودشان بردند و بزرگم کردند. زمانی که در کلاس سوم ابتدایی درس می خواندم، ناگهان لباس سفید عروس بر تنم کردند و مرا پای سفره عقد نشاندند. آن زمان اصلا نمی فهمیدم که قرار است ازدواج کنم و زندگی مستقلی داشته باشم. شوهرم پیرمردی موادفروش و خلافکار بود که باید بقیه عمرم را کنار او میگذراندم. برادرانم با گرفتن ۲ میلیون تومان به عنوان شیربها مرا به او فروختند.
زن جوان ادامه داد: تازه به سن نوجوانی رسیده بودم که شوهرم را با یک محموله سنگین موادمخدر دستگیر کردند و به اعدام محکوم شد. او در مدت ۵ سال زندگی مشترک مرا که کودکی ناآگاه بودم به مواد مخدر آلوده کرد و زمانی که اعدام شد، پسرم را باردار بودم. آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشتم و هنوز نمی فهمیدم که حالا بعد از مرگ شوهرم باید چه کار کنم. مادرشوهرم پسرم را به عنوان یادگار فرزندش از من گرفت تا در کنار او بزرگ شود. من هم که غرق در اعتیاد بودم، مخالفتی نکردم. چون از عهده مخارج او بر نمیآمدم. به ناچار پیش برادر ناتنی ام رفتم. چند سال بعد باز با مرد معتاد دیگری ازدواج کردم. نه تنها طعم خوشبختی را نچشیدم بلکه هر روز روزگارم سیاه تر می شد. «قدیر» زمانی که خمار می شد، من را به شدت کتک می زد و آزارم می داد. او نمی توانست مخارج زندگی و هزینه های اعتیادمان را تامین کند، به همین دلیل مرا به کارگری میفرستاد و به کارهایی وادارم می کرد که از انجام آنها نفرت داشتم.
او ادامه داد: سال ها این وضعیت اسفبار را تحمل کردم. سه فرزند هم داشتم ولی آن ها هم روزگار خوبی نداشتند و به خاطر اعتیاد شدید من و شوهرم حتی از خورد و خوراک معمولی نیز محروم بودند. بالاخره با حکم قضایی فرزندانم را تحویل بهزیستی دادند و بعد هم از همسرم طلاق گرفتم. دیگر هیچ کس از من حمایت نمی کرد و جا و مکانی هم برای زندگی نداشتم. به این ترتیب خیلی زود به زنی کارتنخواب تبدیل شدم و سر از پاتوق های مصرف مواد مخدر در آوردم. چند بار به جرم مواد مخدر توسط پلیس دستگیر شدم اما بعد از آزادی دوباره به همین پاتوق ها می رفتم و گذشته تلخم را تکرار می کردم. چون کسی پشتیبانم نبود و خودم هم کار و حرفه و هنری بلد نبودم که از آن طریق امرار معاش کنم. به ناچار مانند خیلی از معتادان به جمع آوری ضایعات می پرداختم و با تحویل آن ها به مواد فروشان محله مقداری مواد مخدر صنعتی می گرفتم تا یک روز را بگذرانم.
او گفت: این زندگی تلخ در حالی ادامه داشت که من چاره ای جز رفتن به پاتوق های خلافکاران نداشتم. با آن که دلم برای بچههایم که در شیرخوارگاه هستند، خیلی تنگ شده است اما در گرداب مواد افیونی فرو رفتهام و نمی توانم حتی به دیدار آنها بروم. حالا هم که با داشتن مقداری کریستال در یکی از این پاتوق های خلافکاران توسط نیروهای کلانتری دستگیر شدم و اینجا هستم.
بنا بر این گزارش، به دستور سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) اقدامات قانونی برای معرفی این زن جوان به مراکز حمایتی و ترک اعتیاد در حالی انجام شد که تلاش مشاوران و کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی برای پیگیری مشاوره های روان شناختی و دیگر اقدامات قانونی ادامه دارد.