در این دیدگاه، تحت عنوان مبارزه با بروکراسی بهراحتی نظامات و ساختارهای اداری و سازمانی کنار گذاشته شده یا نفی میشود.
ارتباط چهره بهچهره و رودررو، جای بررسیهای کارشناسی غیرمستقیم اداری را میگیرد. همچنین در این رویه تقسیم کار و سلسله مراتب به کنار میرود و بالاترین مدیران در کوچکترین و خردترین امور مستقیم دخالت میکنند.
چهره دیگر این شیوه، نفی مبانی، مقتضیات، روش و ساختار برنامهریزی است؛ از انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی گرفته تا بیهوده اعلام کردن شاخصهایی چون خط فقر و ضریب جینی.
اظهارات رئیس سازمان بهزیستی در نفی اهمیت و ضرورت نقش آمار و اطلاعات در برنامهریزی اجتماعی نمونهای از این نوع نگاه است.
فقیه که از اعلام آمار شیوع آسیبهای اجتماعی از سوی کارشناسان و دانشگاهیان ناراحت بهنظر میرسد، بهجا ی اعلام آمار رسمی آسیبهای اجتماعی به راحتی اهمیت یکی از ابتداییترین مبانی و لوازم برنامهریزی را انکار میکند و میگوید که در بررسی مباحث اجتماعی، آمارها از اهمیت بالایی برخوردار نیستند و به همین دلیل مسئولان اجرایی کشور نباید به آمارها اهمیت چندانی بدهند.
معلوم نیست اگر آمار، ارقام و اطلاعات در برنامهریزیهای اجتماعی اهمیت ندارند، مسئولان این سازمان و وزارت رفاه بر چه پایه و اساسی میخواهند به حل یا تخفیف مشکلات و آسیبهای اجتماعی یا تأمین رفاه شهروندان اقدام کنند؟ آیا باید منتظر معجزه باشیم یا به برداشتهای شخصی و سلیقهای مدیران اکتفا کنیم ؟