به گزارش همشهریآنلاین، روزنامه «همدلی» نوشت: استاد دلنگران است! دلنگرانِ وکلا! میگوید: «وکیل شریف کسی است که آنها که به دفتر کارش مراجعه میکنند از حضور در کنار او احساس امنیت کنند؛ کسی است که خیر عمومی برایش اهمیت داشته باشد و برای استقرار عدالت بکوشد و کسی که برای پذیرش وکالت در یک پرونده، در آغاز خودش را جای قاضی بنشاند و اگر توانست حق را به مراجعهکننده بدهد، آنگاه وکالتش را بپذیرد. یک وکیل وقتی شریف است که از هر نوع فسادی بگریزد و خیر عمومی برایش از اهمیت زیادی برخوردار باشد. ما امروز نیازمند وکلای شریفِ فسادگریزیم!»
این چند جمله را شاید بتوان خلاصهای از آنچه یک وکیل را مبدل به وکیلِ ملت میکند، دانست؛ چند جمله کوتاه از زبان آیتالله سید مصطفی محقق داماد! او که هم فقیه است، هم دانشگاهی، هم در حوزه مدارج عالیه را طی کرده و هم در علم حقوق تا ینگهدنیا رفته و دکترایش را گرفته. بسیاری از استادان حقوق این سرزمین یا معلمش بودهاند یا همکارش یا شاگردش! از نگاه این حقوقدانِ شهیر، وکلا باید دستبهکار شوند و علاوه بر تلاش برای گسترش خیر عمومی و استقرار عدالت، از وکلای انگشتشماری که از نگاه او فاسد بهحساب میآیند، دوری کنند.
با این فقیه و استاد دانشگاه درباره الزامات اخلاقی وکالت دادگستری و چالشهای پیش روی این حرفه که از نگاه محقق داماد قدسیت دارد، گفتوگو کردهایم. مشروح این گفتوگو اکنون پیش روی شماست:
استاد! شما با بسیاری از وکلای نامآشنای ایرانی و البته استادان حقوق در این سرزمین نشست و برخاست داشتهاید. بسیاری از آنها استادان شما بودهاند، خیلیها سابقه همکاری با شما را داشتهاند و بسیاری نیز سر کلاس درس شما نشستهاند. یکی از موضوعاتی که بارها میشود دربارهاش سخن گفت و با توجه به شرایط جامعه ما بازهم جای سخن گفتن درباره آن وجود دارد، ویژگیهای یک وکیل تراز اول است از نگاه شما. ممکن است دراینباره برای مخاطبان «همدلی» سخن بگویید؟
با سلام خدمت شما و مخاطبان جریده «همدلی». موضوع حقیقتاً بحث مهم و واجد اهمیتی است. همانطور که میدانید جامعه امروز ما نیازمند توجه به دغدغههای خود است. از منظر اجتماعی و اقتصادی باید بر امور این جامعه نگاهی دقیق داشت. وکلای دادگستری و حقوقدانان ما در این زمینه باید نقشآفرین باشند و آگاهیبخشی به جامعه را سرلوحه کار خویش قرار دهند. نمونههایی شناختهشده و قابلاعتنا در تاریخ وکالت ماندگار شدهاند که شرافت و آزادگی در سلوک شخصیشان هویدا بوده است. در کشور خودمان هم ازایندست افراد بسیار بودهاند و امروز جای خالی آنها بهشدت احساس میشود.
بعضی از حرفهها قدسیت دارند و مقدساند؛ از نگاه من یکی از این حرفهها، روحانیت است. امروز روحانیت یک صنف شده و در میان میدان قدرت قرار گرفته است. من اگر از روحانیت نام میبرم، مقصودم روحانیتی است که هدایتی بدون مزد میکند و نقشش نقش هدایت بدون مزد است؛ همان کاری که انبیا کردند و دو سه بار در قرآن به آن تأکید شده. آنجا که آمده: «لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا». عدم درخواست مزد و علم الهیات در حد اجتهاد نشان یک روحانی مقدس است. در کنار روحانیت، حرفه پزشکی و کادر پزشکی و در کنار اینها حرفه وکالت است.
در همه جای دنیا گاهی وکالت پیش از قضاوت بهعنوان حرفهای مقدس در نظر گرفته میشود. داور و قاضی به نمایندگی از خدا قضاوت میکند، بنابراین کارش مقدس است. چرا وکالت مقدس است؟ چون خصم ظالم و یاور مظلوم است. این دو صفت، دو صفت خدایی است. در حرفه قدسی، باید بشود صفت خداوند را سراغ گرفت.
مرحوم دکتر ناصر کاتوزیان با قبول وکالت برای فردی ظالم به قداست حرفه مقدس وکالت، خدشه وارد نکرد. او هیچگاه وکالت یک فرد ظالم را عهدهدار نشد. خدا رحمت کند آقای کاتوزیان را! ایشان میگفت که من پیش از پذیرش وکالت یک شخص، اول خودم قاضی میشوم و اگر ببینم به نفع آن شخص رأی میدهم، وکالتش را قبول میکنم؛ این است حفظ قدسیت حرفه وکالت.
آقای کاتوزیان در زندگیاش نقطهضعفی نداشت. با همسر ایشان صحبت کنید. من دیدهام که این بانو در حد عشق دکتر کاتوزیان را میخواست. من با دکتر کاتوزیان مراوده خانوادگی داشتم. گاهی ما میهمانشان میشدیم و گاهی خانواده ایشان سرافراز میکردند و به منزل ما تشریف میآوردند. من میدیدم آقای کاتوزیان واقعاً نسبت به همسرش، احترام قائل است. چه کسی میتواند مدافع حقوق مظلوم باشد وقتی خدایی نکرده دستش بهسوی صورت همسرش دراز شود و به او سیلی بزند؟ آیا میتوانیم به چنین کسی بگوییم وکیل مظلومان؟
در حوزه توجه به نفع و خیر عمومی اگر بخواهیم برویم سراغ تحلیل نقاط ضعف احتمالی، چه انتقاداتی به نهاد وکالت وارد میدانید؟
یکی از گرفتاریهای ما آن است که برخی افراد در نهاد وکالت (که البته تعدادشان معدود است) حضور دارند که اساساً خیر عمومی برایشان بیمعناست. آنها به دنبال نفع خویش هستند و وقتی فردی یا جماعتی اولویت اولش بشود منافع مالی، آن اثربخشی که مورد انتظار است درباره نهاد تحت مدیریت او به وقوع نخواهد پیوست. امروز احتیاج جامعه آن است که نهاد وکالت بدون مسامحه به دفاع از حقوق ملت بپردازد و کوشش خود را مصروف خیر عمومی کند. همینجاست که افراد فسادستیز باید وارد عمل بشوند و وکلای دادگستری برای تأمین خیر عمومی کوشش کنند.
میشود به دنبال یک راه برای بهتر شدن اوضاع بود؟ با وصف اینکه وکلای شریف زیادی در ایران ما بودهاند و همچنان هم انسانهای عدالتجو بهعنوان وکیل کم نیستند آیا میشود برای بهتر شدن اوضاع نسخهای ارائه داد؟
اگر بخواهیم از مقام وکالت و شرافت این حرفه بگوییم، باید کاری بکنیم که کسانی چون دکتر کاتوزیان ازنظر علمی و عملی الگوی جامعه وکالت بشوند. الگوی جامعه وکالت این افرادند. محمدعلی جناح و مهاتما گاندی وکلای دادگستری بودند و الگوی جامعه وکالت چون مدافع حقوق بشر بودند. لابد در آن فیلم دیدهاید که وقتی گاندی به دادگاه وارد شد، همه حضار چنان به او احترام گذاشتند که قاضی محکمه هم از جا بلند شد و به متهم احترام کرد.
او در لباس متهم وارد دادگاه شده بود اما آنقدر محترم بود که قاضی تمامقد جلوی او ایستاد. به اینها میگویند وکیل دادگستری. همین ماندلا وکیل دادگستری و حقوقدان بود و ببینید چه کرد در مسیر برابری سیاهوسفید. به اینها میگویند وکیل دادگستری و مدافع مظلوم نه کسانی که فقط اموال را ذخیره میکنند.
از دکتر کاتوزیان یاد کردید و اینکه باید کسانی چون او الگوی جامعه وکالت در کشورمان باشند. احتمالا بسیاری از کسانی که اولین بار است نام این استاد شناختهشده حوزه حقوق را میشنوند از او وزندگیاش اطلاع چندانی ندارند. اما واقعاً چرا آقای کاتوزیان تا این حد مورداحترام بزرگان است؟
درباره جناب دکتر ناصر کاتوزیان واقعیت این است که من از دو جهت برای ایشان بزرگی و سترگی و عظمت قائلم؛ از یکسو خدمتی که ایشان به دانش حقوق بهطورکلی و بهطور خاص به حقوق خصوصی کرد و از سوی دیگر شخصیت فردی ایشان.
واقعیت این است که افراد معدودی در تاریخ دانش حقوق هستند که این دانش را پدرومادردار کردند. من در مراسمی که چندی قبل برای تجلیل از دکتر جعفری لنگرودی در دانشگاه تهران برگزار شد، به این نکته اشاره کردم و گفتم که با تعبیر پدر فلان علم که امروز بسیار مرسوم شده، چندان موافق نیستم و ترجیح میدهم چنین بگویم که افرادی مانند دکتر کاتوزیان و دکتر جعفری لنگرودی حقوق خصوصی ایران را از مجهولالنسب بودن درآوردند و آن را پدرومادردار کردند. فردی چون آقای کاتوزیان هم استاد دانشگاه تهران بود و هم وکیل دادگستری. نه سمت استادی دانشگاه را با ارتکاب اخلاق غیرحسنه لکهدار کرد نه حرفه وکالت را.
او در هر دو جنبه قداست حرفه را حفظ کرد. موضوع بر سر یک وارستگی تمامعیار است. اینکه شما بتوانید منافع شخصی خودتان را در اولویتهای بعدی قرار دهید و اولازهمه نگاهی متعهدانه به پدیدههای دوروبرتان داشته باشید، خیلی مهم است. نمیشود مسائل و مشکلات موجود در جامعه و حوزه عمومی را موردتوجه قرار نداد و دغدغه حل آنها را نداشت و همزمان از تعهد و شرافت سخن گفت.
اگر بخواهیم فردی چون استاد دکتر کاتوزیان را بهعنوان یکی از نمونههای قابلاحترام برای معرفی وکیل شریف مدنظر قرار بدهیم با روایتی از خود استاد مواجه میشویم که در جایی نقل کرده بود: «من وکالت را به این دلیل پی نگرفتم که نمیخواستم در دادگاه با یکی از شاگردانم در جایگاه قاضی مواجه شوم و بهجای اینکه استدلال و دانش حقوقی مرا در پرونده پیروز کند، احترامی که او بر من میگذارد، باعث شود در پرونده به توفیق برسم.» آیا شما هم این روایت را شنیدهاید و از سوی دیگر از منظر عملی آیا با توجه به شرایط امروز حرفه وکالت، اساساً چنین کاری شدنی است؟ یعنی میتوان از افرادی که محبوبیتی یا قدرتی دارند انتظار داشت از این نفع مادی چشمپوشی کنند؟
ببینید! بنده این روایت را به همین تعبیر از خود آقای کاتوزیان شنیدم. ایشان گفت من نمیخواهم از نامم و موقعیت استادیام سوءاستفاده کنم. گاهی که به دادگاه میروم، با شاگردم روبهرو میشوم، گاهی قاضی شاگرد من نیست اما کتابهای مرا خوانده و روی او اثر گذاشته است. من نمیخواهم سوءاستفاده کنم.
خود آقای کاتوزیان اینطور تعبیر میکرد که سوءاستفاده از حق داریم، سوءاستفاده از قدرت (البته به معنای وسیع کلمه) هم داریم. انصافاً این صفت، صفت خوبی است که انسان از خوشنامی و عظمت خودش سوءاستفاده نکند یا از این خوشنامی علیه دیگری بهره نگیرد. بههرحال، انسانی که خوشنام است، باید بهای خوشنامی خودش را بدهد، کسی که عظمت دارد، باید بهای این عظمت را بدهد.
یکی از دغدغههای شما برای کارکرد بهتر علم حقوق در جامعه و حتی شاید بتوان گفت حقوقدان شدن افراد حقوق خوانده، تأکید بر اهمیت فقه بوده است. اساساً دلیل این توجه از نگاه خودتان چیست؟
بر هیچکس پوشیده نیست اگر قانون مدنی ایران را که مادر حقوق ایران است، با قانون مدنی فرانسه مقایسه کنیم، باهم یک تفاوت عمیق دارند. هرچند اگر کسی اهل تحقیق باشد، میتواند ریشههای قانون مدنی فرانسه را در حقوق روم پیدا بکند اما هرگز چنین نیست که عیناً از متنی رومی ترجمه شده باشد درحالیکه قانون مدنی ایران بهجز یک قسمت محدود از آن، عیناً برگرفتهشده از متن شرایع الاسلام محقق یا تبصره علامه یا متن اللمعهالدمشقیه شهید اول است. این را کسی میفهمد که آگاهی عمیق در حوزه فقه داشته باشد. به نظر من، خداوند نمیآمرزد آنکسانی که در دانشکده حقوق رنگ و بوی فقه را کم کنند و قلمروی فقه را کاهش بدهند.
این نکته راهم باید یادآوری کنم که حتی چندی قبل، میخواستند درس فقه را اختیاری کنند که من به میدان آمدم. امروز محال است در ایران به کسی حقوقدان بگوییم بدون اینکه فقه درستی خوانده باشد. ما آفتاب لب بام هستیم و داریم زندگی در سنین بالا را میگذرانیم. بههرحال چندی بعد بازنشسته میشویم و دانشکده را ترک میکنیم. من استدعا دارم اهمیت فقه و اصول را در دانشکده حقوق حفظ کنند. دانش اصول به سبکی که من در دانشکده درس دادهام و سنت شده، برای حقوقدان بدل به دانشی عملی شده است.
من نشان دادهام که چگونه یک حقوقدان از دانش اصول فقه میتواند استفاده کند. شاید قبلاً اینطور درس نمیدادند و دانشجویان به همین خاطر خسته میشدند. امروز اما من حتی در کلاسهایم حضوروغیاب هم نمیکنم، بااینحال گاهی دانشجویان یک برابرونیم تا دو برابر ظرفیت رسمی، در کلاس درس من شرکت میکنند. چون فهمیدهاند که با نوع و شیوهای که من فقه و اصول را ارائه میدهم اگر اینها را ندانند، حقوقدان نمیشوند و تا آخر عمر یک حقوقخوان خواهند بود. حقوقدانی که میخواهد نظریهپردازی حقوقی کند، کسی است که به فقه در حد اجتهاد تسلط داشته باشد.
دانشجوی حقوقی اگر میخواهد حقوقدان شود، باید الگویش دکتر مهدی شهیدی، دکتر جعفری لنگرودی، دکتر ناصر کاتوزیان و دکتر حسین صفایی باشد. این بزرگان همیشه در آثارشان از دانش فقهی بهره میگیرند و به دانش فقه معتقدند.
اینها سرمایههای حقوقی ایران هستند. دکتر لنگرودی و دکتر کاتوزیان و دیگرانی که اگر نامشان را فراموش کردم عذرخواهی میکنم، با ارجاعات خود ارتباط حقوق مدنی ایران را به مراجع اصلی یعنی کتابهای فقهی برگرداندند. ناسپاسی است اگر از مرحوم دکتر مهدی شهیدی نام نبرم. ایشان سابقه خوبی در تحصیلات حوزوی داشت و استادان بزرگی را دیده بود.
با این توضیحات، نگاهتان درباره مفاهیمی چون عدالت و انصاف در حقوق چیست؟ به نظرتان آیا این مفاهیم در حقوق سنتی جایگاهی دارند یا همانطور که خیلیها معتقدند از مفاهیمی است که بیشتر جای پایش را باید در حقوق غرب جستوجو کرد؟
انصاف و عدالت یک آموزه دینی است. عدالت همانی است که افلاطون مطرح کرده است. او عدالت و حق را با یک لغت به کار برده است. ما به افلاطون، افلاطون الهی میگوییم و فلسفه او را متصل به آسمان میدانیم. بنابراین انصاف، حق و عدالت آنی است که معنایش ریشه در خیر مطلق دارد. خیر مطلق در حکمت متعالیه خداوند است و اینطور نیست که انصاف و عدالت سکولار باشد. اصلاً من معنویت سکولار را نمیفهمم یعنی چه؟ هر معنویتی به خیر مطلق برمیگردد، هر حقی بهحق مطلق برمیگردد، هر عدلی به عدل مطلق برمیگردد و هر مقیدی ازنظر فلسفی بدون مطلق معنا ندارد. بههرحال، این پاسخی است که من میتوانم به سؤال شما بدهم.
سخن پایانی...
از خدا میخواهم حرفه وکالت از هرگونه سیاهی و زشتی و از لکههای زشت زدوده شود و پاک باشد و برای وکلای بزرگی که حامیان حق و عدالت هستند و من به وجودشان افتخار میکنم، چه آنها که نقش دانشجوی مرا داشتند، چه آنها که نقش همکاری با من داشتند و چه آنها که نقش استادی برای من داشتند، آرزوی سلامتی و پایداری دارم. از همه وکلا میخواهم کسانی را که این حرفه را با فسادشان و با رفتارهای ناشایستشان خدشهدار میکنند از خودشان دور کنند و این حرفه را به آن قدسیت سابق برگردانند.