به گزارش همشهری آنلاین، همین جریمهها و دست بهدست هم دادن زمین و آسمان، کسب و کارهای مجوزدار، اما وابسته به حضور مردم در خیابان را هم دستکم در چند شب گذشته کساد کرد. آسمان که از باریدن خسته شد، کمکم چراغ کسب شبانه فستفودیها و رستورانها به بهای کم شدن آشپزها و کارمندان روشن شد.
نزدیکیهای میدان کاج در سعادتآباد تهران فستفودیها و رستورانهای متعدد برای سالهای متوالی پاتوق رستورانبروها بودهاند. برخی پیش از آنکه کرونا بیاید اینجا را فرصتی برای سرمایهگذاری دیده بودند و حالا ۹ماه است که در انتظار خبری برای بهتر شدن اوضاع هستند.
بسیاری از آنها میگویند سرمایهگذاری سنگینی برای کسبشان کرده بودند و حالا دست روی دست گذاشتهاند و حیرتزده اوضاع و احوال را نظاره میکنند. حوالی میدان کاج، در یکی از شبهای ممنوعه قرنطینه کمتر کسبوکاری فعال است. بیشتر فستفودیها تعطیلند و کرکرههایشان را پایین داده و رفتهاند؛ گویی امیدی به بیرونبر فرستادن هم نداشتهاند.
۹۰ درصد مشتریان رستوران اپلیکیشنی شدهاند
ساعت ۹ شب برای رستورانها سرچراغی است و دخل را پر میکند، اما حالا نخستین هفته از قرنطینه پاییزی سال۹۹ است و این شب نه چراغی دارد و نه مشتری.
با وجود اینکه ستاد ملی مقابله با کرونا به رستورانهای بیرونبر اجازه فعالیت داده است، اما بهنظر میرسد اکثریت آنها ترجیح دادهاند همزمان با قرنطینه کرکرهها را کاملا پایین بکشند و آغاز بهکار را به پایان این دوره موکول کنند.
مهدی، صاحب یک فستفودی است که تخصصش پیتزاست و امشب آمده که مغازه را ببندد و برود: «درآمدی که حتی با وجود بیرونبری بهدست میآید درنهایت برای ما ضرر است؛ چون فروش چندانی نداریم و همین که مغازه باز باشد هزینههایمان بیشتر میشود. فعلا ببندیم به صرفهتر است.» برای او بهصرفهتر است چون مالک است و اجاره نمیدهد.
با وجود این در سومین شب ممنوعیت تردد در تهران هم رستورانهای بزرگ تعطیلند و هم فستفودیهای کوچک و برگریهایی که برای خودشان در شهر نام و آوازهای به هم زدهاند. در این میان تنها یک رستوران بزرگ چراغهایش روشن است؛ رستورانی که به مدد شیشههای بزرگی که رو به خیابان دارد، میشود داخلش را دید زد. جز ۳-۲ نفر که لباس فرم مشکی بر تن و کلاه سفیدی بر سر دارند، کسی در فضای بزرگ رستوران دیده نمیشود.
رستوران سرپرست جوانی دارد. میگوید، رستورانی که مسئول آن است بزرگترین در منطقه است. این بزرگترین رستوران منطقه اما، صندلیهای قهوهای زیبا و جادارش را جمع کرده و با گذاشتن میزی جلوی در ورودی، مانع ورود هر فردی به داخل شده است. سعید میگوید مأموران بهداشت سیر تا پیاز قوانین کسب در دوره کرونا را گفتهاند و او میخواهد مو به مو قوانین را اجرا کند: «خیلیوقت است کسی روی صندلیهای رستوران ننشسته. راستش دلم میخواهد دوباره روزهای شلوغ رستوران را ببینم، اما با این کرونای لعنتی فکر نکنم حالا حالاها این اتفاق بیفتد.»
رستوران بدون بوی غذا معنا ندارد. تا سفارش مشتری نباشد، سرآشپز غذا سرو نمیکند و با این وضعیت، بوی غذا هم کمکم دارد از تن ساختمان بیرون میرود. صاحب جوان رستوران میگوید، ۶۰درصد فروشش را از دست داده و همین فروش باقیمانده را هم از صدقه سر فناوری حفظ کرده است؛ فناوریای که او روی آن مدتهاست سرمایهگذاری کرده و حالا دارد جواب میدهد: «تا پیش از شیوع کرونا خیلیها اصلاً اعتقادی به نرمافزار سفارش آنلاین غذا چه به شکل تلفنی و چه با اپلیکیشنهای اختصاصی نداشتند. چند سال است دارم روی شماره اختصاصی رستوران و اپلیکیشنی که مال خودمان باشد، سرمایهگذاری میکنم. الان ۲۰درصد فروشم را با این نرمافزارها حفظ کردهام. اگر اینها نبود، الان اوضاع خیلی بدتر از اینی میشد که هست.»
سیستم ثبت سفارش رستوران حرف مالک جوان رستوران را تأیید میکند و میگوید: ۹۰ درصد مشتریها اپلیکیشنی هستند و ۱۰ درصد هم تلفنی.
برای خوشخوراکها بازیم
در سوی دیگری از شهر، تعطیلی و منع تردد شبانه حریف شکمبازها و ساندویچخورها نشده و با وجود سوز سرما و باران تند هنوز فستفودیها و رستورانها با ترفند بیرونبری غذا کارشان را ادامه میدهند. هرچند کرونا دیگر آن مشتریهای دست به نقد و همیشه منتظر خوشمزههای پیچیده شده لای نانهای فرانسوی را مانند قبل به صف نکرده، اما هنوز دستگاه کباب ترکی میچرخد و دل دوستدارانش را با خود میبرد. با اینکه تکوتوک رستوران و فستفودی در شهر باز است، جلوی بیشترشان مشتری ایستاده است.
ستارخان پاتوق شکمبازها است و برخی رستورانهای این خیابان حتی در شبهای ممنوعه هم در حال کارند. آنها برای کار کردن و جلب اعتماد مخاطب برنامههایی دارند؛ ازجمله استخدام یک مأمور انتظامات برای ایجاد فاصله اجتماعی در صفوف مشتریان. خیلیها سمتش کشانده شدهاند و ماشین پشت ماشین کنار خیابان توقف کرده تا سفارش غذا بدهد. با این حال، فستفودی مسئول انتظامات دارد. مأمور نظم دادن، از مشتریها میخواهد از هم فاصله بگیرند. چند کلهقندی با نوار قرمز و سفید با زنجیر زردی به هم وصل شده و مسیری را شکل داده که افراد باید با حفظ فاصله از هم در این مسیر منتظر رسیدن نوبتشان بمانند.
چند نفری که تازه به صف پیوستهاند، ماسک ندارند و چشمغرههای معنادار دیگران نصیبشان میشود. یکی از کارکنان فستفودی از داخل ماسک میآورد و از مشتریها میخواهد بدون ماسک در صف نمانند. تقاضای مرد ماسک بهدست و چشمغرهها کار خودش را میکند و چند جوانی که در صف بیماسک ایستادهاند، ناچار ماسک میزنند تا کارشان راه بیفتد.
داخل فستفودی هم پر از کارمند با ماسک است؛ درست مانند روزهای شلوغ. مسئول شیفت فستفودی میگوید مالک برندشان بنای تعدیل نیرو نداشته و همه بچههایی که قبلاً کار میکردند هنوز هم دارند کار خود را ادامه میدهند: «فروشمان کم شده؛ نزدیک ۸۰درصد. تازه ما برندیم و همه ما رو میشناسند. دیگران که برند نیستند یا کمتر شناخته شدهاند، خیلی وقته تعطیلند. ما هم داریم از جیب میخوریم و نمیدانم تا کی میتوانیم فشار فعلی رو تحمل کنیم و برقرار بمونیم.»
بعد کلی غر میزند که چرا اداره مالیات هوای آنهایی که فشارها را تحمل میکنند، ندارند و غمشان را نمیخورند. بعد غر زدنها نوبت به انتقاد میرسد؛ انتقاد از شرکتهایی که باید به آنها برای رساندن سفارش مشتریها کمک کنند، اما این کار را درست و حسابی انجام نمیدهند: «شرکتی هست که با آن کار میکنیم و پیک ماست از ساعت ۲۱ به بعد کار نمیکند. شرکت میترسد موتوریهایی که دارد جریمه شوند و زیر بار جریمه نمیرود. برای همین امروز اصلاً نشد که پیکی غذا برسونیم دست مشتریها. قرار شده از فردا با شرکت دیگهای کار کنیم تا جواب مشتریها رو بتونیم بدیم.»
کمی بالاتر از فستفودی، یک روشویی تعبیه شده که برخی مشتریها که وسواس بیشتری دارند، میتوانند با زدن پدال، دست و صورت خود را با کمک صابون بشویند و با دستمال کاغذی خشک کنند. این هم راهی است برای کمک به اطمینان دادن به مشتریها برای تضمین بیشتر سلامت؛ مشتریهایی که این روزها از ترس ابتلا به کرونا با خوردن غذای بیرون، کمتر به فستفودیها سر میزنند و غذا میخرند.
زندهباد کرونا
مهدی، ترک موتورش نزدیک فستفودی خیابان ستارخان نشسته و یقه کاپشنش را تا آخر بالا داده تا از سرمایی که روی موتور نشستن دوچندانش میکند، خود را در امان نگه دارد. زیر چشمی هم دور و اطراف را میپاید و هم نقشهای که مسیریاب نشانش میدهد تا غذاهایی را که از فستفودی تحویل گرفته به مقصد برساند را چک کند. موتور سرحال و مرتب با باکس آبی پشتش غذا را تا رسیدن به مقصد گرم نگه میدارد. ۴پیتزای بزرگ، یک پیتزای کوچک، ۲پرس دونر کباب با چند نوشابه خانواده کل سفارشی است که باید به مقصد برساند؛ سفارشی پروپیمان که این روزها بارها برایش تکرار شده است. میداند صاحب سفارش احتمالا مهمانی دارد و مهمانی هم یعنی باید زودتر خودش را به مقصد برساند تا شاید دستخوش خوبی هم از صاحب سفارش بگیرد.
او میگوید این شبها از این دست سفارشها نه خیلی زیاد، بلکه زیاد به تورش میخورد. گاهی مجبور است برای رساندن سفارش مشتری، پیک کمکی بگیرد و با ۲ موتور غذا را برساند؛ چون حجم سفارش آنقدر زیاد هست که با یک پیک نمیشود حملش کرد.
گرفتن پیک کمکی این روزها بین پیکیها دارد باب میشود. مهدی میگوید خیلی از مشتریهایی که اینطور غذا سفارش میدهند، مهمانی خانوادگی یا جشن تولد و چیزهایی مثل این دارند: «همین هفته ۴بار کلی غذا و کیک تولد بردم. ۲بار هم پیک کمکی داشتم. بیشترشان هم حوالی همین ستارخان و نزدیکای میدان آزادی بودند. بالاخره مردم میترسند و برای خرید بیرون نمیروند. کارای بیرونشون رو ما انجام میدیم و پولش رو هم میگیریم. دیگه چی بهتر از این.»
بهنظر میرسد کرونا برای هرکس خوب نبوده، برای پیکهایی مانند مهدی بد هم نبوده و او را به درآمد بیشتری به نسبت قبل از دوره بیماری رسانده است؛ «الان چند هفته است غذاپزی و فستفودی و رستوران غذای بیرونبر دارند؛ برای همین مشتریهای ما هم زیاد شده و اگر قبل این روزی ۲۰ سفارش میگرفتیم، الان شده روزی ۶۰ سفارش. برای من مهم این است که غذا بهموقع برسه. همه تلاشم رو میکنم اول صبح تا آخر شب ساعت ۱۲- ۱۱که دیگه فستفودیها و رستورانداران میبندن و میرن، بتونم ۳۰۰ تومن رو بزنم. قبل از این محال بود بیشتر از ۱۵۰ تومن دربیارم. » بعد با خندهای ریز میگوید: «چرا میگن مرگ بر کرونا؟» بعد استارت اتوماتیک موتورش را میزند و با تکان دادن سر، خداحافظی میکند تا غذایی را که دارد سرد میشود، دست سفارشدهندهاش برساند.
منبع: روزنامه همشهری - حمیدرضا بوجاریان