نمایشگاه "همنوا با بم" با پیام استاد محمدرضا شجریان در ساعــت 16 جمعه هفتم تیر 87 افتــتاح شد.[عکسهای نمایشگاه همنوا با بم]
علاقهمنـدان به خرید آثار خوشنویسی با امضای استاد شجریان؛ میتوانند تا 14 تیر همه روزه از ساعت 10 تا 20 از نمایشگاه فروش آثار خوشنویسی "همنوا با بم" دیدن کنند.
علی جمشیدی مدیر این نمایشگاه امروز به همشهری آنلاین گفت: در این نمایشگاه که با مشارکت معاونت امور هنری فرهنگستان هنر برگزار شده 80 اثر خطاطی اهدا شده به استاد؛ با قیمت همت عالی برای کمک به پروژه باغ هنر بم به فروش میرسد
[فروش آثار اهدایی به شجریان در فرهنگسرای نیاوران]
متن پیام استاد شجریان در این باره به قرار زیر بود:
خدمت همه عزیزانی که در این نمایشگاه حضور یافتهاند، خیر مقدم عرض میکنم. ما امروز به سبب رسالت احلاقی و مسئولیتی انسانی که نسبت به مصیبتزدگان زلزله بم در خود احساس میکنیم، کنار هم جمع شدهایم. و بهانه این جمع را جناب علی کدخدایی هنرمند ارجمند و خطاط قابل فراهم کرده است.
چندی پیش آقای کدخدایی در مشهد در ملاقاتی به من اعلام کردند که تعداد ۸۰ تابلو خوشنویسی از اشعاری که در طول سالهای فعالیت هنری خود خواندهام، به من هدیه میکنند.
من هم تصمیم گرفتم این تابلوها را به معرض فروش بگذارم تا عواید حاصل از فروش آن برای کمک به ساخت باغ هنر بم بکار گرفته شود. ملاقات آن روز و تلاش هنرمند عزیز ما و دوستان دیگر به ویژه آقای علی جمشیدی به نمایشگاه امروز منتهی شد.
در باره نمایشگاه و ویژگیهای آن دوستان عزیز توضیح داده و خواهند داد و من چیزی به آن اضافه نمیکنم. فقط به دو هدف اصلی نمایشگاه اشاره میکنم.
خط، تنها هنری چشمنواز نیست. هنری اصیل است که با زیبایی خاص خود معنا را منتقل میکند. مکث و تامل ما در برابر یک تابلوی خوشنویسی، ما را غریق معنایی اصیل شعری میکند که بر صفحه ککاغذ نقش بسته است.
بارها گفتهام که آواز، میراث شعری ما را حفظ میکند. بر این باورم که خط و آواز، خویشاوند یکدیگرند و هر دو ما را به جهان معانی شعر پیوند میزنند. چنین نمایشگاههایی هنرهای اصیل را میشناساند و راه را بر ماندگاری آنها هموار میسازد.
اجازه میخواهم هدف دیگر نمایشگاه را با گلایه و درددل بیان کنم. مدتی است که دردی در دل من نشسته و گاه به استعاره و در لفافه از آن سخن گفتهام اما امروز میخواهم صریحتر حرف بزنم.
ما مردم ایران در فراز و نشیب تاریخ حیات خود، فرهنگی ارجمند را گردآوردهایم. دستاوردهای ما در هنر، شعر، معماری، اندیشه و بسیاری دیگر از عرصهها والا و در خور ستایش و قدردانی است و بخشهایی از آن نه فقط میراث ایرانیان بلکه میراثی جهانی است.
اندیشمندانی چون حافط، مولانا، فردوسی و بسیاری دیگر نه تنها به ایران که به جهان تعلق دارند. من شیفته این فرهنگم و بر این باورم که هر کس با این فرهنگ آشنایی ولو اندک داشته باشد، دل بدان خواهد سپرد.
با این حال، باید بگویم ما ایرانیان صفاتی نیز داریم که پسندیده نیست. یکی از مهمترین آنها، فراموشی است. ما ملتی فراموشکاریم. زود فراموش میکنیم.
روزی که زلزله مهیب بم روی داد، همه خود را مصیبتزده دانستند. بم بخشی از تن ما بود که زخم برداشته بود و همة ما درد این زخم را بر روان خود احساس میکردیم. به بازماندگان قولهای زیادی دادیم، از یاری دادن به آنها گفتیم، از این که در کنار شما بم را دوباره میسازیم. اما رفته رفته گرد زمان بر دل ما نشست. سرد شدیم و در مسائل روزمره خود گرفتار شدیم و از یاد بردیم که بم، بخشی از تن ما بود. زخم بم را فراموش کردیم.
اکنون به جایی رسیدهایم که دیگر نام بم، دل کسی را نمیلرزاند. تصویر زندگی درون کانکسها، اندوهی نمیآورد. صریح بگویم ما مردم بم را فراموش کردیم. ما چنان فراموشکار شدهایم که برای کمک به بم باید به روشهای تبلیغاتی متوسل شویم، باید ترفند بزنیم تا یاد هموطنان رنجیده خود بیافتیم. این رسم خوبی در میان ما نیست. من همواره ستایشگر مردم و فرهنگ این سرزمین بودهام ولی نمیتوانم از این نقض فرهنگی، سخنی نگویم.
این نکتهای است که مرا آزار میدهد. این روزها انگیزه من برای شرکت در مراسمی از این دست، فقط ساختن باغ هنر بم نیست. مهمتر از ساختن بم، فراموش نکردن آن است. مدتهاست که در جلسات مطبوعاتی و مناسبتهای مختلف میگویم که نگذاریم مردم بم فراموش شوند.
مردم بم سرانجام آن را خواهند ساخت ولی فراموشی از خودِ ما قربانی میگیرد. فراموشی به درون زندگی نفوذ میکند و همه جا را در برمیگیرد. در یک جا نمیایستد. مثل موریانه، از درون میپوساند.
اول بم را فراموش میکنیم، بعد یکدیگر را و حتی نزدیکان خود را فراموش میکنیم. از یاد میبریم که در سرزمینی زندگی میکنیم که بلایای طبیعی سرشت آن است. چنانچه فراموش کردهایم که در کشوری زلزلهخیز زندگی میکنیم. آنگاه مصیبت در فراغ حاصل از فراموشی، دستی بازتر برای یغما دارد.
امروز این نمایشگاه برای کمک به خاطره ما از بم و مصیبت بم برگزار شده است. گامی که برای کمک به بم برمیداریم، گامی برای گریز از فراموشی و احیای خاطره ماست. نگذاریم مردم بم فراموش شوند.
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهد من از خاطرت به در نرود