حبیبی از پاسخ روشن و واضح راجع به انتخابات ریاستجمهوری خودداری کرد چرا که آن را دارای شائبه جانبداری از یک فرد خاص میدانست. او در این گفتوگو بر عزم موتلفه برای رسیدن به قلههای تحزب تاکید کرد و اینکه این حزب در نظر دارد با تبیین ساختار حزبی در آینده نزدیک به حزب اول کشور تبدیل شود. متن این گفتوگو در زیر میآید:
- مرزبندیهای احزاب اصولگرا بعد از انتخابات مجلس هشتم را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید این مرزبندی برای انتخابات ریاستجمهوری به چه صورت خواهد بود؟
به نظرم میرسد که در مرزبندی جناح اصولگرا بعد از انتخابات مجلس هشتم تغییری ایجاد نشده است یعنی بسیاری از تشکلهای اصولگرا برای انتخابات مجلس هشتم در قالب تشکل جبهه متحد اصولگرایان وارد رقابتهای انتخاباتی شدند و این جبهه هم در فعالیتهای انتخاباتی بهدلیل ایجاد وحدت نسبی بین تشکلهای اصولگرا موفق بود.
تجربه این عملکرد درانتخابات ریاستجمهوری نیز میتواند نتیجهبخش باشد. بنابراین ما در حزب موتلفه اسلامی برای انتخابات ریاستجمهوری به یک نوع وحدت کارساز بین اصولگرایان میاندیشیم و معتقدیم که این ضرورت که برای انتخابات هشتم خودش را نشان داد برای انتخابات ریاستجمهوری هم اهمیتاش به قوت خود باقی است و فکر میکنیم تشکلهای اصولگرا هم موضوع وحدت بین خودشان را همچنان موضوع مهم تلقی کنند؛ البته قبول داریم ماهیت انتخابات مجلس با ریاستجمهوری تفاوت دارد.
- با توجه به اینکه در فراکسیون اصولگرایان 2 نفر کاندیدا برای ریاست شدند و در حالی که احتمال رای آوردن آقای حداد هم زیاد بود اما وی رای نیاورد و آقای ابوترابی نیز به جای آقای باهنر نایب رئیس اول شد، آیا باز هم بهنظرتان هیچ مرزبندی جدیدی شکل نگرفته و اتفاق خاصی نیفتاده است؟
اینکه آقای حداد عادل وآقای لاریجانی از قبل پایبندیشان را نسبت به تصمیم اصولگرایان اعلام کردند و همچنین آقایحداد براساس یک رایگیری غیررسمی قبل از انتخابات هیاترئیسه از اینکه در انتخابات رسمی نامزد شوند، منصرف شدند، خود علامت این است که آن قوت وحدت بین اصولگرایان تا زمان انتخابات هیاترئیسه هم کارساز بوده است. یعنی اگر فراکسیون قبل از تشکیل مجلس اصولگرایان تشکیل نمیشد و جلساتی که اصولگرایان به ابتکار خودشان برای رسیدن به وحدت در انتخابات هیاترئیسه تشکیل دادند، صورت نمیگرفت، طبیعتا هرکس که به عنوان رئیس انتخاب میشد رایاش کمتر از 230 رای آقای لاریجانی میشد.
اما این روند نشان میدهد که وحدت نسبی بین اصولگرایان هم در نتیجه انتخابات مجلس هشتم تاثیرگذار بود و هم برای هیات رئیسه. بنابراین خدشهای در پایبندی اکثریت اصولگرایان چه شخصیتها و چه تشکلها برای وحدت اصولگرایان پیش نیامده، اما برای انتخابات ریاستجمهوری همانطور که در انتخابات نهم هم پیش آمد، ممکن است افرادی اصولگرا تشخیص دهند که نامزد انتخابات ریاستجمهوری بشوند و خودشان را نیازمند به تصمیمگیری در جمع اصولگرایان هم ندانند و من این احتمال را صددرصد منتفی نمیدانم. در هر صورت ما این وحدت و نامزد شدن یک نفر برای انتخابات ریاستجمهوری را یک کار ضروری میدانیم و سرمایه و ظرفیت موتلفه را هم در همین چارچوب به کار خواهیم گرفت.
- در بحث انتخابات ریاست مجلس آنطور که در حرفها و رفتارهای آقای حداد عادل دیده میشد احتمال رای آوردن ایشان بیشتر بود ضمن آنکه این گمانه زنی هم از سوی برخی اصولگرایان مطرح میشد که او یک سال رئیس مجلس باشد و بعد برای انتخابات ریاستجمهوری کاندیدا شده و سپس آقای لاریجانی رئیس مجلس شود.آقای لاریجانی نیز خود را در مصاحبهها بیتمایل برای ریاست نشان میداد اما رایزنیهای پشت پرده چیزی برعکس این بود و شاید خود آقای حداد هم که با همکاران مجلس هفتم خداحافظی میکردند فکر نمیکرد که بسیاری از دوستانش به رقیبش رای دهند. با توجه به اینکه اصولگرایان به تعهد اخلاقی بیشتر پایبند هستند اما بهنظر میرسد زرنگی یا هوشمندی آقای لاریجانی موجب شد تا رای بیشتری بیاورد و از طرفی هم آقای حداد خیلی تعهد اخلاقی داشتند که هرچه فراکسیون تصمیم بگیرد همان بشود. بهنظر شما اگر لاریجانی به عنوان رئیس انتخاب نمیشد به نوعی دیگر رفتار میکرد؟
در بحث هیأترئیسه، در رفتارهای آقای لاریجانی و آقای حداد کاری خلاف اصول دریافت نکردم و معقتدم هر دو رفتارهای سیاسیشان بعد از انتخابات، اصولی بود و اینکه شما اشاره کردید که آقای حداد یک سال رئیس باشند همه تحلیل و اظهار نظرهای بعضا غیرکارشناسی بود که بهصورت شایعه در آمد، اما در محافل رسمی سران اصولگرا تصمیم بر چنین کاری نگرفته بودند.
- این تحلیلی بود که اطرافیان آقای حداد داشتند و فکر میکردند که اگر یک سال دیگر تا انتخابات ریاستجمهوری، او رئیس باشد به راحتی میتواند به واسطه چهره شدن در انتخابات رای بیاورند.
آنچه که بنده برای آن اعتبار قائلم، جلساتی است که به شکل رسمی بین سران اصولگرا تشکیل میشود و به نتیجهگیری میرسد، اما اینکه خارج از این ارتباط بین شخصیتها و سران اصولگرا چه تحلیلهایی میشود باید آن تحلیلها و پیشگوییها در حد همان مراکز تلقی شود که جلسه تشکیل دادهاند. اما در هر صورت یک نفر باید رئیس مجلس شود؛ در این مورد عاقلانهترین کاری که اصولگرایان کردند این بود که نگذاشتند به کشمکش و درگیری بیانجامد، همچنین زمینه را عقلای اصولگرا به گونهای فراهم کردند که در روز انتخابات هیاترئیسه این مقوله به بهترین وجه حل شود و این کار جزو امتیازات سران اصولگرا بود ضمن آنکه معتقدم در رفاقت آقای حداد عادل و آقای لاریجانی هیچگونه خدشهای وارد نشده است.
- شما علت انتخاب آقای لاریجانی را در چه میدانید آیا یکی از دلایلی که آقای حداد رای نیاوردند نوع تعاملش با دولت بود؟ آیا نمایندگان خواستند با رای به آقای لاریجانی تعامل مجلس با دولت را به گونهای دیگر؟
من تفاوتی بین درجه اصولگرایی آقای حداد و آقای لاریجانی قائل نیستم و معتقدم پایبندی آنها به جریان اصولگرایی پایبندی کاملا جدی است، اما وقتی در جمع 290نفره که نمایندگان منتخب مردم هستند موضوعی را به رای میگذاریم اگر قرار باشد دنبال علت رای دادن به یک نفر باشیم باید از تک تک رایدهندگان سؤال کنیم. اکثریت رایدهندگان به این نتیجه رسیدند که آقای لاریجانی را انتخاب کنند. همچنین من در موضع اظهار نظر راجع به اینکه چرا آقای لاریجانی رای اکثریت و آقای حداد رای اقلیت آورد نیستم، زیرا به هیچ عنوان اظهار نظرم را مفید نمیدانم و ضمن آنکه این اظهار نظر، هیچ راهگشایی برای وحدت آینده اصولگرایان ندارد بلکه ممکن است استنباطی که از این نوع اظهار نظرها شود برای افعال سیاسی آینده اصولگرایان هم ضررهایی داشته باشد. البته بعد از انتخابات مجلس هشتم از سوی رسانهها خیلی به ما مراجعه شد که جمله یا اظهار نظری له یا علیه دو نامزد مطرح از زبان ما گفته شود اما ما قبلا روی این موضوع فکر کرده بودیم و به عنوان یک تشکیلات حزبی اصولگرا ترجیح دادیم وارد اظهار نظر درمورد شخصیتها نشویم و رابطهمان را با آنها حفظ کنیم اکنون هم وارد این بحث نمیشوم.
- یعنی شما اصلا انتخاب آقای لاریجانی را مرتبط با نوع تعامل او با دولت نمیدانید؟
قاعدتا وقتی یک جمع رای دهنده راجع به یک موضوع میخواهند رای بدهند خودشان به جهات مختلف توجه میکنند، امتیاز بندی کرده و نقاط قوت و ضعف را میسنجد و به نتیجهای میرسند که در انتخابات هیاترئیسه مجلس این اتفاق خودبهخود افتاده است اما اینکه در ذهن اشخاص رایدهنده موضوع تعامل آقای لاریجانی و حداد با دولت مطرح بوده یا نه اطلاع چندانی ندارم و خودم هم در این مصاحبه و مصاحبههای دیگر در موضع اظهار نظر راجع بهدلیل رای آوردن یا نیاوردن اشخاص نیستم.
- در حال حاضر بین جناح اصولگرا برای رسیدن به کاندیدای واحد در انتخابات ریاستجمهوری بحثی وجود دارد؟
میتوان پیشبینی کرد که تشکلهای اصولگرا در بین خودشان بحثهایی را راجع به نامزدهای ریاستجمهوری داشته باشند. ما در حزب موتلفه هم از چند هفته قبل در کمیسیونهای مربوط به این قضیه، بحثهای را در مورد اصل انتخابات و همچنین نامزد یا نامزدهای ریاستجمهوری دهم داشتهایم اما هیچکدام از بحثهای ما به نتیجه قابل ارائهای نرسیده است البته دیر هم نشده و ما بحث را تازه شروع کردیم و به عنوان یک تشکیلات حزبی به موقع باید به نتایج قابل بیانی راجع به اصل انتخابات و هم نامزدهای اصولگرایان برسیم. در احزاب دیگر هم حتما این اتفاق افتاده اما بین تشکلها این موضوع شکل نگرفته است.
- فکر میکنید اصولگرایان از تجربه انتخابات ریاست مجلس استفاده کرده و یک نفر را به عنوان نامزد نهایی اصولگرایان مطرح کنند و یا اینکه مانند ریاستجمهوری نهم هیچ کدام از افراد مطرح شده به نفع دیگری کنار نکشند؟
اینکه ما در جناح اصولگرا به یک نامزد مشترک برسیم بهترین شکل ورود اصولگرایان به انتخابات ریاستجمهوری است و از محاسن آن این است که اولا موضع ما را در مقابل رقیب محکم و تقویت میکند و همچنین یک نوع شفافیت برای رایدهندگانی که به اصولگرایان اعتقاد دارند، در زمان رای دادن پیش میآید و ثالثا از شکستن آرای اصولگرایان جلوگیری به عمل میآید. اما اینکه خواست ما در ریاستجمهوری دهم تحقق پیدا میکند یا نه، بستگی به نوع ارتباطات بین تشکلهای اصولگرا و اینکه تشکلهای اصولگرا بدون انگیزه سهمخواهی وارد تعامل برای رسیدن به نامزد ریاستجمهوری شوند، دارد.
این فاصله بین تحقق و عدمتحقق را کار سیاسی بدون سهم خواهی و حسن نیت مدبرانه اصولگرایان میتواند پر کند. به عنوان حزب موتلفه میگویم که ما همانطور که در مجلس هشتم بهدنبال وحدت اصولگرایان بودیم در انتخابات ریاستجمهوری هم همین مشی را دنبال خواهیم کرد.
- شما همیشه به این تعهد اخلاقی خود پایبند بودید و عمل کردهاید، اما زمانی که یک نفر یا گروه به این نتیجه برسند که حرفشان و تفکرشان درست است باید روی حرف خود ایستادگی کند، شما با توجه به اینکه اصیلترین تشکل و حزب در بین اصولگرایان در کشور هستید این ایستادگی را نداشتید، همیشه همراه با دیگران و جبهه پیروان بودهاید اما روی نظر خودتان که میدانید درست است تاکید اساسی نمیکنید تا همه اصولگرایان هم بهدنبال شما بیایند.
ما خودمان را جلودار اصولگرایان احساس نمیکنیم.
- شما بسیار روی بحث احزاب کار کردهاید ضمن آنکه از حزب شما در مسندهای مختلف هستند و قدرت آن را دارید که حرف خود را به اثبات برسانید، اما همیشه همراه دیگران بودهاید.
ما خود را جلودار مجموعه اصولگرایان و حتی برادر بزرگتر هم نمیدانیم اما در هر صورت یک تشکل 45 ساله با شناسنامه مشخص هستیم که این 45 سال کار برای ما سرمایه فراهم کرده است. شاید این سؤال برای شما پیش بیاید که چرا شما در خیلی از بزنگاهها از سهم خود میزنید، مانند انتخابات مجلس هفتم و هشتم که دبیرکل کاندیدا میشود اما وقتی جمع اصولگرایان به نتیجه دیگری میرسند، انصراف میدهد. علت این امر برای ما خیلی روشن است زیرا ما رای آوردن یک اصولگرا برای نمایندگی مجلس، شورای شهر و ریاستجمهوری را که به دلایلی مورد انتقاد ما هم باشد، به شرطی که رایآوری در وجود او متعین باشد، ترجیح میدهیم نسبت به اینکه یک رقیبی که در مبانی با ما اختلاف دارد رای بیاورد. اگر کسی ادعای اصولگرایی دارد باید این سؤال را درست جواب دهد که آیا شمای اصولگرا معتقدید اصولگرای مورد انتقاد شما رای بیاورد یا رقیبی که برخی مبانی شما را قبول ندارد؟ که پاسخ ما مشخص است.
- حتی اگر روشهای اقتصادی او را نپسندید و مورد قبول شما نباشد. ضمن آنکه آن اصولگرای مورد انتقاد شما 4 سال در مسند مجلس، ریاستجمهوری و یا شورای شهر قرار میگیرد؟ آیا باید باز هم این انتخاب را داشته باشید؟
اصولگرا بودن افراد، در ذهن ما رتبه اول را دارد. بنابراین وقتی میگویم اصولگرای مورد انتقاد ما، یعنی ممکن است در مشی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اختلاف سلیقه داشته باشیم. البته این به معنای آن نیست که آن اصولگرا را پس از رای آوردن رها میکنیم و تعاملی با او نداریم. بلکه باید تعامل خود را با او توسعه دهیم و نظرات خود را با او و اطرافیانش بیان کنیم و سعی کنیم دلایل ترجیح دادن نظر خود را نسبت بهنظر او در مقوله خاص به او انتقال دهیم. با آسیبهایی که ما در انقلاب خورده و بعدا هم پیشبینی میکنیم، بخوریم، ضرر آن رقیبی که مبانی ما را قبول ندارد را بیشتر از اصولگرایی که مبانی را قبول دارد اما در برخی موارد مثل مشی سیاسی اقتصادی با ما اختلاف نظر دارد، میدانیم. در کار سیاسی هم همیشه تقابل بین خوب مطلق و بد مطلق نیست.
ما گاهی باید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنیم بهنظرم از دید اسلامی هم این امر توجیح دارد. در انتخابات مجلس هفتم شعار «صالح رای بیار در بین گزینههای ما به اصلح رای نیار ترجیح دارد» را داشتیم، استدلال ما هم این بود که اگر در یک حوزه انتخابیه 3 نامزد اصلح اصولگرا، صالح اصولگرا و یک رقیبی که اصولگرایی را قبول ندارد وجود داشت اگر به این نتیجه رسیدیم که این اصلح قطعا رای نمیآورد و اگر ما از او حمایت کنیم آن صالح هم رای نمیآورد و درنتیجه رقیب ما رای میآورد بنابراین صالح رای بیار را ترجیح میدهیم. در انتخاباتهای دیگر هم همین گونه است.
- آقای حبیبی! درانتخابات ریاست جمهوری نهم یک سری تابوها شکسته شد، رئیسجمهور یک فرد غیرروحانی شد. در ریاست مجلس هم این اتفاق افتاد. فکر میکنید تابویی دیگر در انتخابات ریاستجمهوری دهم هم بشکند و آقای احمدینژاد همین 4 سال را رئیسجمهور باشند و مانند روسای جمهوری برای بار دوم انتخاب نشوند؟
در این مناصب مهم بهنظرم واجد شرط کامل بودن ملاک است، البته در شرایط مساوی من خودم روحانی را ترجیح میدهم زیرا تسلط به علوم اسلامی خود یک امتیاز است، اما خط کشی بین کسی که لباس روحانی دارد یا ندارد و این خط را حاکم برای عزل و نصبها کنیم درست نیست. برای انتخابات دهم هم باید افراد واجد شرایط مطرح باشند و برنامه خود را اعلام کنند. آقای احمدینژاد هم اگر قصد کاندیدا شدن داشته باشند عملکردش برای مردم قابل قضاوت است و اگر حرف جدیدی برای گفتن دارند باید بزنند، اما همه باید قبول کنیم که در این مقولات باید تسلیم رای مردم باشیم.
از مواردی که مردم تعیینکننده هستند همین انتخابات است زیرا همه نامزدها از فیلترهایی گذشتهاند و نباید روی صلاحیتشان بحثی باشد. بنابراین وقتی به میدان آمدند مردم به هرکس رای دادند همه قبول کنیم که او در آن مسندی که مردم به او رای دادند قرار گیرد.
- با توجه به اینکه شما در این 3 سالی که از عمر دولت میگذرد ارزیابی از عملکرد آقای احمدینژاد داشتهاید، چه میزان احتمال میدهید که ایشان تنها کاندیدای ریاستجمهوری دهم از سوی اصولگرایان باشد؟
ما بهدنبال اینکه حتی المقدور یک نفر از سوی اصولگرایان نامزد شود هستیم اما اینکه این فرد چه کسی است، به عنوان یک تشکیلات معتبر بین اصولگرایان بهدلیل آنکه میدانیم اظهارنظرمان باعث تفرق میشود، بیان نمیکنیم. ما در نهایت به عنوان تشکیلات حزبی به یک فرد خواهیم رسید اما چون اکنون به این نقطه نظر نرسیدیم و همین الان هم کسانی که وجهه اصولگرایی دارند برخی کارهای انتخاباتی را شروع کردند و فعالیت هم میکنند در حال حاضر در موضع اظهارنظر راجع به اشخاص نیستیم. اما در نهایت تکرار میکنیم که تسلیم عقل جمعی اصولگرایان خواهیم بود یعنی اگر تعامل بین اصولگرایان به یک وحدت کارساز رسید موتلفه اسلامی تسلیم نظر اکثریت عقلای اصولگرا خواهد بود و از آن فرد حمایت میکنیم.
- خود شما بررسیهایی روی عملکرد اقتصادی و سیاست خارجی آقای احمدینژاد داشتهاید، نظرتان درباره عملکرد دولت نهم چیست؟
ما حق نداریم تعیین کنیم که چه کسی بیاید و یا نیاید.
- شما بالاخره یک حزب هستید و حزب به عنوان یک قدرت سیاسی افراد را تعیین میکند که واجد پذیرفتن مسئولیتهای سیاسی هستند.
ما حق نداریم برای افراد تعیین تکلیف کنیم، البته در زمان مناسب باید به عنوان یک تشکیلات حزبی به این نتیجه برسیم که بین افراد چه کسی ترجیح دارد، اما در حال حاضر نمیدانیم چه افرادی میآیند و با ابهام مواجه هستیم، همچنین نمیدانیم که آن افرادی که میآیند در مقایسه با آقای احمدینژاد، اگر ایشان هم نامزد شود، چه امتیازاتی میآورند. بنابراین اظهار نظر ما و هر تشکیلات سیاسی دیگر با این ابهاماتی که وجود دارد کامل نیست.
اکنون تاحدود زیادی مشخص است که چه افرادی به میدان خواهند آمد و تاحدود زیادی مشخص است که نامزدهای اصولگرایان چه کسانی خواهند بود. ضمن آنکه نشانهای برای اینکه آقای رئیسجمهور قطعا نمیآیند وجود ندارد.
- این قطعا را شما از کجا میگویید؟ حدس میزنید؟
نه به وضوح در جامعه دیده میشود ضمن آنکه اطلاع داریم که چه طرحهایی را قرار است در زمان انتخابات و قبل از آن افتتاح کنند. دوست دارم شفافتر با شما صحبت داشته باشیم زیرا این موارد از چیزهای بدیهی است، به عنوان مثال آقای رئیسجمهور هفته گذشته مصاحبه تلویزیونی داشت، که خوب هم بود، اما اینکه این مصاحبه با مشاور خود به جای قرار گرفتن در مقابل خبرنگار، انجام شود همه فکرها را به سمت کار تبلیغاتی میبرد.
شما با سؤالات مختلف خواستهاید که از زبان من یک نفر یا چند نفر مطرح باشد اما ما اکنون به این دلیل قطعا اظهار نظر نمیکنیم که اولا اظهار نظرمان جانبداری برای یک فرد خاص محسوب میشود دوم اینکه ما واقعا در حزب موتلفه اسلامی معتقد نیستیم که با ابهاماتی که در مورد کاندیداها مطرح است میشود اظهار نظر کرد. الان هرکسی اظهار نظر کند در واقع علاقه خود را بیان میکند نه یک جمعبندی کارشناسانه را. اظهار علاقه کردن کار حزب نیست زیرا حزب علاقه خود را باید نگه دارد و کار کارشناسی کند و به موقع حرف خود را بزند. اگر منظور شما از شفافیت آن است که یک اسم خاصی ببریم ما هنوز مسائل مان در ذهن خودمان جمع بندی نشده است.
- شما در هفتم خرداد به همراه چندتن از نمایندگان مجلس هفتم که عضو موتلفه اسلامی هستند با عنوان فراکسیون غدیر، با آقای لاریجانی دیدار داشتید. در مورد این فراکیسیون و فعالیتاش در مجلس هشتم بگویید. چرا تنها ابتدای کار مجلس مطرح شد و اکنون دیگر در مجلس بحثی درباره تشکیل آن نیست. آیا قرار است افرادی که از حزب موتلفه در مجلس هستند این فراکسیون را دنبال کنند.
موضوعات غدیر هیچ ارتباط سازمانی با موضوعات موتلفه اسلامی ندارد. بنده به عنوان شخص خودم عضو بنیاد غدیر هستم این عضویت هم هیچ ارتباطی با مسئولیتام در حزب موتلفه ندارد. بنیاد غدیر نیز با محوریت آیتالله خزعلی مدیریت میشود و نه بنده. در آن جلسه تصمیم گرفته شد که با نمایندگان مجلس فعلی همان کاری که در دوره قبل شده بود و فراکسیونی با عنوان قرآن و عترت تشکیل شد، فراکسیون غدیر شکل گیرد، اما از نظر من فراکسیون غدیر یعنی عضویت 290 نفر. یعنی در صورتی فراکسیون واقعی غدیر تشکیل میشود که 290 نفر عضو داشته باشد در غیراین صورت یک نوع محدود کردن کارهای غدیری است؛ در آن جلسه پیشنهاد شد که از نمایندگان دعوت شود برای غدیر کار کنند، وقت بگذارند و کمک کنند که اصطلاح مجلسی این کار شاید فراکسیون باشد اما فراکیسیون به معنای سیاسی نیست زیرا امیرالمومنین علی(ع) یک شخصیت فرا مذهبی است و متعلق به همه انسانهاست و معقتدم آن نماینده اقلیت مذهبی ما هم میتواند عضو فراکسیون غدیر باشد. تا برسد به شیعیان و سنیان ولو با سلیقههای مختلف سیاسی.
- یکی ازاهداف تشکیل بنیاد غدیر، ایجاد حکومت اسلامی و انسجام بین مسلمانان است. شما با تشکیل فراکسیون غدیر در مجلس چقدر میتوانید به این هدف برسید.
برای تشکیل حکومت اسلامی زاویههای مختلفی ممکن است مطرح شود، ما زاویه غدیری تشکیل حکومت اسلامی را یک زاویه معتبر میدانیم که میتواند مشترکات زیادی را بین تسنن و تشیع و حتی کسانی که مسلمان نیستند برقرار کند بنابراین فعالیت غدیری در مجلس، دولت و خارج از کشور یک فعالیت فرامذهبی است. ضمن آنکه بهتر است در مصاحبهای به عنوان دبیرکل حزب موتلفه، بیشتر به سؤالات مربوط به موتلفه اسلامی پاسخ دهم.
- علت سؤالات همان بحث تشکیل فراکسیون غدیر در مجلس است، شما کار حزبی را پیگیری میکنید، فکر میکنید با تشکیل فراکسیون غدیر در مجلس تا چه میزان بتوانید به آن نتیجه حزبی خودتان که داشتن کشور حزبی است و از سوی دیگر هدف بنیاد غدیر که تشکیل حکومت اسلامی است، دست یابید.
ما یک تفکیک بین کار حزبی و غدیری قائل هستیم. حضور من در بنیاد غدیر بیارتباط با حزب موتلفه برای کارهای غدیری است بنابراین ما نمیخواهیم غدیر را به تشکیلات حزبی ویژه گره بزنیم، اگر کسی این کار را کند به معنای آن است که هرکس عضو نیست عضو غدیر هم نیست که ما این خطا را هرگز مرتکب نمیشویم زیرا غدیر یک موضوع فراحزبی و فراجناحی و حتی فرامذهبی است. فعالیت بنده در بنیاد غدیر تعریف مشخص خود را دارد و هیچ ارتباطی با فعالیت حزب موتلفه ندارد زیرا خیلیها هستند که غدیر را قبول دارند اما حزب موتلفه را قبول ندارند بنابراین هیچ ارتباطی بین فعالیتهای بنیاد غدیر و تشکیلاتی حزب موتلفه برقرار نیست.
- شما در بنیاد غدیر بحث حکومت اسلامی را پیگیری میکنید از سوی دیگر در حزب موتلفه بحث حزبی بودن کاندیدا و داشتن برنامه مشخص و پاسخگویی حزب حمایتکننده آن فرد پس از انتخابش را دنبال میکنید، این دو باید یک وجه مشترکی داشته باشند زیرا نمیشود کار حزبی جدا و فعالیت برای ایجاد یک حکومت اسلامی هم جدا باشد.
فعالیتها در بنیاد غدیر هیچ ارتباطی با فعالیت حزبی یک حزب خاص ندارد اما ممکن است مبانی فکری یک حزب با مبانی فکری در یک بنیادی با هم مشترک باشد این اشتراک به معنای ارتباط سازمانی نیست.
- یعنی در اداره یک کشور نوع حکومت اسلامی که شما در بنیاد غدیر روی آن کار میکنید ارتباطی با بحث حزب ندارد؟
در حکومت اسلامی مسائل حزبی مطرح است و در قوانین کشور هم این موضوع را داریم، اما هرکس تلاش کند فعالیت مربوط به غدیر در محدوده یک حزب خلاصه شود هم به حزب و هم به غدیر لطمه زده است در این مورد معتقدیم وجود مبانی مشترک در اعتقادات یک حزب با اعتقادات به عنوان بنیادغدیر ممکن است وجود داشته باشد که وجود هم دارد اما اینکه بگوییم بنابراین ما فعالیت غدیرمان ارتباطی با فعالیت حزبی دارد چنین چیزی وجود ندارد و نمیخواهیم هم وجود داشته باشد. ضمن آنکه در هیأتمدیره بنیاد غدیر که 7نفر اصلی و 2 نفر علیالبدل هستند یک نفر عضو موتلفه است که بنده هستم. آیتالله خزعلی، ملک محمدی، دکتر خزعلی، ظریف منش، لولاجیان و دکتر صلاحی از دیگر اعضای این بنیاد هستند که هیچ کدام هم حزبی نیستند.
- آقای حبیبی! درباره ساختار کار حزبی که در حزب موتلفه انجام دادهاید توضیح میدهید؟
در حزب همه امور مهم در حال بررسی و جمعبندی و تصمیمگیری است، در بسیاری از امور هم این بررسیها، جمعبندیها و تصمیمگیریها تحقق یافته است. همه احزاب باید تلاش کنند که تحزب در کشور نهادینه شود و خودشان هم مشخصات یک حزب کامل و فراگیر را داشته باشند در این مقوله هم ما با فرصتگذاری قابل توجه مشغول کار هستیم.
- شما اعتقاد دارید که در کشور باید چند حزب قوی داشته باشیم و یا مانند اکنون که احزاب زیادی حضور دارند فعالیت حزبی ادامه یابد؟
حزب باید به 2 سؤال پاسخ دهد. اول اینکه فرمول اداره کشور باید چگونه باشد. دوم اینکه اداره کشور با چه کسانی؟ یعنی کادرسازی کند که اگر حزب به این توانایی رسید حزب میشود. حال باید در دویست و چند حزبی که داریم، ببنیم کدامشان این شرایط را دارند. برخی احزاب در حد یک خانواده هستند که فکر میکنیم این احزاب هیچ فایدهای برای کشور ندارند اما اگر یک حزبی بتواند به این دو سؤال پاسخ بدهد پس شرایط لازم را برای کار سیاسی دارد البته اگر احزاب متعددی با این شرایط وجود داشته باشد این احزاب برای اداره کشور مفید هستند. یعنی برنامهها و مدیران را معرفی کنند و مردم به هر حزبی رای دادند فعالیت خود را انجام دهند.
در یک کشور امکان اینکه 200 تا 300 حزب با این شرایط فراهم شود وجود ندارد زیرا وقتی ما میخواهیم فرمول برای اداره کشور بدهیم یعنی با یک بدنه کارشناسی عظیم در دانشگاه و حوزه در ارتباط باشیم حال چند حزب میتوانند این کار را انجام دهند؟ بنابراین باید تحزب در کشور عمق پیدا کند و راهش این است که ما چند حزب مقتدر با همین تعریف داشته باشیم تا به سختی با هم رقابت کنند و مردم برنامهها و مدیران احزاب مختلف را ببینند و بشنوند و بعد رای دهند. در این صورت مردم حزب پیروز را پاسخگو میدانند و همچنین این حزب برای آنکه دور بعد رای بیاورد ناچار است که تعهدات خود را عمل کند. همین امر موجب رقابت سخت بین احزاب مقتدر شده و کشور هم بهتر اداره خواهد شد.
- شما به عنوان دبیرکل حزب موتلفه چه میزان تلاش میکنید که حزب اول اصولگرایان شوید؟
همه تلاش ما آن است که به این مشخصاتی که خودمان برای حزب تعریف میکنیم دست یابیم، از چند سال پیش هم فعالیت خود را برای پاسخ به این دو سؤال شروع کردهایم و به نقاط نسبتا خوبی رسیدیم، اکنون هم ادعای اینکه همه مشخصهها را داریم، نداریم.
فکر میکنید تا چند سال آینده به حزب اول یا حزب قدرتمند در کشور تبدیل شوید؟
ما بهدنبال حزب اول شدن نیستیم، بهدنبال حزب شدن کامل هستیم. سالش را نمیتوانم الان تعیین کنم اما در حال حاضر بحثی برای داشتن یک چشمانداز چندساله مقدماتی را فراهم کردهایم که بهنظرمان میرسد این چشمانداز در ماههای آینده آماده شود. این چشمانداز هنوز به مرحله تصویب نرسیده است.
- پس تاریخ مشخص تبدیل شدن به حزب مقتدر در کشور را بررسی میکنید؟
ما 2 سال کار کارشناسی انجام دادیم و براساس تغییراتی که مختصرا در اساسنامه هم انجام شد یک ساختار جدیدی برای حزب موتلفه ترسیم کردیم اما در هرصورت معتقدیم تشکیلات حزبی بدون ساختار پاسخگو دچار گرفتاریهایی میشود که کار حزبی را بهنظر ما مختل خواهد کرد. یعنی اینکه ما چه ارکانی در این سازمان داریم و این رکنها چه ارتباطی باهم دارد؟ برای اینکه موازی کاری نشود و اصطکاک به وجود نیاید لابد از داشتن شرح وظایف برای پستهای مدیریتی هستیم. که این ساختار در همه وزارتخانه و در همه احزاب مهم دنیا وجود دارد، البته قبلا هم ما بدون ساختار نبودیم اما با توجه به تغییرات و تحولات، ساختار قبلی ما پاسخگو نبود و فکر میکنیم این ساختار جدید میتواند برای 10 سال پاسخگو باشد.