به گزارش همشهری آنلاین به نقل از شرق، این سخنان او در زمان خود واکنشهای زیادی به همراه داشت و نزدیکان خاتمی به سخنان کرباسچی خرده گرفتند اما کرباسچی در گفتوگوی تکمیلی دیگری سخن خود را به این سمت برد که منظور، شخص محمد خاتمی نیست؛ بلکه اصلاحطلبان از نظر تشکیلاتی تا کنون لیدری برای خود تعیین نکردهاند که چنین فردی در قبال تصمیمات تشکیلاتی پاسخگو باشد.
منظور کرباسچی هرچه بود و اینکه واقعا میخواست شخص خاتمی را نشانه برود یا مقصودش رهبری از منظر تشکیلاتی بود، بههرحال باعث شد تا اصلاحطلبان بیش از پیش نسبت به کارکرد سیدمحمد خاتمی در شرایط کنونی سیاسی توجه نشان دهند؛ خاصه آنکه موضع خاتمی در سه انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲، مجلس سال ۹۴ و ریاستجمهوری سال ۹۶ به شکل خیرهکنندهای تعیینکننده بود و «تَکرار»های او در سال۹۴ و ۹۶ چنان سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان را یکدست کرد که شاید با هیچ کار تشکیلاتی به دست نمیآمد. تردیدی نیست که خاتمی در دو دهه اخیر یکی از مهمترین بازیگران عرصه سیاسی بوده است، بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ که اصلاحطلبان با یک استراتژی ضعیف، یعنی تعدد نامزدها، رقابت را به رقیب واگذار کردند، توانست در سال ۸۸ موج اجتماعی گستردهای در حمایت از میرحسین موسوی راه بیندازد.
جدیدترین خبرها و رویدادها را در اینستاگرام همشهری آنلاین بخوانید (کلیک کنید)
حتی بعد از آنکه محدودیتهای زیادی بر او اِعمال شد هم نقش کمنظیری ایفا کرد، زیرا اولا او بود که توانست در سال۹۲ اصلاحطلبان را قانع کند که همنظر با هاشمیرفسنجانی شوند و روحانی را به عارف ترجیح دهند و از سوی دیگر مردم با اعتماد به سخن او به روحانی، یک نامزد ائتلافی که هیچگاه سابقه اصلاحطلبی در کارنامهاش دیده نمیشد، رأی دادند؛ اگر مهر تأیید خاتمی بر روحانی نبود، روحانی بهعنوان یک عضو از جامعه روحانیت مبارز که تشکیلاتی اصولگراست، شناخته میشد. در انتخابات مجلس سال ۹۴ هم این اتفاق بار دیگر و حالا در عرصه رقابت بر کرسیهای پارلمان بازیابی شد و با «تَکرار میکنمِ» خاتمی لیست سینفره اصلاحطلبان در تهران بیکموکاست وارد تهران شد تا نفر آخر لیست اصلاحطلبان بیش از شخصیتهای مطرح اصولگرایان رأی بیاورد. همین موضوع در همان زمان در انتخابات مجلس خبرگان هم رخ داد و با اعتماد مردم به لیست مورد تأیید خاتمی، نامزدهای لیست امید توانستند حضوری چشمگیر در خبرگان داشته باشند. انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ هم همین وضعیت را تجربه کرد و روحانی با رأیی بالاتر از دور اول توانست برای بار دوم بر کرسی ریاستجمهوری تکیه بزند.
همه اینها اما با آغاز دور دوم روحانی و افزایش فشارهای اقتصادی بر مردم رنگ دیگری به خود گرفت؛ خاصه بعد از اعتراضات دیماه ۹۶ که دولت و اصلاحطلبان متوجه شدند که بحران اقتصادی بیش از هر موضوع سیاسی، جناحی و حزبی برای مردم اهمیت دارد. وقتی دولت در معرض انتقادهای شدید قرار گرفت، بخشی از مخاطبان اصلاحطلبان نقدها را بهسوی خاتمی نیز بردند و دیگر حمایت از روحانی برگ برنده اصلاحطلبان محسوب نمیشد؛ چنانکه آرامآرام و بهویژه بعد از حوادث آبان ۹۸ مشاهده شد که بسیاری از اصلاحطلبان با انتقاد به عملکرد دولت سعی کردند حساب خود را از دولت جدا کنند تا اولا بتوانند مقبولیت سابق را نزد پایگاه اجتماعی خود داشته باشند و از سوی دیگر در انتخابات پیشرو قضاوت عمومی بر ایشان همانی نباشد که بر دولت است.
دراینبین، اتفاقا خاتمی بیش از دیگران همچنان بر ضرورت حمایت از دولت تأکید میکرد و اگرچه گویا او نیز انتقادهایی به عملکرد دولت داشت، اما میکوشید فضای سیاسی درپی حمله به دولت ملتهب نشود؛ منشی که از او بعید هم نبود زیرا خاتمی در تمام سالهای سیاستورزیاش مدارا را بر تنش ترجیح داده است.
حضور کمرمق مردم در انتخابات مجلس یازدهم که در اسفند سال ۹۸ برگزار شد، نشان داد که مردم در یک قهر سیاسی بهسر میبرند؛ نه آنکه نقدشان نسبت به دولت باعث گرایش آنها به اصولگرایان شده باشد، بلکه نوعی دلزدگی سیاسی با آنان همراه شده است. بعد از انتخابات مجلس بسیاری از شخصیتهای اصلاحطلب متوجه یک دغدغه مهم شدند که اگر در انتخابات۱۴۰۰ هم حضور مردم حداقلی باشد، اصلاحطلبان مانند انتخابات مجلس ناکام میمانند زیرا تجربه تاریخی نشان داده است سبد رأی اصولگریان ثابت است و ایشان همواره کف رأی خود را دارند و این درحالی است که اصلاحطلبان رأیی بالاتر اما سیال و غیرثابت دارند؛ به این معنا که ممکن است در یک انتخابات با ایجاد موج اجتماعی باعث پیروزی قاطع اصلاحطلبان شود و در انتخاباتی دیگر با کنارهگیری سبد رأی سیال، اصلاحطلبان در برابر رأی ثابت اصولگرایان شکستخورده انتخابات شوند. با مشاهده چنین وضعی دوباره بحث تأثیر خاتمی به میان آمد.
برخی مانند کرباسچی این نقش را به دلیل آنکه در چارت دقیق رهبری بهمعنای تشکیلاتی قرار ندارد، چندان مؤثر ندانستند و برخی هم موضعگیری صریح خاتمی در انتخابات را آنچنان که در گذشته دیدهایم، مؤثر نپنداشتند.
از طرفی فشارهای اقتصادی مردم را در شرایطی قرار داد که چندان مجال اقناعسازی سیاسی هم وجود نداشت. همه اینها در حالی رخ داد که شورای عالی سیاستگذاری بهعنوان یک تشکیلات اجماعساز اصلاحطلبان هم بعد از انتخابات مجلس دیگر جلسهای برگزار نکرد تا این شائبه قوت یابد که اصلاحطلبان در انتخابات۱۴۰۰ بدون هرگونه تشکیلات مرکزی وارد میشوند. این گزاره با ارائه نامزدهای حزبی هم تقویت شد؛ بهنحویکه در مقطع کنونی هرروز یکی از احزاب اصلاحطلب بهصورت مستقل از نامزد یا نامزدهای خود رونمایی میکند تا چنین برداشت شود که جبهه اصلاحات در غیاب تأثیر سخن خاتمی در بطن جامعه و نبود یک مجمع محوری با احزاب خود و البته با نامزدهای متعدد وارد انتخابات میشوند.
ورود مجمع روحانیون مبارز به انتخابات هم جالب توجه است، زیرا در چند دورهای که خاتمی شخصا به موضوع انتخابات وارد شد، این تشکیلات به شکل کنونی اعلام حضور نکرد و مجموعه روحانیون مبارز ذیل نظر خاتمی حرکت کردند اما در این دوره پایگاه حزبی و تشکیلاتی خاتمی یعنی مجمع روحانیون بهصورت مستقل وارد شده است و حتی اینبار سید محمد موسویخوئینیها و نه خاتمی از اصلاحطلبان خواست که در انتخابات شرکت کنند.
این گزاره نشان میدهد که شخص خاتمی هم چندان تمایل ندارد بازهم خود را خرج انتخابات کند، زیرا از یکسو ممکن است دیگر جامعه واکنش سراسر مثبت به درخواست او نشان ندهد و از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که حتی نیروهای اصلاحطلب هم بر خواست او به اجماع کامل نرسند؛ شاهد مثال این مدعا گفتوگوی اخیر فائزه هاشمیرفسنجانی بهعنوان یکی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی بود.
سخنان دیروز جلال جلالیزاده شاهد مثالی دیگر است. او گفته است: «بر این باورم که خاتمی، شخص مستبد و خودرأی و خودخواهی نیست تا تلاش کند نظرات خودش را بر دیگران تحمیل کند». او در انتقادی ضمنی نسبت به کارگزاران هم گفته است: «اتهامهایی را که برخی از افراد به حزب اتحاد وارد میکنند، نمیپذیرم؛ حزب اتحاد یکی از احزاب قدرتمند اصلاحات است که فعالیتش در استانها و حضور در انتخابات مختلف نشاندهنده گستردهبودن پایگاه این حزب است حال کسانی که از حمایت و پشتیبانی مردم برخوردار نیستند یا پایگاه مردمی ندارند نباید با اتهام به حزب اتحاد، تلاش کنند که پایگاهی کسب کنند. بههرصورت اگر قرار باشد در بین اصلاحطلبان، حزبی براساس جایگاه مردمی، فعالیتهای حزبی، براساس کنگرهها و جلسات، اعلامنظرها و حمایت از مردم، قدرت برتری داشته باشد از نظر بنده، حزب اتحاد است».
با چنین اوصافی آنچه در مقطع کنونی برای اصلاحطلبان یک مخاطره مهم به نظر میرسد، آن است که اولا در چند قدمی انتخابات ریاستجمهوری هنوز یک تشکل وحدتبخش شکل نگرفته است؛ ثانیا اگر در گذشته این امید وجود داشت که خاتمی بتواند در نهایت به اختلافنظرها پایان دهد و همه را بر یک موضوع واحد متفقالقول کند، اکنون تصور چنین نقشی برای او در پرده ابهام است.