به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، اگرچه برخی شاید اساسا مخالف قرارگرفتن در این دوراهی هستند و آن را موقعیتی کذایی میدانند، اما نمیتوان کتمان کرد که اکنون چنین موقعیتی درباره سرنوشت چهار سال آینده ایران و ایرانیان رخ داده است.
غلامعلی خوشرو، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد، در یکی از حساسترین برهههای رابطه ایران و آمریکا، یعنی اولین سال رویکارآمدن دونالد ترامپ، در نیویورک مستقر بود؛ زمانی که تیم ترامپ در فرصت مجمع عمومی هفت یا هشت بار برای ارتباط با رئیسجمهور ایران تماس گرفتند. البته آقای خوشرو تمایلی ندارد بهطور ویژه درباره آن برهه صحبت کند که انتشار اطلاعات درباره آن تماسهای بیپاسخ، به وقتی دیگر موکول میشود.
او درباره انتخابات آمریکا، همان موضع رسمی دستگاه دیپلماسی را دارد؛ ناکارآمدی فشار حداکثری ترامپ و اینکه جهان باید آنها را که به تعهدات خود عمل نکردند، تقبیح کند.
غلامعلی خوشرو که سالها در سمتهای مختلف تحقیقاتی و مطالعاتی حوزه روابط بینالملل کار کرده، این روزها روی رابطه با چین هم تمرکز بیشتری دارد که در این گفتوگو به آن پرداختیم.
کمتر از یک ماه به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا مانده است، بهعنوان فردی که سالها در حوزه آکادمیک و اجرا، روابط بینالملل و مسائل آمریکا را دنبال کردید، در سؤال اول میخواهم بپرسم که اهمیت و تفاوتی در این دوره انتخابات نسبت به دفعات پیشین میبینید؟
انتخابات این دوره آمریکا از دو جهت داخلی و خارجی اهمیت ویژه دارد. از لحاظ داخلی جامعه آمریکا بهشدت دوقطبی شده است. گروههای نژادپرست، ضد مهاجران، ضد مسلمانان و ضد رنگینپوستان بهشدت فعال شدهاند. ترامپ با نفرتافکنی و تهدید به سرکوب نظامی تظاهرات مردم، جامعه آمریکا را بیش از پیش به سمت تخاصم و دشمنی کشانده است. در چنین شرایطی است که موضوع افراطگرایان تبعیضطلب سفیدپوست به یکی از مباحث مناظره انتخاباتی تبدیل شده و ترامپ نهتنها حاضر نشد آنها را محکوم کند، بلکه صراحتا خطاب به یکی از افراطیترین این گروههای مسلح (Proud Boys) گفت «دست نگه دارید و آماده باشید». از این فاجعهبارتر اینکه رئیسجمهور حاضر نشد صراحتا به پذیرش نتیجه انتخابات متعهد شود، بلکه با اتکا به همین گروههای افراطی از پاسخ به این پرسش طفره رفت. از لحاظ خارجی، جریان مقابله با چندجانبهگرایی ترامپ عملا آمریکا را مقابل جهان قرار داده است. چنین شرایطی هیچگاه در آمریکا وجود نداشته است. آمریکا از یک سو با نهادهای بینالمللی مانند سازمان بهداشت جهانی، یونسکو، شورای حقوق بشر و سازمان ملل به مخاصمه برخاسته و از سوی دیگر با ملتها و کشورهای دیگر حتی همپیمانان نظیر ناتو با زبان تهدید و تنفر سخن میگوید.
سیاست یکجانبهگرای «آمریکا اول» بهتدریج تبدیل شده به «فقط آمریکا» و اکنون «فقط ترامپ!». این رویکرد یکجانبهگرا و سیاستهای خودکامه عملا آمریکا را به عنصری منزوی، عصبی، مزاحم و سرافکنده در جهان تبدیل کرده است. بر این اساس از لحاظ داخلی و خارجی انتخابات آمریکا یک هماورد رویکردی و عملکردی است.
بحران کرونا چقدر بر این انتخابات سایه انداخته و اساسا مسائل حوزه بینالملل را تحت تأثیر خود قرار داده است؟
نحوه مدیریت کرونا و آثار اقتصادی و اجتماعی آن به مهمترین مسئله انتخابات آمریکا تبدیل شده است. اگر به روند بروز کرونا در آمریکا نظر کنیم، میبینیم که ابتدا ترامپ این ویروس را انکار کرد و کماهمیت جلوه داد و آن را رفعشدنی و حلشدنی نامید. سپس با بالارفتن تعداد کشتهها دچار تردید و ابهام شد و پس از آنکه کرونا جان دهها هزار نفر را گرفت، شروع به متهمکردن دیگران بهویژه چین کرد.
ازآنجاکه ترامپ اغلب برای مسائل پیچیده داخلی و خارجی پاسخهای ساده و سطحی ارائه میکند، درباره کرونا هم او توصیههای بهداشتی را جدی نگرفت و با لجبازی حتی از توصیه به پوشیدن ماسک خودداری کرد، بهنحویکه در مراسم معرفی عضو جدید دیوان عالی در کاخ سفید با رعایتنکردن فاصلهگذاری و استفاده از ماسک، چندین سناتور و مقامات ارشد کاخ سفید هم مبتلا شدند و رسانهها او را «فرمانده کل قوا در گسترش ویروس» خطاب کردند. اکنون که کرونا همهگیر و فراگیر شده و آمریکا با بیش از ۲۱۵ هزار کشته حدود یکپنجم کشتههای جهان را به خود اختصاص داده، ترامپ دیگر نمیتواند از مسئولیت شانه خالی کند.
آثار کرونا بر اقتصاد هم بسیار ویرانگر بود؛ ترامپ که با تکیه بر دستاوردهای اقتصادی انتخاب مجدد خود را قطعی میدانست، با آمدن کرونا و بیکاری بیش از ۴۰ میلیون نفر و تعطیلی بسیاری از مشاغل کوچک همزمان با بحران سلامت و اقتصاد مواجه شد. مدیریت سادهلوحانه و غیرمسئولانه ترامپ مسئله کرونا را به موضوع اول مناظرههای انتخاباتی تبدیل کرده و ابتلای خود او هم نشانه دیگری از سوءمدیریت او بود؛ بهنحویکه افکار عمومی اکنون میپرسد که فرماندهای که توان حفظ خود را ندارد، چگونه میخواهد از مردم بیپناه محافظت کند.
در حالی که از ابتدای رویکارآمدن ترامپ، ایران موضوع مهمی برای او به نظر میرسید و او مدتها تلاش داشت که ایران را به مذاکره راضی کند، حدودا یکسالی است که دیگر خبری از آن اشتیاق یا تلاش نیست. از منظر داخلی تغییر این فضا منجر به سبکشدن بار افکار عمومی داخل از سر دولت شده است، اما آینده و راه برونرفت از این وضعیت را پیچیده میکند. شما با این پیشفرض موافقید؟
ایران و کشورهای ۱+۵ بر اساس سازوکارهای برجام با هم گفتوگو میکردند ولی ترامپ برخلاف نظر شورای امنیت و کشورهای مشارکتکننده در برجام بهطور یکجانبه از برجام خارج شد و کشورهای دیگر را هم تهدید کرد که چنانچه با ایران همکاری کنند مورد تحریم قرار میگیرند. اینکه کشوری از تفاهمی که پس از چندین سال مذاکره حاصل شده یکجانبه خارج شود و سپس ادعای مذاکره مجدد کند برخلاف حقوق و مقررات بینالمللی است و نهتنها صداقتی در آن نیست، بلکه زورگویی و فریبکاری است. بزرگترین انقلاب نیمه دوم قرن بیستم در ایران اتفاق افتاد، اما ایران از تعهدات بینالمللی پس از انقلاب خارج نشد، ولی آمریکا پس از یک انتخابات از تفاهمهای دولت قبلی شانه خالی کرد. با چنین رویکردی چگونه میتوان به اعتمادی درخور یک مذاکره دست یافت؟
تصور میکنید سورپرایز اکتبر شامل ایران میشود یا نه؟
اکنون سیاست خارجی اولویت نخست در انتخابات نیست و سورپرایز اکتبر هم ابتلای ترامپ به کرونا و افتضاح مدیریت این فاجعه است.
انتخاب مجدد ترامپ میتواند وضعیت ایران را نیز متأثر کند. او میخواهد فشار حداکثری را به بالاترین سطح خود برساند. این روند، چگونه میتواند معکوس شود؟
فشار حداکثری سیاست زورگویانه و شکستخوردهای است که باعث رنج مردم ایران و بهخصوص طبقات آسیبپذیر شده، اما بههیچوجه به اهداف خود دست نیافته است. این سیاست دامی است که آمریکا را در خود گرفتار کرده و باید هرچه زودتر دگرگون شود وگرنه آثار منفی آن تا نسلها ادامه خواهد یافت. راه برونرفت از آن بازگشت به تفاهمهای قبلی است نه قلدری و تهدید.
سوی دیگر طیف انتخابات در آمریکا، گزینه دموکراتها یعنی آقای بایدن است که گفته به برجام باز میگردد. اما سؤالی که ما باید در داخل ایران بپرسیم این است که اساسا این بازگشت شدنی است؟ در عین حال، در ایران گفته شده که آمریکا باید خسارت خروج از برجام را بدهد. به نظر میرسد با گذاشتن چنین پیششرطهایی، احیای برجام روز به روز سختتر میشود. با این گزاره موافقید؟
فرونهادن سیاست فشار حداکثری نهتنها شدنی بلکه ضروری است و دولت بعدی هر که باشد باید آن را عملی کند. این آمریکا بود که یکجانبه تعهدات خود را زیر پا گذاشت و باید به تعهدات خود بازگردد. طبعا پس از بازگشت به برجام بر اساس سازوکارهای دوران برجام برای انجام تعهدات طرفین راهکارهایی تعیین شده است. همانطور که گفتم ایران به تعهدات خود پایبند بوده و جامعه جهانی باید طرف عهدشکن را مؤاخذه کند. ایران به عنوان یک کشور بزرگ فرهنگی و تمدنی اگر تعهدی کرده به آن پایبند بوده و این در جوهره فرهنگ و تمدن ایران است. این آمریکاست که به عنوان یک ابرقدرت خود را استثنائی میداند و هرگونه زورگویی و عهدشکنی را بخشی از منافع ملی خود قلمداد میکند.
پیشبینیای درباره برنده انتخابات آمریکا دارید؟
پیشبینی انتخابات در آمریکا دشوار است، ولی در سه ماه گذشته بایدن به طور مستمر از ترامپ جلوتر بوده است. اگر امروز انتخابات برگزار شود، بایدن از ترامپ ۱۰ درصد پیش افتاده است و با توجه به سیستمهای رأیگیری بر مبنای آرای ایالتی، اکنون در ایالتهای رقابتی و چرخشی هم بایدن فاصله مطمئنی از ترامپ دارد. اما تحولات درون جامعه آمریکا روزانه متغیر است و باید صبر کرد. بااینحال حتی تحولات یک هفته گذشته نظیر مناظره ترامپ و بایدن و ابتلای ترامپ به کرونا نیز باز هم فاصله آرا را به نفع بایدن بیشتر کرده است.
شما اخیرا بر کار با کشور چین هم متمرکز شدهاید. چندیپیش موجی منفی در کشور در مورد قرارداد همکاری ۲۵ساله با چین به راه افتاد. به عنوان فردی که مدیریت اندیشکدهای در این حوزه را بر عهده دارید، چقدر این قرارداد را به نفع ایران و مردم میدانید؟ اساسا از منظر استراتژیک قراردادهای طولانیمدتداشتن با کشورهای دیگر به نفع اقتصاد و سیاست آن کشورهاست؟
هر برنامه راهبردی مستلزم رویکرد بلندمدت و منافع کلان و طرح فراگیر است. برنامهریزی اقتصادی و اولویتهای راهبردی تنها از طریق آیندهنگری و رویکرد طولانیمدت و منسجم قابلتحقق است.
برنامهها و سیاستهای روزمره خصلت موقتی دارد و برای حلوفصل مسائل جاری استف اما وقتی سخن از همکاری بلندمدت با کشوری به بزرگی چین مطرح میشود حتما باید روابط جامعی را با دید کلان راهبردی تعریف کرد.
این توافق ۲۵ساله، همزمان با تمدید قرارداد همکاری ۲۰ساله با روسیه است. آیا این دو قرارداد، ایران را منحصر به ارتباط با چین و روسیه نمیکند؟ اساسا بخشی از اقتصاد و تجارت و تعامل ایران بیرون از حیطه این دو کشور میماند که با کشورهای دیگر بخواهیم ارتباطی داشته باشیم؟
روابط ما با چین و روسیه به عنوان دو عضو دائم شورای امنیت که تقریبا در همسایگی ما به سر میبرند، اهمیتی راهبردی دارد، اما ماهیت روابط ما با این دو کشور متفاوت است. اقتصاد ما با چین بهشکلی طبیعی سازگاری دارد. ما تولیدکننده عمده نفت و گاز در جهان هستیم و چین مصرفکننده انرژی است، چین فناوری بالایی در صنایع سبک و سنگین و نیز حوزههای دانشبنیان دارد و ما نیاز بسیاری در این زمینهها داریم. از لحاظ توسعه در زیرساختها، راهآهن، جاده، بندر، تونل و... چین با هیچ کشور و حتی قارهای قابل مقایسه نیست. روسیه خود تولیدکننده نفت و گاز است و در این حوزه با ما رقابت دارد، ولی همکاری راهبردی، بینالمللی و سیاسی ما با روسیه از اهمیت زیادی برخوردار است. همکاری بلندمدت ما با این دو کشور نافی همکاری ما با دیگران نیست؛ این کشورها خود با همه جهان رابطه دارند و با توجه به منافع خویش تصمیم میگیرند. ایران در هیچ حالتی با هیچ کشوری روابطی که انحصاری و دارای امتیازات ویژهای برای طرف مقابل باشد، برقرار نخواهد کرد. مبارزات تاریخی مردم ایران ضد انحصار و امتیاز به خارجی و در جهت توسعه و استقلال کشور بوده است.
چنین قراردادی حتما بر پایههای مشترک سیاسی نیز استوار است و ما میدانیم که در سالهای اخیر، سیاست خارجی در چین تغییراتی داشته و از درونگرایی چینی به کسب اطلاعات در خاورمیانه علاقهمند شده است و شاید در آینده به نقشآفرینی در این منطقه نیز تبدیل شود. این مسئله چقدر میتواند به نفع ایران باشد؟
برای چین از لحاظ راهبردی نفت و گاز اهمیت زیادی دارد. اولویت چین در سیاست خارجی، دسترسی به انرژی باثبات برای تحرکبخشیدن به موتور حرکتهای اقتصادی خویش است. چین در ۲۰ سال گذشته پیشران جهانیشدن و گسترش روابط با دولتها و نهادهای بینالمللی است. در سال ۲۰۰۱ چین وارد WTO شد و اکنون شریک تجاری اول حدود ۱۳۰ کشور در جهان است. در منطقه ما روابط چین با عربستان به سالانه حدود ۷۰ میلیارد دلار بالغ میشود که قابل مقایسه با کشور ما نیست. اولویت چین در منطقه دوری از جنگ و تقویت ثبات و تعمیق توسعه است. تنها در این حالت است که چین با مشارکت سازنده در این منطقه به منافع کلان خود نیز دست مییابد و منافع بلندمدت ایران در دسترسی به بازار باثبات انرژی تأمین میشود.
با لغو تحریم تسلیحاتی ایران، چین میتواند یکی از فروشندگان سلاح به ایران باشد. این حوزه چقدر میتواند برای امنیت ملی ایران مفید باشد یا اینکه ما را در معرض تحریمهای بیشتری قرار دهد؟
محدودیتهای تسلیحاتی ایران طبق زمانبندی برجام چند روز دیگر پایان مییابد و ایران میتواند با هر کشوری که مایل باشد در زمینه تسلیحاتی تعامل داشته باشد. آمریکا قدرتی است که از یکسو در منطقه به فروش بیش از پیش سلاح مشغول است و از سوی دیگر درپی ایجاد محدودیت تسلیحاتی برای ایران است. دشمنی آمریکا با ایران در جهت بیدفاع و بیسلاحکردن ایران در منطقه است. باید سیاستهای آمریکا را که مبتنی بر یکجانبهگرایی و ضدیت با مردم ایران است، محکوم کرد نه سیاستهای چین را که مخالف محدودیتهای تسلیحاتی و تحریمهای یکجانبه و مداخلات خسارتبار در منطقه است. چین، روسیه، اروپا و هر کشور دیگری که بخواهد با ایران در زمینه تسلیحاتی تعامل داشته باشد، ایران بر اساس منافع و نیازهای خود با آنها همکاری خواهد کرد.
یکی از نگرانیها درباره قرارداد با چین، بدون سقف زمانی و مالی بودن تعهدات است. درحالیکه ایران تجربه بدقولیهایی از چینیها دارد و این قرارداد میتواند دست آنها را برای بهپایانرساندن یک پروژه در یک یا ۱۰ سال باز بگذارد. ما قدرت واکنش نشاندادن یا پیشگیری از چنین وضعیتی را داریم؟
در هر قراردادی باید شروط و سقف زمانی و مالی آن و نحوه ارزیابی و نظارت بر حسن اجرا و سازوکار داوری و حل اختلاف مشخص باشد. در نهایت شرکتهای خصوصی در چین و ایران بر اساس مطالعه و ارزیابی وارد قرارداد میشوند و باید منافع خود را مدنظر قرار بدهند. تفاهمهای سیاسی کلان کمک به تسهیل این تعاملات میکند و نوعی حمایت برای اجرای دقیق و صحیح آن به عمل میآورد.
یک نگرانی دیگر درباره چنین قراردادی بحث تحریمهاست؛ اینکه چین در همین وضعیت فعلی نمیتواند یا نمیخواهد پول نفت ایران را بازگرداند. اگر تحریمها باقی باشد، این قرارداد چه کمکی برای نقل و انتقال ارز به ایران میتواند بکند؟
چین مخالف تحریمهای آمریکاست و تعاملات اقتصادی ما با چین دشوار ولی لازم است. آمریکا با بهکارگیری تحریمهای یکجانبه به صورت مکرر و افراطی اکنون خود در سراشیبی بیاثرکردن تحریمهاست. میتوان برای تعاملات اقتصادی با کشورهای مهم از نقش واسط دلار کاست و با ارزهای متنوع دیگر معامله و روشهای تازهای طراحی کرد که تحریمهای آمریکا در آنها عملا کماثر شود.
یکیدیگر از ابهامات درباره قرارداد همکاری با چین، این است که آیا چنین قراردادی میتواند ضمانت سیاسی در همراهیهای بینالمللی چین با ایران باشد؟ مثلا در مجامعی مانند شورای امنیت؟
باید از ابتدا روشن باشد که در یک قرارداد همکاری مشترک، نه قرار است کشوری وابسته به دیگری شود و نه قرار است دیگری سپر بلا شود. کشورها بر اساس منافع خود با یکدیگر وارد تعامل میشوند؛ بعضی کشورها مانند آمریکا، مداخلهجو و با لشکرکشی و ایجاد پایگاههای نظامی، خود را ژاندارم جهانی میدانند و برای هم خطونشان میکشند و بعضی دیگر نظیر چین درپی منافع اقتصادی خود از طریق تعامل دوسویه با کشورها هستند. ایران باید در ارتباط با چین به تعریف منافع خود بپردازد و آن را در سطح داخلی و بینالمللی دنبال کند. در دو سال اخیر ما شاهد موضعگیریهای قاطع و حمایتهای خوبی از چین در سازمانهای بینالمللی و نیز شورای امنیت بودهایم.