این نمایشگاه، مجموعه 80 اثر علیرضا کدخدایی است که 5 ماه پیش به شجریان هدیه داد تا برای فعالیتهایش در کمک به بم، استفاده کند. تابلوهای کدخدایی، خوشنویسی اشعاری است که شجریان در طول 50 سال بهصورت آواز خوانده است.
به علاوه 20 اثر از برادران صحراگرد که قرار است امروز به جمع قبلیها اضافه شوند. از این تعداد، روز گذشته، همزمان با افتتاح نمایشگاه، 100 میلیون تومان از تابلوها بهصورت نقدی به فروش رفت که گرانترینش 20 میلیون تومان خریداری شد.
علاوه بر این، 50 میلیون تومان دیگر هم برای خرید رزرو شده است که احتمالا بهزودی خریداری میشوند.
به گفته علی جمشیدی، مدیر گالری شمس، قرار است به خریداران لوح تقدیری از طرف شجریان هدیه شود؛ ضمن اینکه این مجموعه بهصورت کتاب نفیس در قطع رحلی چاپ میشود و اسامی خریداران و قیمت خریداری شده زیر اثر قید خواهد شد.
علاوه بر اینها، آثار منتخب نمایشگاه در یک بستهبندی ویژه چاپ شده که در معرض بازدیدکنندگان است و عواید حاصل از فروش آن هم برای کمک به «باغ هنر بم» استفاده میشود.
برای همین است که قیمت تابلوها بیش از آنکه واقعی باشند، برای کمک به بم به ویژه ساخت باغ هنر تعیین شدهاند و در واقع، تلاش شجریان است تا با مایه گذاشتن از اعتبار خود، داستان تلخ و کم و بیش فراموش شده بم را زنده کند؛ داستانی که با گذشت 4 سال و نیم، عملا بدون پایان، رها شده است.
شجریان در مراسم افتتاح بیش از همه به همین نکته پرداخت: «ما ملتی فراموشکاریم، خیلیزود فراموش میکنیم. روزی که زلزله مهیب بم رخ داد همه خود را مصیبتزده دانستند. بم بخشی از تن ما بود که زخم برداشت. همه ما درد این زخم را بر روان خود احساس میکردیم. به بازماندگان قولهای زیادی دادیم و از اینکه در کنار شما بم را دوباره میسازیم گفتیم. اما رفتهرفته درد زمان بر دل ما نشست و در مسائل روزمره خود گرفتار شدیم. فراموش کردیم که بم بخشی از تن ما بود و زخم بم را فراموش کردهایم. اکنون بهجایی رسیدهایم که دیگر نام بم دل کسی را نمیلرزاند، تصویر زندگی درون کانکسها اندوهی نمیآورد. صریحتر بگویم، ما مردم بم را فراموش کردهایم، ما آنچنان فراموشکار شدهایم که برای کمک به بم باید به روشهای تبلیغاتی متوسل شویم، باید ترفند بزنم تا یاد هموطنان رنجیده خود بیفتیم؛ این رسم خوبی نیست.»
شجریان که پیش از انتقاد از این فراموشی جمعی، از ویژگیهای مثبت فرهنگ ایران سخن گفته بود، ادامه داد: «من همواره ستایشگر مردم این سرزمین بودهام، ولی نمیتوانم از این نقص فرهنگی سخنی نگویم. این نکتهای است که مرا آزار میدهد؛ این روزها انگیزه من برای شرکت در مراسمی از این دست فقط ساختن باغ هنر بم نیست. مهمتر از ساختن بم، فراموش نکردن آن است.»
سخنان شجریان سالن را چنان در سکوت فرو برد که دیگر هیچ صدایی به گوش نمیرسید. به ویژه وقتی درباره فراموشی حرف میزد: «مردم بم سرانجام آن را خواهند ساخت؛ فراموشی از خود ما قربانی میگیرد؛ فراموشی به درون زندگی ما نفوذ میکند، همهجا را دربرمیگیرد؛ در یکجا نمیایستد، مثل موریانه از درون میپوساند. اول بم را فراموش میکنیم، بعد یکدیگر را و حتی نزدیکان خود را فراموش میکنیم. از یاد میبریم که در سرزمینی زندگی میکنیم که بلایای طبیعی سرشت آن است؛ چنانچه فراموش کردهایم که در کشوری زلزلهخیز زندگی میکنیم. آنگاه مصیبت در فراغ حاصل از فراموشی دستی بازتر برای یغما دارد.»
سیاره عشق
یدالله کابلی، خوشنویسی که در مراسم افتتاح حاضر بود و درباره شجریان سخن گفت هم تابلوی «سیاره عشق» را از مجموعه شخصیاش به شجریان اهدا کرد. اما او این تابلو را نیز در جمع باقی تابلوها قرار داد تا برای کمک به بازسازی بم فروخته شود. شاید به این شکل، در روزهای آینده، تابلوهای دیگری هم در کنار بقیه قرار گیرند.