نگهبان نهالهای نورس در روزهای شکنندگی و آسیبپذیری؛ همراه روزهای دشوار بزرگ شدنها؛ همراه مراقب در روزگار ترسهای کودکانه و بیقراریهای نوجوانانه و بیپرواییهای جوانانه؛ آنها که بخش مهمی از جوانی خود را برای ساختن بخش مهمی از آینده صرف میکنند.
این داستان تلاش پدرانه است برای آن که نوجوانیهای فرزندان همراه با آسودگی سپری ود. تفریح کمتر و کار بیشتر، شعار خیلی از پدرهاست که سالهای متوالی از رویاهای شخصی خود میگذرند تا برای فرزندان خود جادههایی جدید بسازند.
این بخش جداییناپذیر از دنیای پدرانه است که شکل میگیرد تا از نسلهای آینده مراقبت شود.
بعضی از پدرها آنقدر سخت کار میکنند که برای خیلی از ماجراهای معمولی زندگی وقت ندارند. این عجیب نیست که آنها در مسیر ساختن آیندهای بهتر برای فرزندان، وقتی برای از دست دادن ندارند. گاهی بچهها از پدرها ناراحت میشوند که نه وقت تفریح دارند و نه وقت سفر؛ اما بعدها که خود پدر میشوند و نگران آینده فرزندان خود؛ میفهمند چرا پدر برای خیلی از کارها وقت نداشت.
آنها بعدها میفهمند که آن همه کار کردن برای چه بود. میفهمند از وقتی که اولین گریه کودکی شنیده میشود، ماجرایی برای پدران آغاز میشود که به دنیایی خاص تعلق دارد؛ دنیایی که مسئولیت تلاش برای فرزندان در آن حرف اول و آخر است. بعضی پدرها وقت کمتری برای ابراز مهربانی دارند، اما در پشت چهره جدی و خسته آنها، دنیایی از مهربانی وجود دارد.
آنها سالها خستگیناپذیر کار میکنند تا فرزندان را در جادههای آسودگی ببینند و آن وقت میتوانند نفسی به راحتی بکشند و با شادی فرزندان شاد شوند.
میراث واقعی آنها عمری است که در مسیر خوشبختی فرزندان صرف میکنند.