انتخاب سوژه برای نگارش یک مطلب واحد در مورد آنچه در این سریال گذشته خود زمانی جداگانه را طلب میکردوبا توجه به تعجیلی که همواره در کار روزنامهنگاری وجوددارد، در نهایت تصمیم بر این شد که برخی از ارجاعات فرهنگی و تاریخی اپیزودهای مختلف فصل اخیر این سریال را در مطلب حاضرمرور کنیم هر چند که این مرورهم با توجه به گستردگی موضوع، اجمالی خواهد بود. علاقهمندان این سریال که این روزها نسخه دیویدی آن مشتریان زیادی در شهر پیدا کرده میتوانند مطالبی درباره آن را در صفحههای 8 و9 همشهری عصر امروز بخوانند.
گذری به آینده
یکی از اپیزودهای فصل چهارم (شکل پدیدههایی که در آینده میآیند) نام دارد که اشاره مستقیم بهعنوان کتابی از هربرت جورج ولز نویسنده آثار تخیلی در قرن گذشته است در کتاب ولز با وقایعی مواجه میشویم که از دید فرد سومی که در این قضایا دخالت مستقیم نداشته است، شرح داده شدهاند. نگاه ولزبه آینده همیشه منفی بوده ودر این کتاب از قول یک دیپلمات در سال 2016 پیشبینی شده که در آیندهای نزدیک زیردریاییها مسلح به موشکهایی خواهند بود که میتوانند باعث کشتارجمعی در جهان شوند.
جزیره و مظلومیت مردم حلبچه
در این سریال شخصیتی به نام سعید را داریم که بخش عمده زندگی خود را در عراق و تحت حاکمیت صدام گذرانده است. در فصل اول شاهد هستیم که وی در زمان زندگی در عراق در گارد ریاستجمهوری عراق مشغول به خدمت بوده و اقدام به شرکت در سرکوب قیامهای مردمی در شهرهای جنوبی این کشور و در برخی از موارد شکنجه شورشیان میکرده است.او در ادامه این سریال (در فصل چهارم )پس از خروج از جزیره بار دیگر تصمیم میگیرد تا به مزدوری بپردازد و این بار در خدمت بن قرار میگیرد که رهبری دیگران را در جزیره برعهده داشته. نکته قابل توجه در این میان اشاره به کشتار ساکنان قبلی جزیره توسط بن با سلاح شیمیایی در فصل سوم سریال است و زمانی که در فصل بعد با موضوع مزدوری سعید مواجه میشویم، به شباهت اقدام بن با کشتار مردم بیدفاع شهر حلبچه بابمبهای شیمیایی توسط صدام حسین در پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق پی میبریم.
عراق، جولانگاه تروریستها و ارتشهای خصوصی
اشاره سریال به مسائل سیاسی تنها محدود به دوره حکومت صدام حسین نیست.بلکه پس زمینه یکی از اپیزودهای فصل چهارم کاملا به جنگ آمریکا و عراق در سال 2003 و حضور نیروهای اشغالگر در این کشور برمی گردد تا اگر این سریال به پیامدهای این جنگ نمیپردازد به نوعی با اشاره به عواقب آن تلاش میکند تا با مسائل روز جهان سیاست همگام باشد.در این اپیزود شاهد هستیم که بن در سال 2005برای تسویه حساب با یکی از مزدوران چارلز ویدمور –دشمن اصلی او در داستان – به شهر تکریت (محل تولد صدامحسین ) آمده است و پس از اینکه موفق میشود تا این تروریست را که اتفاقا تاهفته گذشته در شهر لس انجلس آمریکا بوده را به قتل برساند، بار دیگر با سعیدروبهرو میشودو او را به خدمت در میآورد.
این داستان فرعی به روشنی اشاره به شرایط ناامن عراق پس از حضور نیروهای آمریکایی در این کشور دارد و تاکید میکند که شهرهای عراق در این روزها به میدانی برای تسویه حساب گروههای شبه نظامی منطقه تبدیل شده است، آن هم در جایی که نیروهای آمریکایی حضور چشمگیری دارند و مدعی تامین امنیت مردم این کشور هستند.اما در جایی دیگر از این اپیزود شاهدیم که بن کیمی- مزدوری که از سوی ویدمور برای دستگیری اش به جزیره اعزام شده - را به ما معرفی میکند. در آنجا ما میشنویم که وی در سالهای 1996 تا 2001 در خدمت نیروی دریایی آمریکا بوده است و پس از آن بهعنوان یکی از مزدوران تحت استخدام ارتش خصوصی به اوگاندا اعزام شده است.مامی دانیم ارتشهای خصوصی در عراق پس از جنگ نقش پررنگی داشتهاند که یکی از مشهورترین آنها شرکت بلک واتر است.
این سربازان هرگز از قوانین بینالمللی تبعیت نمیکنند و همانطور که در خبرها شنیدیم سربازان شرکت بلک واتر نیز با به رگبار بستن مردم بیگناه عراق این موضوع را به اثبات رساندند و هماکنون این رویکرد یکی از مشکلات اصلی پنتاگون و دولت عراق است.اما تمام ماجرا این نیست.
شرکتی که شخصیت کیمی در این سریال در اوگاندا برای آن خدمت میکرده در دنیای واقعی شرکت کانادایی هریتیج اویلاند گس است که توسط تونی باکینگهام- مدیر یک شرکت معظم صنعتی– اداره میشود (همچون چارلز ویدمور در سریال) این شرکت در دهه 1990 در چند درگیری اصلی در قاره آفریقا دخالت داشت که از آن جمله میتوان به سرنگونی رئیسجمهور سیرالئون در سال 1998 و کودتا در کشور لیبریا در سال 1997 اشاره کرد اما این شرکت پس از تغییر و تحولاتی در سال 2004 تحت عنوان سرویس های دفاعی اجیس با پنتاگون قرار داد سه ساله بست تا در کنار شرکت بلک واتر مهمترین ارتش خصوصی فعال در عراق باشد.
صحنه به گلوله بسته شدن همراهان جان لاک در اقامتگاه دیگران توسط کیمی و دوستانش در همین اپیزود در واقع برداشت تلویزیونی از یک فیلم کوتاه واقعی از به رگبار بسته شدن مردم عراق توسط نیروهای شرکت اجیس در عراق است که همراه با موسیقی الویس پریسلی توسط یکی از کارکنان شرکت در اینترنت بارگذاری شد و پس از اینکه توجه رسانهها به آن جلب شد و محکومیت جهانی را بهدنبال داشت، سایت این شرکت بلافاصله از سوی پنتاگون بسته شد و مقامات شرکت اجیس و پنتاگون تحقیقاتی را در این مورد آغاز کردند که نتیجه آن هرگز برای عموم فاش نشد.
جک و جک تورنس
در اپیزود اول فصل چهارم شاهد این هستیم که نائومی قطرههای خون بر زمین ریخته شده را تعقیب میکند.این سکانس کاملا مشابه اتفاقی است که در پایان فیلم «درخشش» از استنلی کوبریک (بر اساس کتابی از استیون کینگ )شاهدش هستیم در فیلم شخصیت دنی تورنس برای گمراه کردن پدر مجنون خود، زمانی که متوجه میشود جای پای او بر روی برفها مانده است بر روی همان جاپاهای قبلی گام برمیدارد و در محلی پنهان میشود.
زمانی که پدر او برای پیدا کردنش داخل ماز میشود مسیری را انتخاب کرده و در نهایت در داخل ماز گم میشود –همانگونه که جک در این فصل در جزیره گم شده است –اما مادر دنی پس از اینکه دنی از مخفیگاهش خارج میشود او را مییابد –همانطور که نائومی موفق به یافتن کیت میشود - هر چند که این تنها باری نیست که 6 بازمانده پرواز 815 (oceanic 6) چیزی را از عموم مردم پنهان میکنندو در عین حال این تنها اشاره نویسندگان سریال به فیلم کلاسیک کوبریک نیست.
ورود مجدد به نارنیا
نام یکی از شخصیتهای تازه فصل چهارم، «شارلوت استپلز لوییس» است و به شکل آشکاری به نام سی اس لوییس نویسنده انگلیسی اشاره دارد که فیلم دوم بر اساس سه گانه نارنیا از او –شاهزاده کاسپین – اکنون بر روی پرده سینماهای جهان است. در کتاب دوم لوییس، بچههای قهرمان داستان از طریق جزیرهای به نارنیا باز میگردند ولی در زمان بازگشت آنها به داخل آب میافتند(سقوط شارلوت در آب به هنگام پریدن از هلیکوپتر )نکته مهم متفاوت بودن زمان در نارنیا با دنیای خارج است و ما در جریان این فصل به موضوع تفاوت زمان در جزیره گمشدگان بیش از پیش پی میبریم.
نکته مهم حضور دی جی دان در بین عوامل این اپیزود است که جزو تهیهکنندگان 2 فیلم ساخته شده براساس داستانهای لوییس و همچنین تهیهکننده مستندی به نام سی اس لوییس؛ رویا بین بوده است.در عین حال شارلوت نام یکی از 4قهرمان کمیک «چهار شگفتانگیز» است که توانایی ایجاد سپرهای نامرئی را در این سری کمیکهای مشهور دارد و در همین اپیزود شاهد هستیم که شالوت با جلیقه ضد گلوله از هلیکوپتر به پایین میپرد و در ادامه در حالیکه ساکنان جزیره-وهمینطور بینندگان - از وجود این جلیقه بیخبر هستندو به نوعی برای آنها نامرئی است گلوله بن نمیتواند باعث مرگ او شود.
مرید تزار
در این سریال در موارد متعددی به نام فئودور داستایوسکی و کتابهای او اشاره شده است و در جایی شاهد هستیم که بن –رهبر دیگران – در دوران حبس در داخل پایگاه قو مشغول خواندن کتاب برادران کارامازوف است که از کتابهای مورد علاقهاش محسوب نمیشود. در فصل چهارم در یکی از اپیزودها میبینیم که مایکل در داخل کشتی ویدمور در نهایت تصمیم به انفجار بمبی میگیرد که از سوی بن در اختیارش قرار داده است اما متوجه میشود که این بمب ساختگی است و عمل نمیکند.این بمب نمادین میتواند به اعدام نمادین داستایوسکی در سال 1849 مرتبط باشد.
داستایوسکی یکی از اعضای اصلی حلقه پتراشوسکی بود که حامی سوسیالیسم و مبارزه علیه حکومت تزار بودند.یکی دیگر از اعضای این حلقه میخاییل باکنین بود که نام میخاییل–شخصیت دیگر سریال- از نام او گرفته شده است.اما پس از انقلاب 1848 تزار نیکولاس اقدام به حذف تهدیدهای سیاسی کرد و دستور به اعدام اعضای مجرمان پس از دستگیری داد اما پس از مدتی این مجازات را به تبعید به سیبری تخفیف داد.با این وجود اعضای حلقه به شکل نمادین اعدام شدند که یکی از آنها از شوک حاصله از این اعدام درگذشت و خود داستایوسکی نیز با رد عقاید انقلابی اش پس از این اتفاق، فردی ماتریالیست شد و همچون مایکل که در ادامه این اپیزود به طرفداری کامل از بن پرداخت، بدل به یکی از حامیان اصلی تزار شد و از دستورات او تبعیت میکرد.